خبرگزاری صدای افغان (آوا)-سرویس آیین و اندیشه: روز یکشنبه سالروز میلاد خجسته دوازدهمین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بود و فضای حقیقی با جشنها و مراسمی به همین مناسبت منور گشته بود و کاربران فضای مجازی نیز این فضا را با عکسهایی از جشنها در اماکن مذهبی و مساجد و تکایا آذین بسته بودند.
حقیقتا جای خوشحالی دارد که بعد از گذشت بیست سال اشغال آمریکاییها، فرصت پرداختن مفصل به این مناسبتها و یادبودها برای اتباع وطن میسر گشته است.
بیست سال سیاه که فرصت رشد و ترقی و تعالی مردم را خلاصه کرده بود به شرکت در کنسرتها و جشنوارههای موسیقی و دمبوره نوازی. سالهایی که عقل مردم را محصور در سرخوشی پوچ کرده و مغز ابناء وطن را به سمت لاابالی گری هدایت داده بودند. کسی چه میدانست که در تمام عرصهها از دنیا عقب ماندیم و در هیچ عرصهای از هیچ امکاناتی حتی به مقدار کم هم از آن برخوردار نیستیم. چه در عرصه علمی و چه معنوی به اندازهی دهها سال حتی از کشورهای همسایهی خودمان هم که کشورهای در حال توسعه محسوب میشوند عقب ماندیم. نه کسی به این مسائل فکر میکرد و نه به کسی اجازهی فکر کردن به این مسائل را میدادند.
سالهایی که گذشت و ما خیلی در حق امام زمانمان (عج) کم کاری کردیم و اکنون که یک روایت اسلامی بر کشور حاکم است باید به جبران آن بپردازیم. وقتی صحبت از کم کاری در حق امام زمان(عج) میشود ذهنمان به سمت روحانیت و مباحث دینی و مذهبی و تقوای فردی و زهد اشخاص نرود. نه! حتی داکتر و اینجینیرش هم کم کاری کردند. وکیل و وزیرش هم کم کاری کردند. زیرا او (عج) که میآید به روحانی هم نیاز دارد، به داکتر متدین هم نیاز دارد، با فرمانده نظامی باوجدان هم کار دارد.
باری، باید فکر کنیم که افغانستان به عنوان یک کشور اسلامی که مردم آن در جهاد با کفار و طاغوت زبانزد خاص و عام است به طوری که رهبران حماس اذعان میکنند "ما با الگو گرفتن از برادران مجاهد افغان به سمت پیروزی در حرکتیم" در گذشته چه اشتباهاتی داشت که بعد از چهل و پنج سال از دوران جهاد هنوز از ابتدایی ترین زیرساختها محروم است.
حرکت به سمت قوم گرایی و قبیله گرایی و بعد نژاد پرستی و سپس حب جاه و مقام و اصل قرار دادن قوم و نژاد به جای دین و مذهب و میزان قرار دادن مقام مادی افراد به جای مقام معنوی آنها و در نتیجه دور شدن از اصول دینی و مذهبی از اشتباهاتی بود که افغانستان را به قهقهرا برد.
سپس وقتی از اصول دینی و مذهبی دور افتادیم و به جای اینکه یکدست مسلمان باشیم، تکه و پاره به اقوام مختلف متفرق شدیم، آنگاه در تشخیص حق و باطل به اشتباه افتادیم. خدا بصیرت و بینش سیاسی را از ما سلب کرد و مارا به رؤسای اقوام خود واگذار کرد و کفار را بر ما مسلط گردانید.
درحالی که ما مشغول نقشه کشیدن برای برادر مسلمان خود بودیم و قصد جانش را میکردیم و یا حیلهی از میدان به در کردنش را در سر میپروراندیم، دشمن زودتر از خودمان پرونده ما را پیچید و ناگهان از جایی ضربه خوردیم که خودمان هم فکرش را نمیکردیم.
سپس بعد از حضور اول طالبان، آمریکا و ناتو بر ما مسلط شد و افسار مردم و حکومت را بر دست گرفت و مارا به همان سمتی میبرد که در واشنگتن یا در لندن یا در پاریس یا در بقیه ممالک غربی تصمیمش گرفته میشد.
فرهنگ غربی و فساد و لاابالی گری را طوری برایمان سفیدنمایی کرده بودند که هنوز هم بعد از گذشت سه سال از اخراجشان از افغانستان برخی از ما فکر میکنیم آزادی یعنی همان چیزی که بیست سال تجربهاش کردیم.
هنوز برخی از زنان افغان فکر میکنند آزادی منحصر است در بی حجابی و هنوز فکر میکنند اگر مردی نتواند بدن نیمه عریانشان را ببیند بی فرهنگ و امل هستند و اکنون در قید و بند طالبان به سر میبرند و افسوس میخورند از اینکه نمیتوانند مثل آن دختر آمریکایی و آلمانی و اسپانیایی آزاد و رها باشند.
آمریکا و ناتویی آمد بر سر کار که حتی به روحانی جماعت هم رحم نکرد. با تار و پود دالر آمریکایی برایشان عبا و عمامه بافت و سر نخ عمامه را به دست خود گرفت تا زبان از ملا باشد و کلام از آمریکا، لب و دهان از روحانی باشد و دیکته و انشاء از انگلیس.
البته ناگفته نماند که برخی از ملاها و وکلا و وزرای ما دست شیطان را از پشت بسته بودند به طوری که هم از آمریکا و انگلیس پول میگرفتند و هم از ایران، گاهی به ساز آمریکا میرقصیدند و گاهی ترانهی ایرانی زمزمه میکردند. بیچاره کسانی که به اینها اعتماد کرده بودند.
رهبران احزاب را غرق در عیاشی کردند و شکم هاشان را با پول حرام آمریکایی پر کردند.احزاب را در جویی از خون جوانان وطن غوطهور کرده بودند و وکیل و وزیر و مرجع عالیقدرشان را به قید قرعه و به امر جناب نماینده غربی انتخاب میکردند تا قانون اساسی و شرعی را هم به امر ایشان و به نفع ایشان به تصویب برسانند.
این گوشهای از وضعیت تاریک چند دهه گذشته افغانستان بود و ما تا این لکههای ننگ و سیاه را از سر و روی افغانستان نزداییم، خدمتی به مولایمان نکردیم و حتی مدعی انتظار هم نخواهیم بود چه برسد به منتظر واقعی.
اکنون که جوانان وطن از فساد غربی فی الجمله در امان هستند و فرصت نفس کشیدن در فضای اسلامی را دارند باید جبران کنند. باید آنقدر تقوا، بصیرت، آگاهی و داناییمان بالا برود که استطاعت اجرای احکام اسلام واقعی را داشته باشیم و حال آنکه هنوز توان برخیمان از قبول کردن اینکه فلان آقا صلاحیت مرجعیت را ندارد خارج است.
باید همهی مردم افغانستان به لوازم ظهور تجهیز شوند و در همهی زمینههای علمی، فرهنگی، اقتصادی، دینی و مذهبی مجهز شویم و این به جز در سایهی ثبات و امنیت و آرامش امکان پذیر نیست. پس عجالتا یکی از لوازم ظهور این است که به جای کوبیدن بر طبل نفاق و شقاق و جنگ و خونریزی، سایبان امنیت بر کشورمان بگسترانیم تا جوانان مومن و متدین بتوانند در زیر سایهی امنیت فرصت اندیشیدن و بعد اقدامات عملی را داشته باشد.
و خیلی بایدهای دیگر که اکثرا به آن آگاهی دارند اما توان درک آنها و توان عملی کردن آنها را ندارند. مثل کسی که میداند سیگرت کشیدن مضر است ولی تا سکته قلبی نکند نمیتواند ضرر آن را درک کند.