مهدی علیزاده بامیانی/ به فرمودهی آن پیر فرزانه که اسلام هرچه دارد از ماه محرم و صفر است. این دو ماه بهترین موقعیت استفاده و یادگیری از آموزهها و معارف زیبای اسلامی میباشد. در این ایام منبرها و مجالس حسینی که بخاطر عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) برپا میشود مردم را گرد هم میآورد و اصیلترین و نابترین معارف اسلامی و مکتبی در این شب و رورهای ماه محرم و صفر به مردم منتقل میشود. همچنین عزاداران امام حسین (ع) در کنار اشک ریختن و نوحه سرایی به یاد گرفتن از معارف حسینی نیز میپردازند.
آنچه که برای ما در ایام عزای سیدالشهداء علیهالسلام مهم و ضروری میباشد یادگیری و عمل نمودن به پیام والای عاشورا است. یکی از آن پیامها نیز اصلاح خودمان و احیای امر به معروف و نهی از منکر و ایستادن در مقابل ظلم و طاغوت است. حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در سخنانی به برادرشان محمد حنفیه میفرمایند: من برای اصلاح امور امت جدم و پدرم و برای احیای امر به معروف و نهی از منکر قیام نمودم.
حالا سوال اینجاست که ما اگر معتقدیم که پیرو خط حسینی و دشمن خط یزیدی هستیم، چقدر توانستیم اصلاحات فکری، اخلاقی و رفتاری در خودمان و اطرافیانمان ایجاد کنیم و در مقابل ظلم بإیستیم و به صدای مظلومی پاسخ دهیم؟ چرا که اگر پاسخ دادیم، قطعا به ندای (هل من ناصر ینصرنی) ابا عبدالله الحسین (ع) نیز لبیک گفتهایم.
یقینا خط حسینی و خط یزیدیِ سال 61 هجری در زمان حاضر نیز زنده است. اما اینکه ما در شرایط کنونی در کدام خط و مسیر روان هستیم و از کدام جریان و مسیر دفاع و تبلیغ کردهایم، نهضت عاشورا برای ما فهماند که در هر زمان و شرایطی که قرار داشتهایم باید به ندای ظلم لبیک نگوییم و در مقابل طاغوتیان و مستکبرین بإیستیم و هرجا ظلمی در حق کسی روا شد، از آن مظلوم دفاع کنیم و الّا در خلوت خود شک کنیم که به ندای چه کسی پاسخ گفتهایم.
ظلمی که امروزه مستکبرین و ظاغوتیان جهان و در رأس آنها (رژیم تروریستی آمریکا) و همپیمانان آن در جهان بویژه در حق مردم مظلوم افغانستان، یمن، عراق، فلسطین و سوریه انجام میدهند و یا در کشور ما در کنار جنگ مسلحانه و تقویت گروهکهای تروریستی و ضد انسانی در بعضی از مناطق کشور که مع الاسف رو به گسترش هم است و از طرفی هم تحت عناوین مختلف حقوق بشر، حقوق زن و یا موسسات یا اینجوهای مختلف در جهت رسوا نمودن و انحراف تفکرات جوانان و زنان و کودکان ما صورت میگیرد وظیفه ما چیست؟
ما باید در شرایط کنونی چه کاری انجام دهیم و اگر در مقابل ظلمی که توسط دشمن و ایادی دشمن در جهان صورت میگیرد سکوت کردیم و صدای خود را در جهت لبیک گفتن به ندای مظلومی بلند نکردیم و چه بسا دیگران را هم به این امر سفارش کردیم و بی جهت گفتیم مصلحت نیست که ما امروز خود را در مقابل مستکبرین قرار دهیم، قطعا در خود شک کنیم که آیا ما پیرو واقعی امام حسینی که در سال 61 هجری بخاطر بی عدالتیها و ظلمهای طاغوت زمان قیام نمود قرار داریم؟ و یا تنها به ظاهر شیعه گفتهایم؟ و از عاشورا اشک ریختن و تاسف خوردن همانند توابین و نان را به نرخ روز خوردن همانند مردم وقت کوفه و یا با استدلالهای کذایی و خودفریبی همانند این که دشمن خیلی قویتر و از امکانات پیشرفتهتری و یا اینکه تعداد دشمن به اکثریت است، تمسک جستهایم؟؟
این نکته را بدانیم که تعداد ظاهری دشمن در حادثه عاشورا به صدها برابر لشکر حسینی قرار داشت اما اذن خدا در این بود که 72 تن در مقابل صدها تن بإیستند و انقلابی را در جهان ایجاد کنند که تا روز قیامت این نهضت والای عاشورا زنده بماند و باعث وحدت و انسجام امت اسلامی شده و مردم از پیام عاشورا درس بگیرند و حرکت خود را هماهنگ با حرکت سید و مولایشان حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام قرار دهند.
در ادامه و در جهت روشن شدن مسئله، توجه شما را به مبانی حدیث حمایت از مظلوم جلب میکنم:
آنچه پیامبر بزرگوار اسلام برای مسلمانان توصیه و به یادگار گذاشت، دستگیری و کمک به یکدیگر تحت هر شرایطی است، اما اکنون چرا وقتی جلوی چشم بیش از یک میلیارد مسلمان، مسلمانان مظلوم کشورهای اسلامی و حتی غیرمسلمانان را قتلعام میکنند دولتها و ملتهای اسلامی وصایای نبی خویش را فراموش کرده و کشورهایی که ادعای پیروی از سنت پیامبر و خود را خادم الحرمین الشریفین میدانند تنها نظارهگرند؟
نکته بسیار مهمی که از روایات به دست میآید این است که اعتراض یک مسلمان در برابر ظلم، منحصر به کشور و دین خودش نبوده و نارضایتی او نیز نه تنها در حد اعتراض زبانی، بلکه امری قلبی و درونی است. چنانچه امام رضا (ع) فرمودهاند: «هر کس از کاری راضی باشد مثل کسی است که آن را انجام داده، و اگر کسی در مشرق کشته شود و دیگری در مغرب از این قتل راضی باشد، نزد خدا با قاتل شریک خواهد بود». و امام علی (ع) فرمودند: «کسی که ظلم میکند، و کسی که با او همکاری دارد و کسی که بدان رضایت دارد، «هرسه» شریکاند».
بدین ترتیب اگر ظلم کسی ثابت شود، آن ظلم یکی از مهمترین مصادیق منکر بوده و دیگر سکوت در مقابل آن جایز نخواهد بود؛ در آیۀ ۱۸۳سورۀ آل عمران، افرادی به عنوان قاتلان پیامبران معرفی شدهاند که دخالت مستقیمی در وقوع قتل نداشتند، اما با این وجود مورد اعتراض قرار گرفتند: «بگو قطعاً پیش از من، پیامبرانی بودند که دلایل آشکار را با آنچه گفتید، برای شما آوردند. اگر راست میگویید، پس چرا آنان را کشتید؟». حضرت صادق (ع) فرمودند این اتهام وارده به بنی اسرائیل به دلیل آن بود که نسلهای بعدی نیز حاضر نشدند قتل انبیاء را محکوم نموده و از آن اعلام برائت کنند.
بر همین اساس، اگرچه منطق قرآن در برخورد اجتماعی با دیگران بر پایهی حکمت، اندرز و آرامش است، اما در برخورد با ظالمان شیوهی گفتوگو با آنان را متفاوت دانسته و سخن محکم و معترضانه را در پیش میگیرد: «خداوند، بانگ برداشتن به بدزبانی را دوست ندارد، مگر [از] کسی که بر او ستم رفته باشد». برخورد با ظلم و ستمگر تنها در مبانی اعتقادی شیعه نیست، بلکه در کتب مهم اهل تسنن نیز به کرّات آمده و جزئی از اعتقادات مهم آنها مشاهده میشود:
در صحیح بخاری از آن حضرت روایت شده است که فرمود: «همه مسلمانان برادر یکدیگرند، به همدیگر ظلم نمیکنند و در مقابل دشمنان یکدیگر را رها نمیکنند و به خود وا نمیگذارند» و در مسند احمد بن حنبل نیز از آن حضرت روایت شده است که: «که هر کس نزد او مؤمنی خوار شود ولی او را یاری نکند، در حالی که قادر بر نصرت وی باشد، خداوند عزوجل، روز قیامت نزد تمام خلایق او را خوار خواهد ساخت ».
مؤلف «فتح الباری» در شرح حدیث نبوی در دفاع از مظلوم می نویسد: «کسی که قدرت بر نجات مظلوم دارد، بر او لازم است به هر طریق ممکن ظلم را از او دفع کند و قصد او در دفاع، کشتن ظالم نیست، بلکه مقصود، دفع ظالم است و در این صورت که دفاع میکند، خون ظالم هدر است و فرقی نمیکند که دفاع از خویش باشد یا از دیگری» علاوه بر آن، سنت عملی رسول خدا (ص) در انعقاد پیمانهای دفاعی به عنوان یاری مظلومان -آنچنان که در «حلف الفضول » صورت گرفت، یا به عنوان «اعلام همبستگی و حمایت متقابل» آنچنان که در پیمان با «بنی ضمرة» و «خزاعه» انجام شد - گواه این امر است.
در پیمان جوانمردان (حلف الفضول) افراد شرکتکننده، از جمله حضرت رسول (ص) سوگند یاد کردند در یاری مظلوم و مقابله با ظالم ید واحده باشند تا آن که ظالم حق مظلوم را بپردازد و این پیمان مادامی که دریا کنار ساحل خود را مرطوب کند (یعنی برای همیشه تاریخ) استوار است. در احادیث آمده است که «در خانه عبدالله بن جدعان شاهد پیمانی شدم که اگر حالا (پس از بعثت) نیز مرا به آن پیمان بخوانند اجابت میکنم یعنی حالا نیز به عهد و پیمان خود وفادارم»
ابن هشام نقل میکند که آن حضرت درباره پیمان مزبور فرمود: «من حاضر نیستم پیمان خود را به هیچ وجه نقض کنم، اگرچه در مقابل آن گرانبهاترین نعمت را در اختیار من بگذارند»
منابع :
صحیفه امام، ج 15، ص330
بحارالانوار، ج44، ص328.
ابن بابویه، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص۲۷۳، نشر جهان، تهران، ۱۳۷۸ق.
ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، ج۱، ص۱۰۷، جامعه مدرسین، قم، ۱۳۶۲ش.
عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۱، ص ۲۰۹، المطبعة العلمیة، تهران، ۱۳۸۰ق.
«با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوهای] که نیکوتر است مجادله نمای»؛ النحل، ۱۲۵.
النساء، ۱۴۸
الجهاد و القتال فی السیاسة الشرعیه، محمد حسنین هیکل، ج ۱، ص ۸۳ .
«المسلم اخو المسلم لا یظلمه و لا یسلمه » ای «یدافع عنه و لا یسلمه عنه و لا یسلمه لمن یرید به مکروها او اعتداء»
همان، ص ۸۴ .
همان، ص ۸۳و۸۴
السیرة النبویة، ابن هشام، ج ۴، ص ۳۱ – ۴۶
سیره ابن هشام۱۴
آنچه که برای ما در ایام عزای سیدالشهداء علیهالسلام مهم و ضروری میباشد یادگیری و عمل نمودن به پیام والای عاشورا است. یکی از آن پیامها نیز اصلاح خودمان و احیای امر به معروف و نهی از منکر و ایستادن در مقابل ظلم و طاغوت است. حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در سخنانی به برادرشان محمد حنفیه میفرمایند: من برای اصلاح امور امت جدم و پدرم و برای احیای امر به معروف و نهی از منکر قیام نمودم.
حالا سوال اینجاست که ما اگر معتقدیم که پیرو خط حسینی و دشمن خط یزیدی هستیم، چقدر توانستیم اصلاحات فکری، اخلاقی و رفتاری در خودمان و اطرافیانمان ایجاد کنیم و در مقابل ظلم بإیستیم و به صدای مظلومی پاسخ دهیم؟ چرا که اگر پاسخ دادیم، قطعا به ندای (هل من ناصر ینصرنی) ابا عبدالله الحسین (ع) نیز لبیک گفتهایم.
یقینا خط حسینی و خط یزیدیِ سال 61 هجری در زمان حاضر نیز زنده است. اما اینکه ما در شرایط کنونی در کدام خط و مسیر روان هستیم و از کدام جریان و مسیر دفاع و تبلیغ کردهایم، نهضت عاشورا برای ما فهماند که در هر زمان و شرایطی که قرار داشتهایم باید به ندای ظلم لبیک نگوییم و در مقابل طاغوتیان و مستکبرین بإیستیم و هرجا ظلمی در حق کسی روا شد، از آن مظلوم دفاع کنیم و الّا در خلوت خود شک کنیم که به ندای چه کسی پاسخ گفتهایم.
ظلمی که امروزه مستکبرین و ظاغوتیان جهان و در رأس آنها (رژیم تروریستی آمریکا) و همپیمانان آن در جهان بویژه در حق مردم مظلوم افغانستان، یمن، عراق، فلسطین و سوریه انجام میدهند و یا در کشور ما در کنار جنگ مسلحانه و تقویت گروهکهای تروریستی و ضد انسانی در بعضی از مناطق کشور که مع الاسف رو به گسترش هم است و از طرفی هم تحت عناوین مختلف حقوق بشر، حقوق زن و یا موسسات یا اینجوهای مختلف در جهت رسوا نمودن و انحراف تفکرات جوانان و زنان و کودکان ما صورت میگیرد وظیفه ما چیست؟
ما باید در شرایط کنونی چه کاری انجام دهیم و اگر در مقابل ظلمی که توسط دشمن و ایادی دشمن در جهان صورت میگیرد سکوت کردیم و صدای خود را در جهت لبیک گفتن به ندای مظلومی بلند نکردیم و چه بسا دیگران را هم به این امر سفارش کردیم و بی جهت گفتیم مصلحت نیست که ما امروز خود را در مقابل مستکبرین قرار دهیم، قطعا در خود شک کنیم که آیا ما پیرو واقعی امام حسینی که در سال 61 هجری بخاطر بی عدالتیها و ظلمهای طاغوت زمان قیام نمود قرار داریم؟ و یا تنها به ظاهر شیعه گفتهایم؟ و از عاشورا اشک ریختن و تاسف خوردن همانند توابین و نان را به نرخ روز خوردن همانند مردم وقت کوفه و یا با استدلالهای کذایی و خودفریبی همانند این که دشمن خیلی قویتر و از امکانات پیشرفتهتری و یا اینکه تعداد دشمن به اکثریت است، تمسک جستهایم؟؟
این نکته را بدانیم که تعداد ظاهری دشمن در حادثه عاشورا به صدها برابر لشکر حسینی قرار داشت اما اذن خدا در این بود که 72 تن در مقابل صدها تن بإیستند و انقلابی را در جهان ایجاد کنند که تا روز قیامت این نهضت والای عاشورا زنده بماند و باعث وحدت و انسجام امت اسلامی شده و مردم از پیام عاشورا درس بگیرند و حرکت خود را هماهنگ با حرکت سید و مولایشان حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام قرار دهند.
در ادامه و در جهت روشن شدن مسئله، توجه شما را به مبانی حدیث حمایت از مظلوم جلب میکنم:
آنچه پیامبر بزرگوار اسلام برای مسلمانان توصیه و به یادگار گذاشت، دستگیری و کمک به یکدیگر تحت هر شرایطی است، اما اکنون چرا وقتی جلوی چشم بیش از یک میلیارد مسلمان، مسلمانان مظلوم کشورهای اسلامی و حتی غیرمسلمانان را قتلعام میکنند دولتها و ملتهای اسلامی وصایای نبی خویش را فراموش کرده و کشورهایی که ادعای پیروی از سنت پیامبر و خود را خادم الحرمین الشریفین میدانند تنها نظارهگرند؟
نکته بسیار مهمی که از روایات به دست میآید این است که اعتراض یک مسلمان در برابر ظلم، منحصر به کشور و دین خودش نبوده و نارضایتی او نیز نه تنها در حد اعتراض زبانی، بلکه امری قلبی و درونی است. چنانچه امام رضا (ع) فرمودهاند: «هر کس از کاری راضی باشد مثل کسی است که آن را انجام داده، و اگر کسی در مشرق کشته شود و دیگری در مغرب از این قتل راضی باشد، نزد خدا با قاتل شریک خواهد بود». و امام علی (ع) فرمودند: «کسی که ظلم میکند، و کسی که با او همکاری دارد و کسی که بدان رضایت دارد، «هرسه» شریکاند».
بدین ترتیب اگر ظلم کسی ثابت شود، آن ظلم یکی از مهمترین مصادیق منکر بوده و دیگر سکوت در مقابل آن جایز نخواهد بود؛ در آیۀ ۱۸۳سورۀ آل عمران، افرادی به عنوان قاتلان پیامبران معرفی شدهاند که دخالت مستقیمی در وقوع قتل نداشتند، اما با این وجود مورد اعتراض قرار گرفتند: «بگو قطعاً پیش از من، پیامبرانی بودند که دلایل آشکار را با آنچه گفتید، برای شما آوردند. اگر راست میگویید، پس چرا آنان را کشتید؟». حضرت صادق (ع) فرمودند این اتهام وارده به بنی اسرائیل به دلیل آن بود که نسلهای بعدی نیز حاضر نشدند قتل انبیاء را محکوم نموده و از آن اعلام برائت کنند.
بر همین اساس، اگرچه منطق قرآن در برخورد اجتماعی با دیگران بر پایهی حکمت، اندرز و آرامش است، اما در برخورد با ظالمان شیوهی گفتوگو با آنان را متفاوت دانسته و سخن محکم و معترضانه را در پیش میگیرد: «خداوند، بانگ برداشتن به بدزبانی را دوست ندارد، مگر [از] کسی که بر او ستم رفته باشد». برخورد با ظلم و ستمگر تنها در مبانی اعتقادی شیعه نیست، بلکه در کتب مهم اهل تسنن نیز به کرّات آمده و جزئی از اعتقادات مهم آنها مشاهده میشود:
در صحیح بخاری از آن حضرت روایت شده است که فرمود: «همه مسلمانان برادر یکدیگرند، به همدیگر ظلم نمیکنند و در مقابل دشمنان یکدیگر را رها نمیکنند و به خود وا نمیگذارند» و در مسند احمد بن حنبل نیز از آن حضرت روایت شده است که: «که هر کس نزد او مؤمنی خوار شود ولی او را یاری نکند، در حالی که قادر بر نصرت وی باشد، خداوند عزوجل، روز قیامت نزد تمام خلایق او را خوار خواهد ساخت ».
مؤلف «فتح الباری» در شرح حدیث نبوی در دفاع از مظلوم می نویسد: «کسی که قدرت بر نجات مظلوم دارد، بر او لازم است به هر طریق ممکن ظلم را از او دفع کند و قصد او در دفاع، کشتن ظالم نیست، بلکه مقصود، دفع ظالم است و در این صورت که دفاع میکند، خون ظالم هدر است و فرقی نمیکند که دفاع از خویش باشد یا از دیگری» علاوه بر آن، سنت عملی رسول خدا (ص) در انعقاد پیمانهای دفاعی به عنوان یاری مظلومان -آنچنان که در «حلف الفضول » صورت گرفت، یا به عنوان «اعلام همبستگی و حمایت متقابل» آنچنان که در پیمان با «بنی ضمرة» و «خزاعه» انجام شد - گواه این امر است.
در پیمان جوانمردان (حلف الفضول) افراد شرکتکننده، از جمله حضرت رسول (ص) سوگند یاد کردند در یاری مظلوم و مقابله با ظالم ید واحده باشند تا آن که ظالم حق مظلوم را بپردازد و این پیمان مادامی که دریا کنار ساحل خود را مرطوب کند (یعنی برای همیشه تاریخ) استوار است. در احادیث آمده است که «در خانه عبدالله بن جدعان شاهد پیمانی شدم که اگر حالا (پس از بعثت) نیز مرا به آن پیمان بخوانند اجابت میکنم یعنی حالا نیز به عهد و پیمان خود وفادارم»
ابن هشام نقل میکند که آن حضرت درباره پیمان مزبور فرمود: «من حاضر نیستم پیمان خود را به هیچ وجه نقض کنم، اگرچه در مقابل آن گرانبهاترین نعمت را در اختیار من بگذارند»
منابع :
صحیفه امام، ج 15، ص330
بحارالانوار، ج44، ص328.
ابن بابویه، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص۲۷۳، نشر جهان، تهران، ۱۳۷۸ق.
ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، ج۱، ص۱۰۷، جامعه مدرسین، قم، ۱۳۶۲ش.
عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۱، ص ۲۰۹، المطبعة العلمیة، تهران، ۱۳۸۰ق.
«با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به [شیوهای] که نیکوتر است مجادله نمای»؛ النحل، ۱۲۵.
النساء، ۱۴۸
الجهاد و القتال فی السیاسة الشرعیه، محمد حسنین هیکل، ج ۱، ص ۸۳ .
«المسلم اخو المسلم لا یظلمه و لا یسلمه » ای «یدافع عنه و لا یسلمه عنه و لا یسلمه لمن یرید به مکروها او اعتداء»
همان، ص ۸۴ .
همان، ص ۸۳و۸۴
السیرة النبویة، ابن هشام، ج ۴، ص ۳۱ – ۴۶
سیره ابن هشام۱۴