در سال دهم هجرت، به دستور الهي، آخرين سفر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) به مكه براي تعليم حج و اعلام ولايت ائمه (عليهم السلام) آغاز شد. در اين سفر بيش از يكصد و بيست هزار نفر آن حضرت را همراهي كردند كه در شرايط آن زمان سابقه نداشت.
بلافاصله پس از پايان مراسم حج، اعلام شد همه حجاج از مكه خارج شوند و براي برنامه اي مهم در غدير خم -كه كمي قبل از محل جدا شدن كاروان ها بود- حضور يابند. سه روز پس از پايان مراسم حج، سيل جمعيت به سوي غدير حركت كردند.
اجتماع عظيم در غدير
با رسيدن به محل موعود، فرمان توقف از سوي پيامبر (صلي الله عليه و آله) صادر شد و مركب ها از حركت ايستادند و مردم پياده شدند و هر كس جايي براي توقف سه روزه آماده كرد.
به دستور پيامبر (صلي الله عليه و آله)، سلمان و ابوذر و مقداد و عمار زير چند درخت كهنسال را آماده كردند و روي درختان، پارچه اي به عنوان سايبان قرار دادند. در زير سايبان، منبري به بلندي قامت پيامبر (صلي الله عليه و آله) از سنگ ها و روانداز شتران ساختند به طوري كه حضرت هنگام خطبه بر همه مردم مشرف باشند.
هنگام ظهر، پس از اداي نماز جماعت، پيامبر (صلي الله عليه و آله) بر فراز منبر ايستادند و اميرالمؤمنين (عليه السلام) را فرا خواندند تا بر فراز منبر در سمت راست حضرت بايستند. قبل از شروع خطابه، اميرالمؤمنين (عليه السلام) بر فراز منبر يك پله پائين تر در طرف راست آن حضرت ايستاده بودند.
سخنراني پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)
پيامبر اكرم نگاهي به سمت راست و چپ جمعيت نمودند و منتظر شدند تا همه مردم در مقابل منبر اجتماع كنند. سپس سخنراني تاريخي و آخرين خطابه رسمي خود را براي جهانيان آغاز كردند. با در نظر گرفتن اين شكل خاص از منبر و سخنراني كه دو نفر بر فراز منبر در حال قيام ديده مي شوند به استقبال سخنان حضرت مي رويم كه آن را مي توان در يازده بخش ترسيم نمود:
پيامبر (صلي الله عليه و آله) در اولين بخش سخن به حمد و ثناي الهي پرداختند و صفات قدرت و رحمت خداوند را ذكر فرمودند، و به بندگي خود در مقابل ذات الهي شهادت دادند.
در بخش دوم، حضرت سخن را متوجه مطلب اصلي نمودند و تصريح كردند كه بايد فرمان مهمي درباره علي بن ابي طالب عليه السلام ابلاغ كنم، و اگر اين پيام را نرسانم رسالت الهي را نرسانده ام و ترس از عذاب او دارم.
در سومين بخش، حضرت امامت دوازده امام (عليهم السلام) را تا آخرين روز دنيا اعلام نمودند تا همه طمع ها يكباره قطع شود. از نكات مهم در سخنراني حضرت، اشاره به عموميت ولايت آنان بر همه انسان ها در طول زمان ها و در همه مكان ها و نفوذ كلماتشان در جميع امور بود، و نيابت تام ائمه (عليهم السلام) را از خدا و رسول در حلال و حرام و جميع اختيارات اعلام فرمودند.
براي آن كه هرگونه ابهامي از بين برود و دست منافقين از هر جهت بسته باشد، در بخش چهارم خطبه، پيامبر (صلي الله عليه و آله) با دست هاي مبارك بازوان اميرالمؤمنين (عليه السلام) را گرفتند و آن حضرت را از جا بلند كردند تا حدي كه پاهاي آن حضرت محاذي زانوان پيامبر قرار گرفت. در اين حال فرمودند: «من كنت مولاه فهذا علي مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله»؛ «هر كس من نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر بوده ام اين علي هم نسبت به او صاحب اختيارتر است. خدايا دوست بدار هر كس علي را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و ياري كن هر كس او را ياري كند، و خوار كن هر كس او را خوار كند».
سپس كمال دين و تمام نعمت را با ولايت ائمه (عليهم السلام) اعلام فرمودند و بعد از آن خدا و ملائكه و مردم را بر ابلاغ اين رسالت شاهد گرفتند.
در بخش پنجم حضرت صريحا فرمودند: «هر كس از ولايت ائمه (عليهم السلام) سر باز زند اعمال نيكش سقوط مي كند و در جهنم خواهد بود.» بعد از آن شمه اي از فضائل اميرالمؤمنين (عليه السلام) را متذكر شدند.
مرحله ششم از سخنان پيامبر (صلي الله عليه و آله) جنبه غضب الهي را نمودار كرد. حضرت با تلاوت آيات عذاب و لعن از قرآن فرمودند: «منظور از اين آيات عده اي از اصحاب من هستند كه مأمور به چشم پوشي از آنان هستم، ولي بدانند كه خداوند ما را بر معاندين و مخالفين و خائنين و مقصرين حجت قرار داده است، و چشم پوشي از آنان در دنيا مانع از عذاب آخرت نيست.»
سپس به پيشوايان گمراهي كه مردم را به جهنم مي كشانند اشاره كرده فرمودند: «من از همه آنان بيزارم.» اشاره اي رمزي هم به «اصحاب صحيفه ملعونه» داشتند و تصريح كردند كه بعد از من مقام امامت را غصب مي كنند و سپس غاصبين را لعنت كردند.
در بخش هفتم، حضرت تكيه سخن را بر اثرات ولايت و محبت اهل بيت (عليهم السلام) قرار دادند و فرمودند: «اصحاب صراط مستقيم در سوره حمد شيعيان اهل بيت (عليهم السلام) هستند».
سپس آياتي از قرآن درباره اهل بهشت تلاوت كردند و آنها را به شيعيان و پيروان آل محمد (عليهم السلام) تفسير فرمودند. آياتي هم درباره اهل جهنم تلاوت نمودند و آنها را به دشمنان آل محمد (عليهم السلام) معني كردند.
در بخش هشتم مطالبي اساسي درباره حضرت بقية الله الاعظم حجة بن الحسن المهدي (ارواحنا فداه) فرمودند و به اوصاف و شئون خاص حضرتش اشاره كردند و آينده اي پر از عدل و داد به دست امام زمان عجل الله فرجه را به جهانيان مژده دادند.
در بخش نهم فرمودند: پس از اتمام خطابه شما را به بيعت با خودم و سپس بيعت با علي بن ابي طالب (عليه السلام) دعوت مي كنم. پشتوانه اين بيعت آن است كه من با خداوند بيعت كرده ام، و علي هم با من بيعت نموده است. پس از اين بيعتي كه از شما مي گيرم از طرف خداوند و بيعت با حق تعالي است.
در دهمين بخش، حضرت درباره احكام الهي سخن گفتند كه مقصود بيان چند پايه مهم عقيدتي بود: از جمله اين كه چون بيان همه حلال ها و حرام ها توسط من امكان ندارد با بيعتي كه از شما درباره ائمه (عليهم السلام) مي گيرم به نوعي حلال و حرام را تا روز قيامت بيان كرده ام. ديگر اين كه بالاترين امر به معروف و نهي از منكر، تبليغ پيام غدير درباره امامان (عليهم السلام) و امر به اطاعت از ايشان و نهي از مخالفتشان است.
در آخرين مرحله خطابه، بيعت لساني انجام شد. حضرت با توجه به آن جمعيت انبوه و شرائط غير عادي زمان و مكان و عدم امكان بيعت با دست براي همه مردم، فرمودند: «خداوند دستور داده تا قبل از بيعت با دست، از زبان هاي شما اقرار بگيرم».
سپس مطلبي را كه مي بايست همه مردم به آن اقرار مي كردند تعيين كردند كه خلاصه آن اطاعت از دوازده امام (عليهم السلام) و عهد و پيمان بر عدم تغيير و تبديل و بر رساندن پيام غدير به نسل هاي آينده و غائبان از غدير بود. در ضمن بيعت با دست هم حساب مي شد زيرا حضرت فرمودند: «بگوييد با جان و زبان و دستمان بيعت مي كنيم».
چگونگي بيعت مردان
با پايان يافتن خطابه پيامبر اكرم، مردم به سوي پيامبر(صلي الله عليه و آله)و امير المؤمنين(عليه السلام) هجوم آوردند، و با ايشان به عنوان بيعت دست مي دادند و تبريك و تهنيت مي گفتند.
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دستور دادند تا دو خيمه بر پا شود. در يكي خود نشستند و به امير المؤمنين (عليه السلام) دستور دادند تا در خيمه ديگر بنشينند. مردم دسته دسته در خيمه پيامبر (صلي الله عليه و آله) حضور مي يافتند و پس از بيعت و تبريك به خيمه اميرالمؤمنين (عليه السلام) مي آمدند و به عنوان امام و خليفه بعد از پيامبرشان با حضرتش بيعت مي كردند و با لقب «امير المؤمنين» بر آن حضرت سلام مي كردند، و اين مقام والا را تبريك و تهنيت مي گفتند. برنامه بيعت و تهنيت تا سه روز ادامه داشت و حضرت اين مدت را در منطقه غدير اقامت داشتند.
مسئله جالب در اين بيعت آن است كه كساني كه در غدير پيش از همه با اميرالمؤمنين بيعت نمودند و خود را از ديگران جلو انداختند؛ زودتر از همه بيعت خود را شكستند و پيمان خود را زير پا گذاشتند.
در تاريخ آمده كه خليفه دوم بعد از بيعت، اين كلمات را بر زبان مي راند: «افتخار برايت باد، گوارايت باد، اي پسر ابي طالب! خوشا به حالت اي اباالحسن، اكنون مولاي من و مولاي هر مرد و زن مؤمني شده اي».
چگونگي بيعت زنان با اميرالمومنين
از طرف ديگر، پيامبر (صلي الله عليه و آله) دستور دادند تا ظرف آبي آورده و پرده اي بر روي آن زدند. امير المؤمنين(عليه السلام) دست خود را در ظرف آب نهاده و زنان در سوي ديگر پرده با قرار دادن دست خود در ظرف آب، با آن حضرت بيعت كردند.
يادآوري مي شود كه حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا (عليهاالسلام) در غدير حضور داشتند، و كليه همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله) نيز در آن مراسم حاضر بودند.
عمامه سحاب پيامبر
در اين مراسم، پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) عمامه خود را كه «سحاب» نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر اميرالمؤمنين (عليه السلام) گذاشتند و انتهاي عمامه را از پشت سر بر دوش آن حضرت قرار دادند.
شعر غدير
در مراسم پر شور غدير، حسان بن ثابت از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) اجازه خواست تا به مناسبت اين واقعه عظيم شعري درباره اميرالمؤمنين حضرت علي(عليه السلام) بسرايد.
حضرت فرمودند: بگو به بركت خداوند.
حسان در جاي بلندي قرار گرفت و گفت: «اي بزرگان قريش، سخن مرا به گواهي و امضاي پيامبر (صلي الله عليه و آله) گوش كنيد.» سپس اشعاري را كه همانجا سروده بود خواند كه به عنوان يك سند تاريخي از غدير ثبت شد و به يادگار ماند.
جبرئيل در غدير
اتمام حجت ديگر اين بود كه مردي زيباروي در كنار مردم مي گفت:
«به خدا قسم روزي مانند اين روز هرگز نديدم. چقدر كار پسر عمويش را محكم نمود! براي او پيماني بست كه جز كافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمي زند. واي بر كسي كه پيمان او را بشكند».
عمر نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله) آمد و گفت: شنيدي اين مرد چه مي گفت؟! حضرت فرمودند: او را شناختي؟ گفت: نه. حضرت فرمودند «او روح الامين جبرئيل بود. تو مواظب باش اين پيمان را نشكني. اگر چنين كني خدا و رسول و ملائكه و مؤمنان از تو بيزار خواهند بود»!
معجزه غدير
امضاي الهي بر غدير، معجزه اي بود كه پس از اعلام ولايت توسط پيامبر(صلي الله عليه و آله) به وقوع پيوست. حارث فهري نزد حضرت آمد و معترضانه پرسيد: آيا اين ولايت كه امروز اعلام كردي از جانب خدا بود؟ پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: آري از جانب خدا بود.
در اينجا حارث خطاب به خداوند گفت: «خدايا! اگر آنچه محمد مي گويد حق و از جانب توست سنگي از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكي بر ما بفرست!!»
همين كه سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگي از آسمان بر او فرستاد كه از مغزش وارد و از پشتش خارج گرديد و همانجا او را هلاك كرد.
با اين معجزه، بار ديگر بر همگان مسلم شد كه «غدير» از منبع وحي سرچشمه گرفته و فرمان الهي است و منكرين آن مستحق عذاب اند.
پايان مراسم غدير
پس از سه روز، مراسم غدير پايان پذيرفت و آن روزها به عنوان «ايام الولاية» در ذهن ها نقش بست. گروه ها و قبائل عرب، پس از وداع با پيامبر(صلي الله عليه و آله) و معرفت كامل به جانشين آن حضرت راهي شهر و ديار خود شدند و پيامبر(صلي الله عليه و آله) عازم مدينه گرديدند.
خبر واقعه غدير در شهرها منتشر شد و به سرعت شايع گرديد و به گوش همگان رسيد، و بدينگونه خداوند حجتش را بر مردم تمام كرد.
اتمام حجت جهاني در غدير
جا داشت بيش از يكصد و بيست هزار نفر حاضر در غدير، هر يك به سهم خود خطبه غدير را حفظ كنند و متن آن را در اختيار فرزندان و فاميل و دوستان خود قرار دهند.
البته فضاي جامعه مسلمين پس از رحلت پيامبر(صلي الله عليه و آله) -كه گفتن و نوشتن معارف و سنن پيامبر كه سال هاي متمادي در آن ممنوع بود- سبب شد كه مردم نتوانند سخنان سرنوشت ساز پيامبر دلسوزشان در آن مقطع حساس را بازگو كنند و در فكر اجراي آن در عينيت جامعه باشند.
پيداست كه مطرح كردن غدير مساوي با برچيدن بساط غاصبين خلافت بود، و آنان هرگز اجازه چنين كاري را نمي دادند.
اما غدير، به صورتي در سينه ها جاي گرفت كه عده زيادي خطابه غدير يا قسمتي از آن را حفظ كردند و براي نسل هاي آينده به يادگار گذاشتند، و هيچ كس را قدرت منع از انتشار چنين خبر مهمي نبود. لذا بين اكثريت مسلمين، هيچ حديثي به اندازه «حديث غدير» روايت كننده ندارد، و گذشته از تواتر آن، از نظر رجال و درايت فوق العاده است.
پيامبر(صلي الله عليه و آله) با توجه به آينده بلندمدت دين الهي تا آخرين روز دنيا و دامنه وسيع مسلمين در حد جهاني، جانشينان خود تا روز قيامت را در اين خطابه رسمي به جهانيان معرفي فرمودند.
اگر گروه هايي از مسلمين در طول زمان ها همچنان در مقابل جانشينان حقيقي پيامبرشان سر تعظيم فرود نياورده و نمي آورند، ولي جمع عظيم شيعيان در طول تاريخ، فقط علي بن ابي طالب و يازده امام(عليهم السلام) از فرزندان او را جانشينان پيامبر(صلي الله عليه و آله) مي دانند.
اگر اجتماع آن روز مسلمين، خلافت بلافصل اميرالمؤمنين(عليه السلام) را در مرحله عمل نديدند، ولي بسياري از نسل هاي بعدي مسلمانان وصي واقعي پيامبرشان را شناختند كه اين بالاترين هدف از «غدير» بود.
نویسنده: علی رضوی
بلافاصله پس از پايان مراسم حج، اعلام شد همه حجاج از مكه خارج شوند و براي برنامه اي مهم در غدير خم -كه كمي قبل از محل جدا شدن كاروان ها بود- حضور يابند. سه روز پس از پايان مراسم حج، سيل جمعيت به سوي غدير حركت كردند.
اجتماع عظيم در غدير
با رسيدن به محل موعود، فرمان توقف از سوي پيامبر (صلي الله عليه و آله) صادر شد و مركب ها از حركت ايستادند و مردم پياده شدند و هر كس جايي براي توقف سه روزه آماده كرد.
به دستور پيامبر (صلي الله عليه و آله)، سلمان و ابوذر و مقداد و عمار زير چند درخت كهنسال را آماده كردند و روي درختان، پارچه اي به عنوان سايبان قرار دادند. در زير سايبان، منبري به بلندي قامت پيامبر (صلي الله عليه و آله) از سنگ ها و روانداز شتران ساختند به طوري كه حضرت هنگام خطبه بر همه مردم مشرف باشند.
هنگام ظهر، پس از اداي نماز جماعت، پيامبر (صلي الله عليه و آله) بر فراز منبر ايستادند و اميرالمؤمنين (عليه السلام) را فرا خواندند تا بر فراز منبر در سمت راست حضرت بايستند. قبل از شروع خطابه، اميرالمؤمنين (عليه السلام) بر فراز منبر يك پله پائين تر در طرف راست آن حضرت ايستاده بودند.
سخنراني پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)
پيامبر اكرم نگاهي به سمت راست و چپ جمعيت نمودند و منتظر شدند تا همه مردم در مقابل منبر اجتماع كنند. سپس سخنراني تاريخي و آخرين خطابه رسمي خود را براي جهانيان آغاز كردند. با در نظر گرفتن اين شكل خاص از منبر و سخنراني كه دو نفر بر فراز منبر در حال قيام ديده مي شوند به استقبال سخنان حضرت مي رويم كه آن را مي توان در يازده بخش ترسيم نمود:
پيامبر (صلي الله عليه و آله) در اولين بخش سخن به حمد و ثناي الهي پرداختند و صفات قدرت و رحمت خداوند را ذكر فرمودند، و به بندگي خود در مقابل ذات الهي شهادت دادند.
در بخش دوم، حضرت سخن را متوجه مطلب اصلي نمودند و تصريح كردند كه بايد فرمان مهمي درباره علي بن ابي طالب عليه السلام ابلاغ كنم، و اگر اين پيام را نرسانم رسالت الهي را نرسانده ام و ترس از عذاب او دارم.
در سومين بخش، حضرت امامت دوازده امام (عليهم السلام) را تا آخرين روز دنيا اعلام نمودند تا همه طمع ها يكباره قطع شود. از نكات مهم در سخنراني حضرت، اشاره به عموميت ولايت آنان بر همه انسان ها در طول زمان ها و در همه مكان ها و نفوذ كلماتشان در جميع امور بود، و نيابت تام ائمه (عليهم السلام) را از خدا و رسول در حلال و حرام و جميع اختيارات اعلام فرمودند.
براي آن كه هرگونه ابهامي از بين برود و دست منافقين از هر جهت بسته باشد، در بخش چهارم خطبه، پيامبر (صلي الله عليه و آله) با دست هاي مبارك بازوان اميرالمؤمنين (عليه السلام) را گرفتند و آن حضرت را از جا بلند كردند تا حدي كه پاهاي آن حضرت محاذي زانوان پيامبر قرار گرفت. در اين حال فرمودند: «من كنت مولاه فهذا علي مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله»؛ «هر كس من نسبت به او از خودش صاحب اختيارتر بوده ام اين علي هم نسبت به او صاحب اختيارتر است. خدايا دوست بدار هر كس علي را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و ياري كن هر كس او را ياري كند، و خوار كن هر كس او را خوار كند».
سپس كمال دين و تمام نعمت را با ولايت ائمه (عليهم السلام) اعلام فرمودند و بعد از آن خدا و ملائكه و مردم را بر ابلاغ اين رسالت شاهد گرفتند.
در بخش پنجم حضرت صريحا فرمودند: «هر كس از ولايت ائمه (عليهم السلام) سر باز زند اعمال نيكش سقوط مي كند و در جهنم خواهد بود.» بعد از آن شمه اي از فضائل اميرالمؤمنين (عليه السلام) را متذكر شدند.
مرحله ششم از سخنان پيامبر (صلي الله عليه و آله) جنبه غضب الهي را نمودار كرد. حضرت با تلاوت آيات عذاب و لعن از قرآن فرمودند: «منظور از اين آيات عده اي از اصحاب من هستند كه مأمور به چشم پوشي از آنان هستم، ولي بدانند كه خداوند ما را بر معاندين و مخالفين و خائنين و مقصرين حجت قرار داده است، و چشم پوشي از آنان در دنيا مانع از عذاب آخرت نيست.»
سپس به پيشوايان گمراهي كه مردم را به جهنم مي كشانند اشاره كرده فرمودند: «من از همه آنان بيزارم.» اشاره اي رمزي هم به «اصحاب صحيفه ملعونه» داشتند و تصريح كردند كه بعد از من مقام امامت را غصب مي كنند و سپس غاصبين را لعنت كردند.
در بخش هفتم، حضرت تكيه سخن را بر اثرات ولايت و محبت اهل بيت (عليهم السلام) قرار دادند و فرمودند: «اصحاب صراط مستقيم در سوره حمد شيعيان اهل بيت (عليهم السلام) هستند».
سپس آياتي از قرآن درباره اهل بهشت تلاوت كردند و آنها را به شيعيان و پيروان آل محمد (عليهم السلام) تفسير فرمودند. آياتي هم درباره اهل جهنم تلاوت نمودند و آنها را به دشمنان آل محمد (عليهم السلام) معني كردند.
در بخش هشتم مطالبي اساسي درباره حضرت بقية الله الاعظم حجة بن الحسن المهدي (ارواحنا فداه) فرمودند و به اوصاف و شئون خاص حضرتش اشاره كردند و آينده اي پر از عدل و داد به دست امام زمان عجل الله فرجه را به جهانيان مژده دادند.
در بخش نهم فرمودند: پس از اتمام خطابه شما را به بيعت با خودم و سپس بيعت با علي بن ابي طالب (عليه السلام) دعوت مي كنم. پشتوانه اين بيعت آن است كه من با خداوند بيعت كرده ام، و علي هم با من بيعت نموده است. پس از اين بيعتي كه از شما مي گيرم از طرف خداوند و بيعت با حق تعالي است.
در دهمين بخش، حضرت درباره احكام الهي سخن گفتند كه مقصود بيان چند پايه مهم عقيدتي بود: از جمله اين كه چون بيان همه حلال ها و حرام ها توسط من امكان ندارد با بيعتي كه از شما درباره ائمه (عليهم السلام) مي گيرم به نوعي حلال و حرام را تا روز قيامت بيان كرده ام. ديگر اين كه بالاترين امر به معروف و نهي از منكر، تبليغ پيام غدير درباره امامان (عليهم السلام) و امر به اطاعت از ايشان و نهي از مخالفتشان است.
در آخرين مرحله خطابه، بيعت لساني انجام شد. حضرت با توجه به آن جمعيت انبوه و شرائط غير عادي زمان و مكان و عدم امكان بيعت با دست براي همه مردم، فرمودند: «خداوند دستور داده تا قبل از بيعت با دست، از زبان هاي شما اقرار بگيرم».
سپس مطلبي را كه مي بايست همه مردم به آن اقرار مي كردند تعيين كردند كه خلاصه آن اطاعت از دوازده امام (عليهم السلام) و عهد و پيمان بر عدم تغيير و تبديل و بر رساندن پيام غدير به نسل هاي آينده و غائبان از غدير بود. در ضمن بيعت با دست هم حساب مي شد زيرا حضرت فرمودند: «بگوييد با جان و زبان و دستمان بيعت مي كنيم».
چگونگي بيعت مردان
با پايان يافتن خطابه پيامبر اكرم، مردم به سوي پيامبر(صلي الله عليه و آله)و امير المؤمنين(عليه السلام) هجوم آوردند، و با ايشان به عنوان بيعت دست مي دادند و تبريك و تهنيت مي گفتند.
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) دستور دادند تا دو خيمه بر پا شود. در يكي خود نشستند و به امير المؤمنين (عليه السلام) دستور دادند تا در خيمه ديگر بنشينند. مردم دسته دسته در خيمه پيامبر (صلي الله عليه و آله) حضور مي يافتند و پس از بيعت و تبريك به خيمه اميرالمؤمنين (عليه السلام) مي آمدند و به عنوان امام و خليفه بعد از پيامبرشان با حضرتش بيعت مي كردند و با لقب «امير المؤمنين» بر آن حضرت سلام مي كردند، و اين مقام والا را تبريك و تهنيت مي گفتند. برنامه بيعت و تهنيت تا سه روز ادامه داشت و حضرت اين مدت را در منطقه غدير اقامت داشتند.
مسئله جالب در اين بيعت آن است كه كساني كه در غدير پيش از همه با اميرالمؤمنين بيعت نمودند و خود را از ديگران جلو انداختند؛ زودتر از همه بيعت خود را شكستند و پيمان خود را زير پا گذاشتند.
در تاريخ آمده كه خليفه دوم بعد از بيعت، اين كلمات را بر زبان مي راند: «افتخار برايت باد، گوارايت باد، اي پسر ابي طالب! خوشا به حالت اي اباالحسن، اكنون مولاي من و مولاي هر مرد و زن مؤمني شده اي».
چگونگي بيعت زنان با اميرالمومنين
از طرف ديگر، پيامبر (صلي الله عليه و آله) دستور دادند تا ظرف آبي آورده و پرده اي بر روي آن زدند. امير المؤمنين(عليه السلام) دست خود را در ظرف آب نهاده و زنان در سوي ديگر پرده با قرار دادن دست خود در ظرف آب، با آن حضرت بيعت كردند.
يادآوري مي شود كه حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا (عليهاالسلام) در غدير حضور داشتند، و كليه همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله) نيز در آن مراسم حاضر بودند.
عمامه سحاب پيامبر
در اين مراسم، پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) عمامه خود را كه «سحاب» نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر اميرالمؤمنين (عليه السلام) گذاشتند و انتهاي عمامه را از پشت سر بر دوش آن حضرت قرار دادند.
شعر غدير
در مراسم پر شور غدير، حسان بن ثابت از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) اجازه خواست تا به مناسبت اين واقعه عظيم شعري درباره اميرالمؤمنين حضرت علي(عليه السلام) بسرايد.
حضرت فرمودند: بگو به بركت خداوند.
حسان در جاي بلندي قرار گرفت و گفت: «اي بزرگان قريش، سخن مرا به گواهي و امضاي پيامبر (صلي الله عليه و آله) گوش كنيد.» سپس اشعاري را كه همانجا سروده بود خواند كه به عنوان يك سند تاريخي از غدير ثبت شد و به يادگار ماند.
جبرئيل در غدير
اتمام حجت ديگر اين بود كه مردي زيباروي در كنار مردم مي گفت:
«به خدا قسم روزي مانند اين روز هرگز نديدم. چقدر كار پسر عمويش را محكم نمود! براي او پيماني بست كه جز كافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمي زند. واي بر كسي كه پيمان او را بشكند».
عمر نزد پيامبر(صلي الله عليه و آله) آمد و گفت: شنيدي اين مرد چه مي گفت؟! حضرت فرمودند: او را شناختي؟ گفت: نه. حضرت فرمودند «او روح الامين جبرئيل بود. تو مواظب باش اين پيمان را نشكني. اگر چنين كني خدا و رسول و ملائكه و مؤمنان از تو بيزار خواهند بود»!
معجزه غدير
امضاي الهي بر غدير، معجزه اي بود كه پس از اعلام ولايت توسط پيامبر(صلي الله عليه و آله) به وقوع پيوست. حارث فهري نزد حضرت آمد و معترضانه پرسيد: آيا اين ولايت كه امروز اعلام كردي از جانب خدا بود؟ پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: آري از جانب خدا بود.
در اينجا حارث خطاب به خداوند گفت: «خدايا! اگر آنچه محمد مي گويد حق و از جانب توست سنگي از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكي بر ما بفرست!!»
همين كه سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگي از آسمان بر او فرستاد كه از مغزش وارد و از پشتش خارج گرديد و همانجا او را هلاك كرد.
با اين معجزه، بار ديگر بر همگان مسلم شد كه «غدير» از منبع وحي سرچشمه گرفته و فرمان الهي است و منكرين آن مستحق عذاب اند.
پايان مراسم غدير
پس از سه روز، مراسم غدير پايان پذيرفت و آن روزها به عنوان «ايام الولاية» در ذهن ها نقش بست. گروه ها و قبائل عرب، پس از وداع با پيامبر(صلي الله عليه و آله) و معرفت كامل به جانشين آن حضرت راهي شهر و ديار خود شدند و پيامبر(صلي الله عليه و آله) عازم مدينه گرديدند.
خبر واقعه غدير در شهرها منتشر شد و به سرعت شايع گرديد و به گوش همگان رسيد، و بدينگونه خداوند حجتش را بر مردم تمام كرد.
اتمام حجت جهاني در غدير
جا داشت بيش از يكصد و بيست هزار نفر حاضر در غدير، هر يك به سهم خود خطبه غدير را حفظ كنند و متن آن را در اختيار فرزندان و فاميل و دوستان خود قرار دهند.
البته فضاي جامعه مسلمين پس از رحلت پيامبر(صلي الله عليه و آله) -كه گفتن و نوشتن معارف و سنن پيامبر كه سال هاي متمادي در آن ممنوع بود- سبب شد كه مردم نتوانند سخنان سرنوشت ساز پيامبر دلسوزشان در آن مقطع حساس را بازگو كنند و در فكر اجراي آن در عينيت جامعه باشند.
پيداست كه مطرح كردن غدير مساوي با برچيدن بساط غاصبين خلافت بود، و آنان هرگز اجازه چنين كاري را نمي دادند.
اما غدير، به صورتي در سينه ها جاي گرفت كه عده زيادي خطابه غدير يا قسمتي از آن را حفظ كردند و براي نسل هاي آينده به يادگار گذاشتند، و هيچ كس را قدرت منع از انتشار چنين خبر مهمي نبود. لذا بين اكثريت مسلمين، هيچ حديثي به اندازه «حديث غدير» روايت كننده ندارد، و گذشته از تواتر آن، از نظر رجال و درايت فوق العاده است.
پيامبر(صلي الله عليه و آله) با توجه به آينده بلندمدت دين الهي تا آخرين روز دنيا و دامنه وسيع مسلمين در حد جهاني، جانشينان خود تا روز قيامت را در اين خطابه رسمي به جهانيان معرفي فرمودند.
اگر گروه هايي از مسلمين در طول زمان ها همچنان در مقابل جانشينان حقيقي پيامبرشان سر تعظيم فرود نياورده و نمي آورند، ولي جمع عظيم شيعيان در طول تاريخ، فقط علي بن ابي طالب و يازده امام(عليهم السلام) از فرزندان او را جانشينان پيامبر(صلي الله عليه و آله) مي دانند.
اگر اجتماع آن روز مسلمين، خلافت بلافصل اميرالمؤمنين(عليه السلام) را در مرحله عمل نديدند، ولي بسياري از نسل هاي بعدي مسلمانان وصي واقعي پيامبرشان را شناختند كه اين بالاترين هدف از «غدير» بود.
نویسنده: علی رضوی