سوژههراسی یعنی تحریک افراد علیه سوژه در راستای تحقق منافع عامل تحریک افراد میباشد.
در دنیای اسلام در قبال دنیای غرب، آنچه مورد بحث است، منافع آمریکا و موانع آمریکاست. ایران یا در اصل انقلاب اسلامی ایران در واقع بزرگترین و چالش دنیای غرب به خصوص امریکا در خاورمیانه به حساب میرود و از آنجایی که قدرت نظامی جمهوری اسلامی ایران دنیای ترس و واهمهای در دل غرب به وجود آورده، راههای دیگری را برای مبارزه در پیش گرفته که یکی از آنها، ترویج هراس یا ایرانهراسی است.
شبکههای پر طرفدار و پر حاشیه رسانهای همانند بی بی سی بزرگترین استراتژیهایشان ایرانهراسی در کشورهای عربی، غربی و فارسیزبان بوده است.
ایران هراسی در سطح بینالملل مربوط به جنگ اقتصادی و جنگ استعمار میباشد. پس از انقلاب اسلامی ایران و پیروزی این انقلاب، استکبار آمریکا و انگلیس خطر تازه و برندهای را علیه فعالیت استعمارگرایانه خود احساس کردند. در ابتدا غرب با تحریک صدام و منافقین خلق ایران، سعی بر توقف انقلاب اسلامی کردند، ولی این تلاش نه تنها مثمر واقع نشد، بلکه انقلاب اسلامی به خارج از ایران هم ریشه دواند.
همچنین غرب برای فروش تسلیحات خود به دنیا نیاز به عوامل فروش تسلیحات دارد؛ برای همین سوژه هراسی برای یک کشور و ایجاد ترس از سوژه در دیپلماسی کشورها، زمینه خوبی برای فروش سلاح و تسلیحات میباشد.
بعد اقتصادی
آمریکا و انگلیس همواره جزء بزرگترین تولیدکنندگان سلاح و همچنین بزرگترین صادرکنندگان آن در خاورمیانه بودهاند.
سیپری، موسسه بینالمللی پژوهشهای صلح استکهلم، در تازهترین گزارش خود از افزایش ۸۶ درصدی صادرات تسلیحاتی به خاورمیانه سخن گفته است. بر اساس این گزارش، آمریکا همچنان صادرکنندهی شماره یک اسلحه در جهان محسوب میشود و کشورهای عربی از جمله بزرگترین واردکننده سلاح در جهان، و این در رشد اقتصادی استکبار و آمریکا نقش بسزایی دارد.
از طرفی لشکرکشی نظامی آمریکا به منطقه خلیجفارس در چارچوب استفاده از سیاست حفظ منطقه برای اعراب در مقابل اسلام شیعی، در خدمت اقتصاد این کشور است و فروش تسلیحات در خلیجفارس، گونهای از تجارت برای به کارگیری ارتشها در خدمت توسعه اقتصادی میباشد.
آمریکا همچنان در حال فروش تسلیحات خود به کشورهای منطقه غرب آسیاست. با ایجاد تنش میان گروهها و دولتهای منطقه، آتش جنگ را روشن نگه میدارد تا انبارهای تسلیحاتی خود را خالی کند و چرخ تولید صنایع نظامیاش همچنان بچرخد؛ حتی با کشتهشدن هزاران کودک و زن یمنی در حملات ائتلاف سعودی.
استعمار
استکبار و استعمار پس از پیروزی انقلاب اسلامی متوجه این امر شد که تئوری اسلام در رابطه با انقلاب، فراتر از مرزهاست؛ برای همین سعی کردند تا جلوی این هژمون را بگیرند و برای همین، عواملی را زمینه جلوگیری از این هژمون اسلامی در دیگر کشورها به خصوص در میان اعراب زمینهسازی کرده و میکنند.
مذهب؛ بزرگترین عامل تنش یا ایرانهراسی در منطقه
اگر بخواهیم کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس را مورد بررسی قرار بدهیم، مهمترین عامل ایران هراسی در میان این کشورها میتواند اسم مذهب باشد.
از آنجایی که مذاهب اسلامی پایهها و پیکره اسلامی هستند و در اصول خویش، هیج اختلافی ندارند، استکبار جهانی همواره سعی و تلاش کرده که شیعه را مولفهای جدا از تسنن و تسنن را جدای از شیعه تلقی کنند و چندان در کار خود هم موفق بودهاند؛ تا جایی که کشورهایی همانند عربستان حاکمیت شیعه را خطرناکتر از استکبار و تحقیر پیاپی خود توسط آمریکا میداند و در کنار استکبار سعی کرده تا از هژمون سیاسی شیعی اسلامی در کشورهای عربی همانند عراق، سوریه و مصر جلوگیری کند. در واقع یکی از عوامل ترس اعراب از وقوع جنبش اسلامی و شیعی در کشورهایی چون مصر و بحرین، نفوذ انقلاب اسلامی که از ایران سرچشمه گرفت، میباشد.
ایران هراسی در افغانستان
با وجود اینکه همه آحاد جامعه افغانستان متوجه استعمار آمریکا در کشور و حمایت این کشور متجاوز از تروریستها هستند، و از طرفی هم تاریخ و نقل بزرگان گواه است که فتنههای آمریکا از جغرافیای پاکستان وارد کشور میشد، چون پاکستان با آمریکا همپیمان و سیاست مشترک در قبال افغانستان دارند، باز هم ایران هراسی در کشور بیشتر شده است.
زمانی که افغانستان در تجاوز جماهیر شوروی قرار داشت، زمزمههای پیروزی انقلاب اسلامی ایران طنینانداز شد و این انقلاب نقش تأثیرگذار خود را در افغانستان گذاشت و باعث شد انقلابهایی در گوشه و کنار کشور جان گرفته و حرکت اسلامی خود ادامه دهند، تا اینکه شوروی به صورت نادم از کشور پا به فرار گذاشت.
ترس استکبار میتواند در این رابطه باشد که افغانستان و ایران بیش از هر کشوری از لحاظ فکری، فرهنگی و زبانی به هم نزدیک اند و ارتباط بین این دو کشور می تواند جان تازهای به مردم انقلابی افغانستان در مقابل متجاوز دوم(آمریکا) بدهد و زمینه فرار آمریکا از یک منطقه ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک در مقابل بلوک شرق شود.
حکومت اسلامی
از جمله فواید ارتباط انقلاب اسلامی با دیگر دول اسلامی، احیای دکترین اسلامی که منتج به حکومت اسلامی است، میباشد.
پس از فرو ریختن رژیم طالبان و تجاوز آمریکا، تکنوکراتهای غرببنیاد وارد کشور شده و حاکمیت را در دست گرفتند که همیشه بر مسیر اهداف آمریکا حرکت کردهاند.
در این میان، تشکلاتی هممسیر با انقلاب اسلامی نیز فعالیت مستمر داشته که همیشه بر خلاف جهت تکنوکراتهای غرببنیاد، برای ایجاد جامعه خودمختار و پویا تلاش کردهاند. اگر این ارتباط به صورت گستردهتر شکل بگیرد و در دولت نفوذ کند؛ باعث پویایی دولت بر مبنای دکترین اسلامی و دور شدن از وابستگی به استکبار خواهد شد که قطعا به ضرر آمریکا تمام میشود.
توجیه آبروی بر باد رفته
با وجود اینکه گروهک تروریستی طالبان با توجه به سیاستهای آمریکا در کشور به وجود آمد و امریکا بزرگترین حامی این گروهک بود، پس از 19 سال اکنون در مقابل آن زانو زده و تا حدی شکست را قبول کرده است.
اما در این میان، با به میان آوردن بحث ارتباط ایران با طالبان، اینگونه به ملت افغانستان تلقین میکنند که عامل عقبنشینی آمریکا که برای نابودی تروریستها به این کشور آمده، ارتباط کشورهای همسایه با طالبان بوده است؛ از اینرو همیشه مقامات آمریکایی این قضیه را بدون سند مطرح کرده و شبکههای همسو با استکبار نیز آنرا به صورت گسترده رسانهای کرده و نفرتی فزاینده را به وجود آوردهاند.
پیوستن به جبهه مقاومت
جبهه مقاومت در واقع متشکل از نیروهای انقلابی در مقابل استعمار آمریکا است که در هر کشور جنگزده یا زیر استعمار وجود دارند. در این اواخر چه در قضایای سوریه و چه عراق، جبهههای مقاومت تبدیل به هلال اسلامی شده که کاملا مرتبط و منسجم عمل میکنند. این ارتباط باعث شکست سیاستهای آمریکا و تروریستهای تحت امر این کشور همانند داعش شده است.
ملت افغانستان با توجه به قضایای سوریه و نشان دادن خود در میدان عمل، بیشترین ظرفیت حضور در جبهه مقاومت علیه گروههای تروریستی و وابسته به آمریکا را دارد. اما آمریکا برای اینکه بتواند جلوی این ارتباط اسلامی و مقاومتی را بگیرد، با طرق مختلف ایران هراسی و بی اعتمادی به ایران را در کشور رواج داده تا اصلا هسته ارتباط جبهه مقاومت در کشور کاشته نشود؛ جدای از اینکه این تفکر توهمی بیش نیست.
آنچه مسلم است اینکه ایران هراسی تا یک برهه از زمان میتواند در اختیار آمریکا باشد و به نفع استکبار تمام شود، هرچند در این میان تشکلاتی در دو کشور وجود دارد که در جهت روشنگری ملتها تلاش میکند و تا حدی توانسته دسیسه استکبار را نقش بر آب کند، ولی آنچه هویداست، اینکه ایران و افغانستان بیش از تلاش استکبار برای جدایی این دو کشور در جهت منافع آمریکا، راههای ارتباطی فرهنگی، دینی و زبانی دارند و ارتباطاتشان هر روز بیش از دیروز قویتر خواهد شد.
نویسنده: عباس نادری
در دنیای اسلام در قبال دنیای غرب، آنچه مورد بحث است، منافع آمریکا و موانع آمریکاست. ایران یا در اصل انقلاب اسلامی ایران در واقع بزرگترین و چالش دنیای غرب به خصوص امریکا در خاورمیانه به حساب میرود و از آنجایی که قدرت نظامی جمهوری اسلامی ایران دنیای ترس و واهمهای در دل غرب به وجود آورده، راههای دیگری را برای مبارزه در پیش گرفته که یکی از آنها، ترویج هراس یا ایرانهراسی است.
شبکههای پر طرفدار و پر حاشیه رسانهای همانند بی بی سی بزرگترین استراتژیهایشان ایرانهراسی در کشورهای عربی، غربی و فارسیزبان بوده است.
ایران هراسی در سطح بینالملل مربوط به جنگ اقتصادی و جنگ استعمار میباشد. پس از انقلاب اسلامی ایران و پیروزی این انقلاب، استکبار آمریکا و انگلیس خطر تازه و برندهای را علیه فعالیت استعمارگرایانه خود احساس کردند. در ابتدا غرب با تحریک صدام و منافقین خلق ایران، سعی بر توقف انقلاب اسلامی کردند، ولی این تلاش نه تنها مثمر واقع نشد، بلکه انقلاب اسلامی به خارج از ایران هم ریشه دواند.
همچنین غرب برای فروش تسلیحات خود به دنیا نیاز به عوامل فروش تسلیحات دارد؛ برای همین سوژه هراسی برای یک کشور و ایجاد ترس از سوژه در دیپلماسی کشورها، زمینه خوبی برای فروش سلاح و تسلیحات میباشد.
بعد اقتصادی
آمریکا و انگلیس همواره جزء بزرگترین تولیدکنندگان سلاح و همچنین بزرگترین صادرکنندگان آن در خاورمیانه بودهاند.
سیپری، موسسه بینالمللی پژوهشهای صلح استکهلم، در تازهترین گزارش خود از افزایش ۸۶ درصدی صادرات تسلیحاتی به خاورمیانه سخن گفته است. بر اساس این گزارش، آمریکا همچنان صادرکنندهی شماره یک اسلحه در جهان محسوب میشود و کشورهای عربی از جمله بزرگترین واردکننده سلاح در جهان، و این در رشد اقتصادی استکبار و آمریکا نقش بسزایی دارد.
از طرفی لشکرکشی نظامی آمریکا به منطقه خلیجفارس در چارچوب استفاده از سیاست حفظ منطقه برای اعراب در مقابل اسلام شیعی، در خدمت اقتصاد این کشور است و فروش تسلیحات در خلیجفارس، گونهای از تجارت برای به کارگیری ارتشها در خدمت توسعه اقتصادی میباشد.
آمریکا همچنان در حال فروش تسلیحات خود به کشورهای منطقه غرب آسیاست. با ایجاد تنش میان گروهها و دولتهای منطقه، آتش جنگ را روشن نگه میدارد تا انبارهای تسلیحاتی خود را خالی کند و چرخ تولید صنایع نظامیاش همچنان بچرخد؛ حتی با کشتهشدن هزاران کودک و زن یمنی در حملات ائتلاف سعودی.
استعمار
استکبار و استعمار پس از پیروزی انقلاب اسلامی متوجه این امر شد که تئوری اسلام در رابطه با انقلاب، فراتر از مرزهاست؛ برای همین سعی کردند تا جلوی این هژمون را بگیرند و برای همین، عواملی را زمینه جلوگیری از این هژمون اسلامی در دیگر کشورها به خصوص در میان اعراب زمینهسازی کرده و میکنند.
مذهب؛ بزرگترین عامل تنش یا ایرانهراسی در منطقه
اگر بخواهیم کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس را مورد بررسی قرار بدهیم، مهمترین عامل ایران هراسی در میان این کشورها میتواند اسم مذهب باشد.
از آنجایی که مذاهب اسلامی پایهها و پیکره اسلامی هستند و در اصول خویش، هیج اختلافی ندارند، استکبار جهانی همواره سعی و تلاش کرده که شیعه را مولفهای جدا از تسنن و تسنن را جدای از شیعه تلقی کنند و چندان در کار خود هم موفق بودهاند؛ تا جایی که کشورهایی همانند عربستان حاکمیت شیعه را خطرناکتر از استکبار و تحقیر پیاپی خود توسط آمریکا میداند و در کنار استکبار سعی کرده تا از هژمون سیاسی شیعی اسلامی در کشورهای عربی همانند عراق، سوریه و مصر جلوگیری کند. در واقع یکی از عوامل ترس اعراب از وقوع جنبش اسلامی و شیعی در کشورهایی چون مصر و بحرین، نفوذ انقلاب اسلامی که از ایران سرچشمه گرفت، میباشد.
ایران هراسی در افغانستان
با وجود اینکه همه آحاد جامعه افغانستان متوجه استعمار آمریکا در کشور و حمایت این کشور متجاوز از تروریستها هستند، و از طرفی هم تاریخ و نقل بزرگان گواه است که فتنههای آمریکا از جغرافیای پاکستان وارد کشور میشد، چون پاکستان با آمریکا همپیمان و سیاست مشترک در قبال افغانستان دارند، باز هم ایران هراسی در کشور بیشتر شده است.
زمانی که افغانستان در تجاوز جماهیر شوروی قرار داشت، زمزمههای پیروزی انقلاب اسلامی ایران طنینانداز شد و این انقلاب نقش تأثیرگذار خود را در افغانستان گذاشت و باعث شد انقلابهایی در گوشه و کنار کشور جان گرفته و حرکت اسلامی خود ادامه دهند، تا اینکه شوروی به صورت نادم از کشور پا به فرار گذاشت.
ترس استکبار میتواند در این رابطه باشد که افغانستان و ایران بیش از هر کشوری از لحاظ فکری، فرهنگی و زبانی به هم نزدیک اند و ارتباط بین این دو کشور می تواند جان تازهای به مردم انقلابی افغانستان در مقابل متجاوز دوم(آمریکا) بدهد و زمینه فرار آمریکا از یک منطقه ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک در مقابل بلوک شرق شود.
حکومت اسلامی
از جمله فواید ارتباط انقلاب اسلامی با دیگر دول اسلامی، احیای دکترین اسلامی که منتج به حکومت اسلامی است، میباشد.
پس از فرو ریختن رژیم طالبان و تجاوز آمریکا، تکنوکراتهای غرببنیاد وارد کشور شده و حاکمیت را در دست گرفتند که همیشه بر مسیر اهداف آمریکا حرکت کردهاند.
در این میان، تشکلاتی هممسیر با انقلاب اسلامی نیز فعالیت مستمر داشته که همیشه بر خلاف جهت تکنوکراتهای غرببنیاد، برای ایجاد جامعه خودمختار و پویا تلاش کردهاند. اگر این ارتباط به صورت گستردهتر شکل بگیرد و در دولت نفوذ کند؛ باعث پویایی دولت بر مبنای دکترین اسلامی و دور شدن از وابستگی به استکبار خواهد شد که قطعا به ضرر آمریکا تمام میشود.
توجیه آبروی بر باد رفته
با وجود اینکه گروهک تروریستی طالبان با توجه به سیاستهای آمریکا در کشور به وجود آمد و امریکا بزرگترین حامی این گروهک بود، پس از 19 سال اکنون در مقابل آن زانو زده و تا حدی شکست را قبول کرده است.
اما در این میان، با به میان آوردن بحث ارتباط ایران با طالبان، اینگونه به ملت افغانستان تلقین میکنند که عامل عقبنشینی آمریکا که برای نابودی تروریستها به این کشور آمده، ارتباط کشورهای همسایه با طالبان بوده است؛ از اینرو همیشه مقامات آمریکایی این قضیه را بدون سند مطرح کرده و شبکههای همسو با استکبار نیز آنرا به صورت گسترده رسانهای کرده و نفرتی فزاینده را به وجود آوردهاند.
پیوستن به جبهه مقاومت
جبهه مقاومت در واقع متشکل از نیروهای انقلابی در مقابل استعمار آمریکا است که در هر کشور جنگزده یا زیر استعمار وجود دارند. در این اواخر چه در قضایای سوریه و چه عراق، جبهههای مقاومت تبدیل به هلال اسلامی شده که کاملا مرتبط و منسجم عمل میکنند. این ارتباط باعث شکست سیاستهای آمریکا و تروریستهای تحت امر این کشور همانند داعش شده است.
ملت افغانستان با توجه به قضایای سوریه و نشان دادن خود در میدان عمل، بیشترین ظرفیت حضور در جبهه مقاومت علیه گروههای تروریستی و وابسته به آمریکا را دارد. اما آمریکا برای اینکه بتواند جلوی این ارتباط اسلامی و مقاومتی را بگیرد، با طرق مختلف ایران هراسی و بی اعتمادی به ایران را در کشور رواج داده تا اصلا هسته ارتباط جبهه مقاومت در کشور کاشته نشود؛ جدای از اینکه این تفکر توهمی بیش نیست.
آنچه مسلم است اینکه ایران هراسی تا یک برهه از زمان میتواند در اختیار آمریکا باشد و به نفع استکبار تمام شود، هرچند در این میان تشکلاتی در دو کشور وجود دارد که در جهت روشنگری ملتها تلاش میکند و تا حدی توانسته دسیسه استکبار را نقش بر آب کند، ولی آنچه هویداست، اینکه ایران و افغانستان بیش از تلاش استکبار برای جدایی این دو کشور در جهت منافع آمریکا، راههای ارتباطی فرهنگی، دینی و زبانی دارند و ارتباطاتشان هر روز بیش از دیروز قویتر خواهد شد.
نویسنده: عباس نادری