در ماه رمضان، فرصت نسبت به هر زمانی مساعد می گردد تا انسان به بازشناسی خویشتن بپردازد و خود را مورد بازرسی دقیق قرار دهد و اگر انسان به گذشته ی خویش نگاه کند و با توجه به آن، به زندگی حال و آینده ی خود قدم بگذارد، به یقین سرنوشت انسان به شکست مواجه نخواهد گردید.
یکی از دلایل اساسی و قطعی شکست انسان، پشت به گذشته و نگاه نکردن به روزهای رفته، می باشد. زیرا انسان بنا به فراز و فرود زندگی در روی گیتی، گاهی با منطق و عقلانیت بیگانه می شود و تحت تأثیر جلال و جبروت مجلل و مزین دنیا می رود و بدون این که بفهمد و بیاندیشد در چه موقعیتی قرار دارد و زیست می نماید، این ناشی از بیگانگی با خود و عبور از منطق و عقلانیت است.
بنابراین، ماه رمضان با توجه به درسی ارزشمندی که در متن آن نهفته است، می تواند انسان را از حالت خود بیگانگی و خود فراموشی نجات دهد و از مسیر های نامعلوم، عبور و به سمت راه درست، جهت بدهد. خلاصه یکی از درس های مهم رمضان، خودشناسی است. یعنی وقتی یک انسان در اوج صعود زندگی و دیگری در اوج نزول زندگی و یکی غنی و یکی فقیر؛ در یک صف می ایستد و رمضانی می شود، قطعا می اندیشد و به خود می آید که چگونه انسان غنی و فقیر هم صنف شده است؟
همچنان درسی دیگری که در این ماه به تصویر کشیده شده است، همدیگر شناسی می باشد. زمانی که انسان خود را شناخت و دید در صفی که ایستاده، انسانی از جنس فقیر و غنی نیز ایستاده است، آن گاه به نگاه عمیق تر مبذول خواهد شد و به بررسی بیشتر خواهد پرداخت.
وقتی دید که انسان های با ثروت، با قدرت و پر شهرت و از سویی انسان های افتاده در خانه ی تنهایی و بی کسی، فقیر، ضعیف و ناتوان در یک صف واحد، صف بسته اند، احساس خواهد کرد که میان انسان با ثروت و قدرت و انسان ضعیف و فقیر را فاصله نیست. ماه رمضان، ماهی هست و درسی می دهد که با آموختن آن انسان، نیازهای همدیگر را احساس می کند، درد یکدیگر را درک می نماید و به رنج انسان دیگر پی می برد.
با توجه به این درس مهم و با در نظرداشت درک درد انسان و رنج انسان، مسئله ی دیگری که امروز به شدت به آن نیاز است تا مطرح گردد و نیاز هر انسان و درد هر افغانستانی می باشد، صلح در جامعه ی افغانستان است.
ماه رمضان، در آوردن صلح به شدت می تواند کمک کند. در این ماه هست که همه ی انسان های مسلمان به درک درد یکدیگر و به رنج همدیگر پی می برند و با پی بردن و درک کردن همدیگر، می شود نگاه ها را اصلاح و عوض کرد و تغییر داد و در این میان، یکی از درد های مشترک و مزمن، ناامنی است.
خواست هر انسانی صلح است و می خواهد زیر سایه ی آرامش و آسایش زندگی کند و از جنگ و خشونت دور باشد. در واقع تنها منطقی که برای زندگی انسان تعریف می شود، نبود جنگ و خشونت است. اگر زندگی با نفرت پراکنی و همدیگر ستیزی همراه شد، به زودترین فرصت به چالش می رود و ارزش خویش را از دست می دهد و نگاه منطقی و عقلانیت از آن کنار کشیده می شود.
در زیر ظل ظلمت ناامنی، هر بی نظمی می تواند وجود داشته باشد و کوچک ترین عامل می تواند نظم را بهم بزند و آرامی را به ناآرامی و راحتی را به ناراحتی تبدیل ورزد و فضا را مختل سازد و جامعه را به انحطاط بکشاند و صف برادری و برابری را درهم بکوبد.
بنابراین، ما می توانیم در رمضان، خود را بشناسیم و درد همدیگر را درک کنیم. یکی از درد های مشترک ما، نبود آرامش در زندگی است. برای آوردن آرامش، از رمضان کمک بگیریم و در راستای صلح خواهی و آوردن صلح از آموزه های ارزشمند آن کار گیریم. تا ما خود برای خود، آرامش قایل نشویم و صلح را در زندگی خود رقم نزنیم، هیچ ملتی و کشوری نمی خواهد صلح در افغانستان بیاید و نمی تواند بیاورد. با توجه به ماه پارسایی و مهربانی، همه در جستجوی صلح واقعی باشیم. صلحی که در آن همه با آبرو و عزت زندگی نمایند و هیچ تهدیدی متوجه آزادی و انسانیت و عدالت نباشد.
مهربانی، نشان انسان است و منطق زندگی اجتماعی انسان ها. پس راهی را برویم که شدت جنگ و خشونت جاری و یا همیشه در کمین، ملت ما را دیگر به پرتگاه سقوط نیندازد و به تباهی نکشاند و دیگر فریاد انسان مسلمان، جنگ و خشونت نباشد. اگر ما نتوانیم خود را بشناسیم و درد همدیگر را درک کنیم، دیگر از ماه پارسایی و مهربانی استفاده نتوانسته ایم و اگر ما درد خود و مردم خود را درک نتوانیم و جهت کاهش و پایان رنج خود و مردم خود اقدام نورزیم، از رمضان فیض نبردیم و بلکه برای همیشه محکوم نابسامانی های دوامدار شده ایم و تنها تشنه و گرسنه بوده ایم بدون این که ارجی به رمضان نهاده باشیم.
نویسنده: محمد عظیم فکوری
یکی از دلایل اساسی و قطعی شکست انسان، پشت به گذشته و نگاه نکردن به روزهای رفته، می باشد. زیرا انسان بنا به فراز و فرود زندگی در روی گیتی، گاهی با منطق و عقلانیت بیگانه می شود و تحت تأثیر جلال و جبروت مجلل و مزین دنیا می رود و بدون این که بفهمد و بیاندیشد در چه موقعیتی قرار دارد و زیست می نماید، این ناشی از بیگانگی با خود و عبور از منطق و عقلانیت است.
بنابراین، ماه رمضان با توجه به درسی ارزشمندی که در متن آن نهفته است، می تواند انسان را از حالت خود بیگانگی و خود فراموشی نجات دهد و از مسیر های نامعلوم، عبور و به سمت راه درست، جهت بدهد. خلاصه یکی از درس های مهم رمضان، خودشناسی است. یعنی وقتی یک انسان در اوج صعود زندگی و دیگری در اوج نزول زندگی و یکی غنی و یکی فقیر؛ در یک صف می ایستد و رمضانی می شود، قطعا می اندیشد و به خود می آید که چگونه انسان غنی و فقیر هم صنف شده است؟
همچنان درسی دیگری که در این ماه به تصویر کشیده شده است، همدیگر شناسی می باشد. زمانی که انسان خود را شناخت و دید در صفی که ایستاده، انسانی از جنس فقیر و غنی نیز ایستاده است، آن گاه به نگاه عمیق تر مبذول خواهد شد و به بررسی بیشتر خواهد پرداخت.
وقتی دید که انسان های با ثروت، با قدرت و پر شهرت و از سویی انسان های افتاده در خانه ی تنهایی و بی کسی، فقیر، ضعیف و ناتوان در یک صف واحد، صف بسته اند، احساس خواهد کرد که میان انسان با ثروت و قدرت و انسان ضعیف و فقیر را فاصله نیست. ماه رمضان، ماهی هست و درسی می دهد که با آموختن آن انسان، نیازهای همدیگر را احساس می کند، درد یکدیگر را درک می نماید و به رنج انسان دیگر پی می برد.
با توجه به این درس مهم و با در نظرداشت درک درد انسان و رنج انسان، مسئله ی دیگری که امروز به شدت به آن نیاز است تا مطرح گردد و نیاز هر انسان و درد هر افغانستانی می باشد، صلح در جامعه ی افغانستان است.
ماه رمضان، در آوردن صلح به شدت می تواند کمک کند. در این ماه هست که همه ی انسان های مسلمان به درک درد یکدیگر و به رنج همدیگر پی می برند و با پی بردن و درک کردن همدیگر، می شود نگاه ها را اصلاح و عوض کرد و تغییر داد و در این میان، یکی از درد های مشترک و مزمن، ناامنی است.
خواست هر انسانی صلح است و می خواهد زیر سایه ی آرامش و آسایش زندگی کند و از جنگ و خشونت دور باشد. در واقع تنها منطقی که برای زندگی انسان تعریف می شود، نبود جنگ و خشونت است. اگر زندگی با نفرت پراکنی و همدیگر ستیزی همراه شد، به زودترین فرصت به چالش می رود و ارزش خویش را از دست می دهد و نگاه منطقی و عقلانیت از آن کنار کشیده می شود.
در زیر ظل ظلمت ناامنی، هر بی نظمی می تواند وجود داشته باشد و کوچک ترین عامل می تواند نظم را بهم بزند و آرامی را به ناآرامی و راحتی را به ناراحتی تبدیل ورزد و فضا را مختل سازد و جامعه را به انحطاط بکشاند و صف برادری و برابری را درهم بکوبد.
بنابراین، ما می توانیم در رمضان، خود را بشناسیم و درد همدیگر را درک کنیم. یکی از درد های مشترک ما، نبود آرامش در زندگی است. برای آوردن آرامش، از رمضان کمک بگیریم و در راستای صلح خواهی و آوردن صلح از آموزه های ارزشمند آن کار گیریم. تا ما خود برای خود، آرامش قایل نشویم و صلح را در زندگی خود رقم نزنیم، هیچ ملتی و کشوری نمی خواهد صلح در افغانستان بیاید و نمی تواند بیاورد. با توجه به ماه پارسایی و مهربانی، همه در جستجوی صلح واقعی باشیم. صلحی که در آن همه با آبرو و عزت زندگی نمایند و هیچ تهدیدی متوجه آزادی و انسانیت و عدالت نباشد.
مهربانی، نشان انسان است و منطق زندگی اجتماعی انسان ها. پس راهی را برویم که شدت جنگ و خشونت جاری و یا همیشه در کمین، ملت ما را دیگر به پرتگاه سقوط نیندازد و به تباهی نکشاند و دیگر فریاد انسان مسلمان، جنگ و خشونت نباشد. اگر ما نتوانیم خود را بشناسیم و درد همدیگر را درک کنیم، دیگر از ماه پارسایی و مهربانی استفاده نتوانسته ایم و اگر ما درد خود و مردم خود را درک نتوانیم و جهت کاهش و پایان رنج خود و مردم خود اقدام نورزیم، از رمضان فیض نبردیم و بلکه برای همیشه محکوم نابسامانی های دوامدار شده ایم و تنها تشنه و گرسنه بوده ایم بدون این که ارجی به رمضان نهاده باشیم.
نویسنده: محمد عظیم فکوری