نیوز مکس/ نصیر شنساب ترجمه: معصومه عرفانی
در دیدار اخیر من از کابل، بسیاری از افغانها از من پرسیدند: «امریکا از ما چه میخواهد؟»
در ابتدا، من دقیقاً نمیدانستم آنها درمورد چه چیزی صحبت میکنند و با یک سوال دیگر پاسخ میدادم: «آیا امریکا به این دلیل در افغانستان نیست که به مردم این کشور کمک کند تا خود را از شر طالبان رها کنند؟»
این سوال من همیشه خندهیی ناخوشایند را بر میانگیخت و من متهم میشدم که نمیخواهم حقیقت را به آنها بگویم.
درنهایت من متوجه شدم که بخش زیادی از مردم افغانستان که مقامات ارشد دولتی و جوانان تحصیلکرده نیز در آن میان هستند، باور دارند که امریکا تروریست را در کشورهای اسلامی پرورش میدهد تا با گرفتارکردن آنها در جنگهای داخلی بیپایان، این کشورها را تضعیف کرده و در حاشیه نگه دارد.
ما میتوانیم این مسأله را بهعنوان تئوری توطئه–برداشتی رایج در منطقه- تعریف کنیم و این سوال معنا پیدا میکند: «ما واقعاً در افغانستان چه میکنیم؟» با ازدستدادن جان تقریباً ۲۳۰۰ امریکایی، و صرف هزینهیی درحدود یک تریلیون دالر –که بیش از صدها میلیارد دالر آن در بازسازی مصرف شده است- و ۱۴ سال جنگ، ما هنوز در این کشور گیر افتادهایم.
خوشبینی اکثریت مردم افغانستان به حضور امریکا در کشورشان ۱۴ سال قبل، محو شده و با احساس سردرگمی و حتا خصومت جایگزین شده است.
وضعیت امروز افغانستان را بررسی کنیم:
طالبان از تهاجم رییسجمهور دبلیو بوش و افزایش نیروها در افغانستان جان سالم بهدر بردند.
براساس گزارشات ناتو، طالبان امروز درحدود ۴۰ درصد کشور را کنترل میکنند. نهتنها این گروه پایگاه مستحکمی در جنوب کشور دارند، همچنین به مناطق شمالی نیز نفوذ کردهاند که سالها منطقهیی نسبتاً امن بوده است. حداقل ۱۰ ولایت درگیر جنگ هستند که ولایتهای شمالی قندوز و بغلان نیز درمیان آنها قرار دارند.
زمانی که ایالات متحده تصمیم گرفت تا مأموریت جنگی خود را در سال ۲۰۱۴ پایان بدهد، واشنگتن بارها اعلام کرد که نیروهای امنیتی افغانستان تا آن زمان آمادگی کامل خواهند داشت تا با موفقیت در مقابل شورشیان بایستند. اکنون میبینیم که ارتش ملی افغانستان در سال ۲۰۱۵ بخشهای زیادی از قلمرو دولت این کشور را به طالبان از دست داده است و به احتمال زیاد بخشهای بیشتری را نیز در سال ۲۰۱۶ از دست خواهد داد.
دفتر سرمفتش خاص ایالات متحده برای بازسازی افغانستان (سیگار) گزارش داده است که نرخ بیسوادی نیروهای نظامی دولت ۸۹ درصد است و بهطور متوسط هر ماه ۵۰۰۰ نفر از خدمت میگریزند.
بمبگذاریهای انتحاری و آدمرباییها تقریباً هر روز اتفاق میافتند. بهتازگی، در تاریخ ۱۹ آپریل، یک حملهی انتحاری منجر به کشتهشدن ۶۴ نفر و زخمیشدن ۳۴۷ نفر شد.
به گفتهی نیکولاس هیسم، نمایندهی ویژهی دبیرکل سازمان ملل برای افغانستان، نرخ فقر درمیان مردم افغانستان از ۴۶ درصد به ۴۹ درصد افزایش یافته است. ارزش پول افغانستان دربرابر دالر، از ۵۰ به ۶۸ سقوط کرده است. ازآنجا که افغانستان فاقد امکانات تولیدی است و اکثر مواد موردنیاز خود را از خارج کشور وارد میکند، کاهش شدید پول بر زندگی تمام مردم تأثیر میگذارد.
همچنین در گزارش سازمان ملل متحده آمده است که تلفات افراد ملکی در طول سه ماه اول سال ۲۰۱۶، در مقایسه با مدت مشابه در سال ۲۰۱۵، افزایشی ۲۰۰ درصدی داشته است. تنها در سال ۲۰۱۵، بیش از ۲۵۰۰۰۰ نفر از مردم افغانستان که اکثراً جوانان تحصیلکرده بودند، ناامید از آیندهی کشور خود، خطر عظیم مهاجرت غیرقانونی را به جان گرفته و به سمت اروپا سفر کردند.
ایالات متحده با هدف رهاساختن افغانستان از طالبان، نابودی القاعده، بازسازی زیرساختهای افغانستان، و احیای اقتصادی، به این کشور حمله کرد تا مردم افغانستان بتوانند زندگی آزاد و شرافتمندانهیی داشته باشند.
بااینحال، پس از طولانیترین جنگ در تاریخ ایالات متحده، ما با قدرتی شکستخورده مقابل هستیم که قادر به پرداخت هزینههای خود، دفاع از مرزهایش، دوامآوردن بدون حضور نیروهای نظامی خارجی و کمکهای مشورتی و اقتصادی جامعهی بینالمللی –بهویژه ایالات متحده- نیست.
مشکل کجا بوده است؟
درست از همان آغاز، در ماه نوامبر ۲۰۰۱، اشتباهاتی رخ داد؛ زمانیکه تعدادی از مقامات بینالمللی و مجموعهیی از مردم افغانستان در شهر بن آلمان جمع شدند تا دولت موقت را انتخاب کنند که پس از خروج طالبان از پایتخت، حکومت را بهدست بگیرد.
در کنفرانس بن، یک امریکایی متولد افغانستان بهنام زلمی خلیلزاد، یکی از اعضای هیأت امریکایی و از آشناترین اعضا با وضعیت جامعهی افغانستان، مهمترین نقش را ایفا کرد. او با تعدادی از دوستان افغان-امریکایی خود احاطه شده بود که درمیان آنها قیوم کرزی هم قرار داشت که برادر جوانترش حامد کرزی بهعنوان رهبر افغانستان انتخاب شد.
آقای خلیلزاد و قیوم کرزی، بخش زیادی از شرکتکنندگان در کنفرانس شهر بن را دستچین کرده بودند. آنها عمدتاً مردانی را انتخاب کردند که بهخوبی میشناختند و مطمئن بودند میتوانستند کنترل کنند. از همان ابتدا روشن بود که حامد کرزی دست بالا خواهد داشت.
در تحقیقی با عنوان «جنایت و جنگ در افغانستان»، منتشرشده توسط آکسفورد پرس در ماه دسامبر ۲۰۱۲، چنین نتیجه گرفته شده بود که توافق بن بهجای تقسیم نهادینهی قدرت، تقسیم غنایم بوده است.
و این دقیقا همان اشتباه اصلی بود.
زلمی خلیلزاد و برادران کرزی اطمینان حاصل کردند که این اتفاق رخ بدهد. بهجز چند مورد استثنا، بدترین عناصر جامعهی افغانستان قدرت را به دست گرفتند، مشروعیت یافتند، و از جریان عظیم پولهایی که حامیان بینالمللی به کشور سرازیر کردند سود بردند. و درنهایت افغانستان در چشم جهانیان بهعنوان بزرگترین تولیدکنندهی تریاک و یکی از فاسدترین کشورهای جهان شناخته شد.
اکنون چه باید کرد؟
ائتلاف بینالمللی بهرهبری ایالات متحده، که از ماه دسامبر ۲۰۰۱ افغانستان را کنترل میکند، دو انتخاب پیش رو دارد:
– تسلیمشدن و رهاکردن افغانستان به حال خود و بیتفاوت بودن به آیندهی این کشور. دراینصورت، افغانستان به احتمال زیاد از درون فرو میپاشد و بار دیگر تبدیل به سیاهچالهیی برای تروریستهای بینالمللی، مافیای مواد مخدر، و دیگر عناصر جنایتکار خواهد شد که فضای آزاد برای عمل به آنها خواهد داد تا بدون مجازات به اقدامات خود ادامه بدهند.
– ماندن و پذیرفتن مسئولیت برای تمام اتفاقاتی که در افغانستان رخ داده است و اجراکردن سیاستهای مناسب که نتیجهی آن تجدیدحیات اقتصادی افغانستان، دولت دموکراتیک با نهادهای کثرتگرا، و دستگاه قضایی آزاد و تاثیرگذار باشد.
هیچ گزینه دیگری وجود ندارد.
من سالهاست که از گزینهی دوم حمایت کردهام و همیشه باور داشتم که با ساختار سیاسی کنونی و فعالان سیاسی امروز، بازسازی افغانستان، دموکراتیزهکردن نظام حاکم، و احیای اقتصادی این کشور غیرممکن خواهد بود. من مطمئن بودم و هستم که بدون برداشتن این گامها، افغانستان کشوری ازدسترفته باقی خواهد ماند.
بخشی از واکنشها به پیشنهاد من این بوده است که افغانستان کشوری مستقل است و کنترل امور این کشور توسط دولتهای دیگر قابلقبول نیست. من با این دیدگاه در رابطه با افغانستان موافق نیستم. به عقیدهی من، کشوری که هیچگونه کنترلی بر مرزهای خود ندارد، فاقد خودکفایی اقتصادی است، و نمیتواند از مردم خود محافظت کند، مستقل نیست بلکه تحت قیمومیت جامعهی جهانی قرار دارد.
در دیدگاه من، دولتهای تحت رهبری ایالات متحده که در جنگ افغانستان درگیر شدند، مسئول پایاندادن به این جنگ و توانمندساختن مردم افغانستان برای بهدستگرفتن امور و زندگی در آزادی و امنیت هستند.
باتوجه به دو رویداد مهمی که امسال در پیش رو قرار دارد، این مرحله باید بهسرعت آغاز شود. در کنفرانس ماه جولای ناتو در ورشو، کشورهای عضو به احتمال زیاد در رابطه با تمدید پرداخت ۴.۱ میلیارد دالر برای تأمین هزینهی نیروهای امنیتی افغانستان به توافق خواهند رسید و در ماه اکتبر، دولت حامی در بروکسل دیدار خواهند کرد و احتمالاً پرداخت ۴ میلیارد دالر برای حمایت از هزینههای غیرنظامی دولت افغانستان در سال آینده مورد تأیید قرار خواهد گرفت.
طبق روال همیشگی در گذشته، در طی این جلسات، نمایندگان کشورهای تمویلکننده نگرانیهای عمیق خود را در رابطه با تأثیر مخرب فساد گسترده در افغانستان بر پیشرفت کشور بیان میکردند. دولت افغانستان نیز به نوبهی خود، مانند همیشه، از ارادهی صادقانهاش برای مبارزه با فساد سخن میگفت.
این صحنه آنقدر تکرار شده است که نمایندگان کشورهای تمویلکننده به این نتیجه رسیدهاند که افغانها برای پایاندادن به رشوهخواری وحشتناک و حکومت خویشاوندسالار خود هیچ کاری نخواهند کرد. بااینحال، آنها نشان دادهاند که تمایلی برای مقابله با دولت افغانستان ندارند.
اکنون زمان آن فرا رسیده است که با استفاده از دو رویداد پیش رو این الگو شکسته شود. برای این منظور، دولتهای حامی باید شرایط دشوار و قابلاجرا را در نظر بگیرند تا دولت افغانستان را مجبور کنند با خواستههای آنها موافقت کند. گزینهی بهتر این خواهد بود که کشورهای اهداکننده مسئولیت مستقیم را در این زمینه به دست گرفته و زمان و نحوهی پرداخت بودجهها را کنترل کنند.
رییسجمهور اوباما، برای حفظ میراث نیک دولتش و جلوگیری از انتقال وضعیت غیرقابلمهار به جانشین خود، باید همین اکنون اقدام کند.
منبع، روزنامه اطلاعات روز
در دیدار اخیر من از کابل، بسیاری از افغانها از من پرسیدند: «امریکا از ما چه میخواهد؟»
در ابتدا، من دقیقاً نمیدانستم آنها درمورد چه چیزی صحبت میکنند و با یک سوال دیگر پاسخ میدادم: «آیا امریکا به این دلیل در افغانستان نیست که به مردم این کشور کمک کند تا خود را از شر طالبان رها کنند؟»
این سوال من همیشه خندهیی ناخوشایند را بر میانگیخت و من متهم میشدم که نمیخواهم حقیقت را به آنها بگویم.
درنهایت من متوجه شدم که بخش زیادی از مردم افغانستان که مقامات ارشد دولتی و جوانان تحصیلکرده نیز در آن میان هستند، باور دارند که امریکا تروریست را در کشورهای اسلامی پرورش میدهد تا با گرفتارکردن آنها در جنگهای داخلی بیپایان، این کشورها را تضعیف کرده و در حاشیه نگه دارد.
ما میتوانیم این مسأله را بهعنوان تئوری توطئه–برداشتی رایج در منطقه- تعریف کنیم و این سوال معنا پیدا میکند: «ما واقعاً در افغانستان چه میکنیم؟» با ازدستدادن جان تقریباً ۲۳۰۰ امریکایی، و صرف هزینهیی درحدود یک تریلیون دالر –که بیش از صدها میلیارد دالر آن در بازسازی مصرف شده است- و ۱۴ سال جنگ، ما هنوز در این کشور گیر افتادهایم.
خوشبینی اکثریت مردم افغانستان به حضور امریکا در کشورشان ۱۴ سال قبل، محو شده و با احساس سردرگمی و حتا خصومت جایگزین شده است.
وضعیت امروز افغانستان را بررسی کنیم:
طالبان از تهاجم رییسجمهور دبلیو بوش و افزایش نیروها در افغانستان جان سالم بهدر بردند.
براساس گزارشات ناتو، طالبان امروز درحدود ۴۰ درصد کشور را کنترل میکنند. نهتنها این گروه پایگاه مستحکمی در جنوب کشور دارند، همچنین به مناطق شمالی نیز نفوذ کردهاند که سالها منطقهیی نسبتاً امن بوده است. حداقل ۱۰ ولایت درگیر جنگ هستند که ولایتهای شمالی قندوز و بغلان نیز درمیان آنها قرار دارند.
زمانی که ایالات متحده تصمیم گرفت تا مأموریت جنگی خود را در سال ۲۰۱۴ پایان بدهد، واشنگتن بارها اعلام کرد که نیروهای امنیتی افغانستان تا آن زمان آمادگی کامل خواهند داشت تا با موفقیت در مقابل شورشیان بایستند. اکنون میبینیم که ارتش ملی افغانستان در سال ۲۰۱۵ بخشهای زیادی از قلمرو دولت این کشور را به طالبان از دست داده است و به احتمال زیاد بخشهای بیشتری را نیز در سال ۲۰۱۶ از دست خواهد داد.
دفتر سرمفتش خاص ایالات متحده برای بازسازی افغانستان (سیگار) گزارش داده است که نرخ بیسوادی نیروهای نظامی دولت ۸۹ درصد است و بهطور متوسط هر ماه ۵۰۰۰ نفر از خدمت میگریزند.
بمبگذاریهای انتحاری و آدمرباییها تقریباً هر روز اتفاق میافتند. بهتازگی، در تاریخ ۱۹ آپریل، یک حملهی انتحاری منجر به کشتهشدن ۶۴ نفر و زخمیشدن ۳۴۷ نفر شد.
به گفتهی نیکولاس هیسم، نمایندهی ویژهی دبیرکل سازمان ملل برای افغانستان، نرخ فقر درمیان مردم افغانستان از ۴۶ درصد به ۴۹ درصد افزایش یافته است. ارزش پول افغانستان دربرابر دالر، از ۵۰ به ۶۸ سقوط کرده است. ازآنجا که افغانستان فاقد امکانات تولیدی است و اکثر مواد موردنیاز خود را از خارج کشور وارد میکند، کاهش شدید پول بر زندگی تمام مردم تأثیر میگذارد.
همچنین در گزارش سازمان ملل متحده آمده است که تلفات افراد ملکی در طول سه ماه اول سال ۲۰۱۶، در مقایسه با مدت مشابه در سال ۲۰۱۵، افزایشی ۲۰۰ درصدی داشته است. تنها در سال ۲۰۱۵، بیش از ۲۵۰۰۰۰ نفر از مردم افغانستان که اکثراً جوانان تحصیلکرده بودند، ناامید از آیندهی کشور خود، خطر عظیم مهاجرت غیرقانونی را به جان گرفته و به سمت اروپا سفر کردند.
ایالات متحده با هدف رهاساختن افغانستان از طالبان، نابودی القاعده، بازسازی زیرساختهای افغانستان، و احیای اقتصادی، به این کشور حمله کرد تا مردم افغانستان بتوانند زندگی آزاد و شرافتمندانهیی داشته باشند.
بااینحال، پس از طولانیترین جنگ در تاریخ ایالات متحده، ما با قدرتی شکستخورده مقابل هستیم که قادر به پرداخت هزینههای خود، دفاع از مرزهایش، دوامآوردن بدون حضور نیروهای نظامی خارجی و کمکهای مشورتی و اقتصادی جامعهی بینالمللی –بهویژه ایالات متحده- نیست.
مشکل کجا بوده است؟
درست از همان آغاز، در ماه نوامبر ۲۰۰۱، اشتباهاتی رخ داد؛ زمانیکه تعدادی از مقامات بینالمللی و مجموعهیی از مردم افغانستان در شهر بن آلمان جمع شدند تا دولت موقت را انتخاب کنند که پس از خروج طالبان از پایتخت، حکومت را بهدست بگیرد.
در کنفرانس بن، یک امریکایی متولد افغانستان بهنام زلمی خلیلزاد، یکی از اعضای هیأت امریکایی و از آشناترین اعضا با وضعیت جامعهی افغانستان، مهمترین نقش را ایفا کرد. او با تعدادی از دوستان افغان-امریکایی خود احاطه شده بود که درمیان آنها قیوم کرزی هم قرار داشت که برادر جوانترش حامد کرزی بهعنوان رهبر افغانستان انتخاب شد.
آقای خلیلزاد و قیوم کرزی، بخش زیادی از شرکتکنندگان در کنفرانس شهر بن را دستچین کرده بودند. آنها عمدتاً مردانی را انتخاب کردند که بهخوبی میشناختند و مطمئن بودند میتوانستند کنترل کنند. از همان ابتدا روشن بود که حامد کرزی دست بالا خواهد داشت.
در تحقیقی با عنوان «جنایت و جنگ در افغانستان»، منتشرشده توسط آکسفورد پرس در ماه دسامبر ۲۰۱۲، چنین نتیجه گرفته شده بود که توافق بن بهجای تقسیم نهادینهی قدرت، تقسیم غنایم بوده است.
و این دقیقا همان اشتباه اصلی بود.
زلمی خلیلزاد و برادران کرزی اطمینان حاصل کردند که این اتفاق رخ بدهد. بهجز چند مورد استثنا، بدترین عناصر جامعهی افغانستان قدرت را به دست گرفتند، مشروعیت یافتند، و از جریان عظیم پولهایی که حامیان بینالمللی به کشور سرازیر کردند سود بردند. و درنهایت افغانستان در چشم جهانیان بهعنوان بزرگترین تولیدکنندهی تریاک و یکی از فاسدترین کشورهای جهان شناخته شد.
اکنون چه باید کرد؟
ائتلاف بینالمللی بهرهبری ایالات متحده، که از ماه دسامبر ۲۰۰۱ افغانستان را کنترل میکند، دو انتخاب پیش رو دارد:
– تسلیمشدن و رهاکردن افغانستان به حال خود و بیتفاوت بودن به آیندهی این کشور. دراینصورت، افغانستان به احتمال زیاد از درون فرو میپاشد و بار دیگر تبدیل به سیاهچالهیی برای تروریستهای بینالمللی، مافیای مواد مخدر، و دیگر عناصر جنایتکار خواهد شد که فضای آزاد برای عمل به آنها خواهد داد تا بدون مجازات به اقدامات خود ادامه بدهند.
– ماندن و پذیرفتن مسئولیت برای تمام اتفاقاتی که در افغانستان رخ داده است و اجراکردن سیاستهای مناسب که نتیجهی آن تجدیدحیات اقتصادی افغانستان، دولت دموکراتیک با نهادهای کثرتگرا، و دستگاه قضایی آزاد و تاثیرگذار باشد.
هیچ گزینه دیگری وجود ندارد.
من سالهاست که از گزینهی دوم حمایت کردهام و همیشه باور داشتم که با ساختار سیاسی کنونی و فعالان سیاسی امروز، بازسازی افغانستان، دموکراتیزهکردن نظام حاکم، و احیای اقتصادی این کشور غیرممکن خواهد بود. من مطمئن بودم و هستم که بدون برداشتن این گامها، افغانستان کشوری ازدسترفته باقی خواهد ماند.
بخشی از واکنشها به پیشنهاد من این بوده است که افغانستان کشوری مستقل است و کنترل امور این کشور توسط دولتهای دیگر قابلقبول نیست. من با این دیدگاه در رابطه با افغانستان موافق نیستم. به عقیدهی من، کشوری که هیچگونه کنترلی بر مرزهای خود ندارد، فاقد خودکفایی اقتصادی است، و نمیتواند از مردم خود محافظت کند، مستقل نیست بلکه تحت قیمومیت جامعهی جهانی قرار دارد.
در دیدگاه من، دولتهای تحت رهبری ایالات متحده که در جنگ افغانستان درگیر شدند، مسئول پایاندادن به این جنگ و توانمندساختن مردم افغانستان برای بهدستگرفتن امور و زندگی در آزادی و امنیت هستند.
باتوجه به دو رویداد مهمی که امسال در پیش رو قرار دارد، این مرحله باید بهسرعت آغاز شود. در کنفرانس ماه جولای ناتو در ورشو، کشورهای عضو به احتمال زیاد در رابطه با تمدید پرداخت ۴.۱ میلیارد دالر برای تأمین هزینهی نیروهای امنیتی افغانستان به توافق خواهند رسید و در ماه اکتبر، دولت حامی در بروکسل دیدار خواهند کرد و احتمالاً پرداخت ۴ میلیارد دالر برای حمایت از هزینههای غیرنظامی دولت افغانستان در سال آینده مورد تأیید قرار خواهد گرفت.
طبق روال همیشگی در گذشته، در طی این جلسات، نمایندگان کشورهای تمویلکننده نگرانیهای عمیق خود را در رابطه با تأثیر مخرب فساد گسترده در افغانستان بر پیشرفت کشور بیان میکردند. دولت افغانستان نیز به نوبهی خود، مانند همیشه، از ارادهی صادقانهاش برای مبارزه با فساد سخن میگفت.
این صحنه آنقدر تکرار شده است که نمایندگان کشورهای تمویلکننده به این نتیجه رسیدهاند که افغانها برای پایاندادن به رشوهخواری وحشتناک و حکومت خویشاوندسالار خود هیچ کاری نخواهند کرد. بااینحال، آنها نشان دادهاند که تمایلی برای مقابله با دولت افغانستان ندارند.
اکنون زمان آن فرا رسیده است که با استفاده از دو رویداد پیش رو این الگو شکسته شود. برای این منظور، دولتهای حامی باید شرایط دشوار و قابلاجرا را در نظر بگیرند تا دولت افغانستان را مجبور کنند با خواستههای آنها موافقت کند. گزینهی بهتر این خواهد بود که کشورهای اهداکننده مسئولیت مستقیم را در این زمینه به دست گرفته و زمان و نحوهی پرداخت بودجهها را کنترل کنند.
رییسجمهور اوباما، برای حفظ میراث نیک دولتش و جلوگیری از انتقال وضعیت غیرقابلمهار به جانشین خود، باید همین اکنون اقدام کند.
منبع، روزنامه اطلاعات روز