تاریخ انتشار :دوشنبه ۱۷ حوت ۱۳۹۴ ساعت ۱۵:۳۳
کد مطلب : 123461
طالبان، اما و اگرهای جدید!
سر انجام خوش بینی هایی که بعد از دورم چهارم نشست چهار جانبه بوجود آمده بود به نا امیدی تبدیل شد.سخن گوی طالبان اعلام کرد که در گفت و گوهای مستقیم با حکومت افغانستان شرکت نخواهند کرد.

سخن گوی این گروههم چنان پیش شرط هایی را اعلام کرده است که نشان می دهد که قصد شرکت در مذاکرات صلح را ندارند.
آن پیش شرط ها یکی پایان دادن به اشغال افغانستان، و دوم حذف نام طالبان از لیست سیاه سازمان ملل متحد است.

بعد از عدم آمادگی طالبان در نشست مستقیم با حکومت افغانستان این پرسش مطرح می شود که وضعیت به کدام سوی به پیش می رود،آیا نشست چهار جانبه آخرین مجال دست یابی به صلح برای حکومت افغانستان و طالبان بود و بعد از این مردم افغانستان باید برای رویارویی دراز مدت با طالبان آماده شوند و منتظر خشونت ورزی های بیشتری از سوی این گروه باشند یا آن که راه ها دیگری برای دست یابی به صلح وجود دارد؟
این اولین بار نیست که طالبان از گفت و گوهای صلح با حکومت افغانستان استنکاف می ورزند، در پانزده سال گذشته طالبان بارها درخواست های حکومت افغانستان را رد کرده و پاسخ منفی داده اند. اما حکومت افغانستان همواره طالبان را با نقل و نبات استقبال کرده و بیشترین امتیازهای سیاسی را به آن گروه داده است. به گفته ی برخی مقام های درون حکومتی حتی ستون پنجم طالبان در درون حکومت افغانستان در حاشیه امنی به سر می برد و هیچ گونه آسیبی به آنها وارد نمی گردد ، چه بسا مورد حمایت جناح هایی ازحکومت افغانستان نیز قرار دارند. متهم کردن جنرال دوستم از سوی عناصر حکومتی به نسل کشی و عدم پیگرد قانونی آن افراد یکی از نمودهای حضور ستون پنجم طالبان در درون حکومت افغانستان است.
اگر استنکاف طالبان از زاویه دیگری نگریسته شد ، پیچیدگی های بیشتری را می توان دید و باید منتظر بازیگردانان دیگری دراین عرصه بود.گرچه طالبان اعلام کرده اند که در نشست صلح شرکت نمی کنند اما نکته هایی که بعد از نشست های چهارجانبه از سوی مقام های حکومت پاکستان بر زبان آورده شد،طالبان و حامیان آنها را در تضییقات بیشتر قرار می دهد و نمی گذارد که طالبان دل بخواهی عمل کنند و در برابر خواسته های قدرت های موثر شرکت جسته در مذاکرات چهارجانبه بی تفاوت باشند.
اولین نکته ای که برخی مقام های حکومت ملکی پاکستان بر زبان آوردند، که در گذشته هیچگاهی از سوی مقام آن کشور ابراز نشده بود، این بود که گفت:سران و خانواده های طالبان در پاکستان زندگی می کنند. دوم آن که پاکستان بر طالبان نفوذ فراوان دارد و می تواند آن گروه را وادار به مذاکره با حکومت افغانستان کند. این ها اعتراف های اندکی نیست .به نظر می آید که با این قصد و نیت ابراز شده است که مقام های حکومت پاکستان به آینده تدویر مذاکرات خوش بین بودند و گمان می بردند که می توانند طالبان را پشت میز مذاکره حاضر کنند.
این اذعان ها مسئولیتی را بر دوش حکومت گران پاکستانی قرار می دهد که بسیار سخت است که از آن شانه خالی کنند و همانند گذشته با پرسش های بیش تری مواجه نشوند.
از طرف دیگر دست آویزهایی را برای حکومت افغانستان فراهم می آورد که می تواند باعث فشار بیشتر برحکومت پاکستان شود.
به نظر می آید که عدم استقبال گروه طالبان از نشست مستقیم با حکومت افغانستان، قبل از این که تصمیم خود این گروه باشد ، به اختلافات درونی حکومت پاکستان و سران ارتش و استخبارات آن کشور بر می گردد.اگر طالبان از پشتوانه ای سیاسی و لجستیکی بر خوردار نبودند به هیچ وجه این جسارت را نمی یافتند که با چنین صراحت اعلام دارند که با حکومت افغانستان وارد مذاکره مستقیم نمی شوند.
اگر سران حکومت ملکی پاکستان با نظامیان آن کشور به یک تفاهم می رسیدند و می توانستند اختلافات داخلی خود را حل کنند، حتما طالبان را حاضر می کردند تا در مذاکره با حکومت افغانستان شرکت کنند.
لذا استنکاف طالبان در واقع زور آزمایی و جدال حکومت ملکی پاکستان با سازمان استخبارات آن کشور را نشان می دهد.
این که کدام یکی برنده این جدال خواهد بود مربوط است به میزان نزدیکی آنها به منابع خارجی و قدرت های جهانی. آنچه پشتوانه بزرگی برای حکومت پاکستان می تواند قرار گیرد آنست که مذاکرات چهارجانبه با حضور نمایندگان دو قدرت بزرگ جهانی یعنی ایالات متحده امریکا و چین برگزار شد، و هر دو قدرت جهانی نیز بر مذاکره مستقیم حکومت افغانستان و گروه طالبان مصر بوده اند. اکنون این حکومت ملکی پاکستان است که چگونه این حریف دیرینه خود را در رویارویی با دو قدرت بزرگ جهانی قرار می دهد و زمینه تضعیف ارتش قدرت مند پاکستان را فراهم می کند.
با حضور قدرت های بزرگ جهانی در مذاکرات صلح دو احتمال متصور است. یکی این که حکومت پاکستان با کمک قدرت های جهانی،پای استخبارات آن کشور را از روند صلح طالبان وحکومت افغانستان بیرون کند وابتکار عمل دردست سیاست مداران غیر نظامی قرارگیرد. دوم آنست که آنها را رویاروی قدرت های بزرگ جهانی چون چین امریکا قراردهد. در این صورت اگر پای قدرت سومی در میان نباشد و ارتش پاکستان از آن دستور یا خط مشی نگیرد، بی گمان تحت فشار این دو قدرت قرار خواهند گرفت و مجبور خواهند شد که به خواسته های این کشورها تن در دهد و دست از حمایت طالبان بردارد.در غیر این صورت با واکنش منفی دو قدرت بزرگ جهانی مواجه خواهد شد و از نظر سیاسی جایگاه خود را در درون پاکستان از دست خواهند داد.
حکومت پاکستان اگر در تسهیل مذاکره حکومت افغانستان و طالبان نقش پررنگ پیدا کند در جدال داخلی نیز می تواند به تضعیف ارتش آن کشور بپردازد و به تقویت پایه های دموکراسی در آن کشور منجر شود.اگر چنانچه قدرت دیگری چون بریتانیا پشت صحنه باشد - که تردید دراین مورد نیست - بازی های سیاسی به صورت دیگری صورت خواهد گرفت. پای منافع این بازیگر سوم نیز در صلح با طالبان گشوده خواهد شد.
بنابر این سر پیچی طالبان از مذاکره با حکومت افغانستان،و هشدار ایالات متحده امریکا بر عملیات نظامی بیشتر علیه گروهی از طالبان که خواهان صلح نیستند، این مجال را برای حکومت پاکستان نیز فراهم می کند که به تقویت درونی خود بپردازد و زمینه افول قدرت نظامیان را در آن کشور فراهم کند.
اینکه سرنوشت طالبان به کجا خواهد انجامید داستانی است که در چهارچوب همین بازی ها تعیین خواهد شد.
طالبان گر چه از نشست های دو جانبه با حکومت افغانستان استنکاف ورزیده اند، ولیکن قوت و قدرت عملیاتی گذشته را نخواهند داشت و برای قدرت های بزرگی چون چین و امریکا هم سخت است که این گروه را به حال خود بگذارد و فشار های لازم را وارد نیاورد. نکته دومی که حایز اهمیت است حضور گروه داعش در کشور است که ممکن است فشار های ایالات متحده امریکا و چین بخشی از نیروهای طالبان را وادار به پیوستن به گروه داعش کند که دراین صورت در قالب گروه داعش به خشونت ورزی های خود ادامه دهند.
مولف : سید مظفر دره صوفی
https://avapress.net/vdcepx8zzjh8wei.b9bj.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما