دیر یا زود روشن خواهد شد که حمله عربستان سعودی به یمن، یکی از بدترین اشتباهات این رژیم بوده است؛ اشتباهی که رژیم آل سعود را مجبور خواهد کرد هزینه های آن را از اعتبار و استمرار حاکمیت این رژیم خودکامه و غیر دموکراتیک بپردازد.
حمله به یمن درست با این انگیزه صورت گرفت که عربستان سعودی، فردا ناگزیر نباشد در درون مرزهای خود با آنچه پیش از این در مصر و تونس و... اتفاق افتاد و اینک در بحرین و یمن جریان دارد، روبرو گردد.
به تعبیر دیگر، اگر یکی از اهداف این حمله، مقابله با نفوذ روزافزون رقبای منطقه ای رژيم سعودی و هراس از کاهش نفوذ و سلطه این رژيم بر ملت های منطقه به حساب می آید، دیگر هدف مهم آن، پیشگیری از سقوط سعودی به دام و دامن ناامنی ها و اعتراض های دموکراسی خواهانه و آزادی طلبانه مردمی در داخل مرزهای خود است.
عربستان سعودی و دیگر متحدان عرب آن در خاور میانه از همان آغازین روزهای انقلاب های عربی- خاور میانه ای و سقوط دومینویی رژيم های دیکتاتوری، وابسته، دست نشانده و غیر مردمی چند ده ساله در کشورهای دستخوش انقلاب، از کشیده شدن دامنه این انقلاب ها به قلمرو سرزمینی خود هراس داشته اند.
برخی از این کشورها مانند قطر، کویت و عربستان سعودی، با تزریق میلیاردها دالر به طیف های اجتماعی سعی کردند، اندکی از نابرابری های اقتصادی و تضاد طبقاتی ناعادلانه حاکم بر جوامع عربی به صورت موقت و با راهکارهای کوتاه مدت بکاهند و مانع از انقلاب و خیزش طبقه آسیب پذیر و فقیر این کشورها علیه دستگاه های سلطه جوی حاکم شوند.
اما آنها حتی در این مورد نیز دچار اشتباه شدند؛ زیرا تنها یکی از خواسته ها و انگیزه های انقلابیون عرب و جوانان تغییرطلب مسلمان در خاور میانه، غم نان، بیکاری، فقر و نابرابری های اجتماعی و اقتصادی بود و این در حالی بود که یکی دیگر از مهم ترین اهداف انقلاب ها، اعتراض به نظم مسلط حاکم، براندازی دیکتاتورهای دست نشانده غیر مردمی، تجدید و نوسازی زیرساخت های اجتماعی و سیاسی، به زیر کشیدن فسیل های چند ده ساله حاکم بر سرنوشت اعراب و مسلمانان و دستیابی به استقلال و خوداتکایی ملی بر پایه اعتقادات دینی و اسلامی این جوامع بود؛ چیزی که هرگز با تزریق پول و ارائه تسهیلات همه جانبه اقتصادی به شهروندان به دست نمی آید.
با این حساب، در طول این سال ها، عربستان سعودی و دیگر رژیم های همسو و هم پیمان با آن، تنها توانسته اند بر سر آتشی که هر آن ممکن است فوران کند و از کنترل خارج شود و دامن نظام های سلطه جو و دست نشانده عرب را بگیرد، خاکستر خاموشی و سکوت بریزند؛ بدون آنکه بتوانند اهداف و آرمان های انقلابی را مصادره و سرکوب کنند.
یکی از راهکارهای سعودی برای دستیابی به این هدف، مقابله با موج های انقلابی و استقلال طلبانه در سرزمین های سلطه و نفوذ خود در خارج از مرزهای خود در مصر و تونس و بحرین و یمن و... بوده است.
تجاوز نظامی هوایی به یمن نیز درست به همین هدف صورت می گیرد؛ کما اینکه براندازی نظام مشروع و منتخب مصر و برکشیدن حکومت دیکتاتوری نظامیان مورد حمایت سعودی و نیز سرکوب آشکار انقلاب آرام و صلح آمیز مردم بحرین نیز در همین راستا انجام شد و می شود.
اینکه تجاوز نظامی به یمن به صورت مستقیم و با شدت بیشتری نسبت به موارد ذکرشده دیگر در مصر و بحرین و... صورت گرفت به این دلیل بود که آل سعود اکنون بیشتر از هر زمان دیگری، صدای پای انقلاب را به وضوح می شنوند و به همین دلیل، به صورت مذبوحانه تلاش می کنند، واکنشی تا این مایه وحشیانه و متجاوزانه نشان دهند.
این واکنش، بر پایه محاسبات دقیق استراتژیک هم استوار نیست؛ زیرا بسیار عجولانه، دیوانه وار و شتاب زده صورت گرفته است. به همین دلیل، امکان لغزش و خطا در آن بسیار است و هزینه ها و تبعات این خطای استراتژیک نیز سنگین تر از هر مورد دیگر خواهد بود.
سرعت انتشار و پیشرفت فراگیر انقلاب مردمی یمن و قدرت خیره کننده نیروی انصارالله، آل سعود و هم پیمانان منطقه ای و بین المللی آن را غافلگیر کرد و آنها را مجبور ساخت واکنشی خونین و ویرانگر نشان دهند.
اما بدون تردید، دیر یا زود مشخص خواهد شد که خطایی رخ داده است و این تجاوز و حتی تشکیل نیروی نظامی عربی مشترک نیز نمی تواند مانع از گسترش دامنه انقلاب به درون مرزهای به شدت حفاظت شده سعودی شود و اگر این اتفاق بیفتد، انقلاب های سرکوب و مصادره شده دیگر عربی مانند انقلاب مصر و بحرین و... نیز دوباره عودت خواهند کرد.
حمله به یمن درست با این انگیزه صورت گرفت که عربستان سعودی، فردا ناگزیر نباشد در درون مرزهای خود با آنچه پیش از این در مصر و تونس و... اتفاق افتاد و اینک در بحرین و یمن جریان دارد، روبرو گردد.
به تعبیر دیگر، اگر یکی از اهداف این حمله، مقابله با نفوذ روزافزون رقبای منطقه ای رژيم سعودی و هراس از کاهش نفوذ و سلطه این رژيم بر ملت های منطقه به حساب می آید، دیگر هدف مهم آن، پیشگیری از سقوط سعودی به دام و دامن ناامنی ها و اعتراض های دموکراسی خواهانه و آزادی طلبانه مردمی در داخل مرزهای خود است.
عربستان سعودی و دیگر متحدان عرب آن در خاور میانه از همان آغازین روزهای انقلاب های عربی- خاور میانه ای و سقوط دومینویی رژيم های دیکتاتوری، وابسته، دست نشانده و غیر مردمی چند ده ساله در کشورهای دستخوش انقلاب، از کشیده شدن دامنه این انقلاب ها به قلمرو سرزمینی خود هراس داشته اند.
برخی از این کشورها مانند قطر، کویت و عربستان سعودی، با تزریق میلیاردها دالر به طیف های اجتماعی سعی کردند، اندکی از نابرابری های اقتصادی و تضاد طبقاتی ناعادلانه حاکم بر جوامع عربی به صورت موقت و با راهکارهای کوتاه مدت بکاهند و مانع از انقلاب و خیزش طبقه آسیب پذیر و فقیر این کشورها علیه دستگاه های سلطه جوی حاکم شوند.
اما آنها حتی در این مورد نیز دچار اشتباه شدند؛ زیرا تنها یکی از خواسته ها و انگیزه های انقلابیون عرب و جوانان تغییرطلب مسلمان در خاور میانه، غم نان، بیکاری، فقر و نابرابری های اجتماعی و اقتصادی بود و این در حالی بود که یکی دیگر از مهم ترین اهداف انقلاب ها، اعتراض به نظم مسلط حاکم، براندازی دیکتاتورهای دست نشانده غیر مردمی، تجدید و نوسازی زیرساخت های اجتماعی و سیاسی، به زیر کشیدن فسیل های چند ده ساله حاکم بر سرنوشت اعراب و مسلمانان و دستیابی به استقلال و خوداتکایی ملی بر پایه اعتقادات دینی و اسلامی این جوامع بود؛ چیزی که هرگز با تزریق پول و ارائه تسهیلات همه جانبه اقتصادی به شهروندان به دست نمی آید.
با این حساب، در طول این سال ها، عربستان سعودی و دیگر رژیم های همسو و هم پیمان با آن، تنها توانسته اند بر سر آتشی که هر آن ممکن است فوران کند و از کنترل خارج شود و دامن نظام های سلطه جو و دست نشانده عرب را بگیرد، خاکستر خاموشی و سکوت بریزند؛ بدون آنکه بتوانند اهداف و آرمان های انقلابی را مصادره و سرکوب کنند.
یکی از راهکارهای سعودی برای دستیابی به این هدف، مقابله با موج های انقلابی و استقلال طلبانه در سرزمین های سلطه و نفوذ خود در خارج از مرزهای خود در مصر و تونس و بحرین و یمن و... بوده است.
تجاوز نظامی هوایی به یمن نیز درست به همین هدف صورت می گیرد؛ کما اینکه براندازی نظام مشروع و منتخب مصر و برکشیدن حکومت دیکتاتوری نظامیان مورد حمایت سعودی و نیز سرکوب آشکار انقلاب آرام و صلح آمیز مردم بحرین نیز در همین راستا انجام شد و می شود.
اینکه تجاوز نظامی به یمن به صورت مستقیم و با شدت بیشتری نسبت به موارد ذکرشده دیگر در مصر و بحرین و... صورت گرفت به این دلیل بود که آل سعود اکنون بیشتر از هر زمان دیگری، صدای پای انقلاب را به وضوح می شنوند و به همین دلیل، به صورت مذبوحانه تلاش می کنند، واکنشی تا این مایه وحشیانه و متجاوزانه نشان دهند.
این واکنش، بر پایه محاسبات دقیق استراتژیک هم استوار نیست؛ زیرا بسیار عجولانه، دیوانه وار و شتاب زده صورت گرفته است. به همین دلیل، امکان لغزش و خطا در آن بسیار است و هزینه ها و تبعات این خطای استراتژیک نیز سنگین تر از هر مورد دیگر خواهد بود.
سرعت انتشار و پیشرفت فراگیر انقلاب مردمی یمن و قدرت خیره کننده نیروی انصارالله، آل سعود و هم پیمانان منطقه ای و بین المللی آن را غافلگیر کرد و آنها را مجبور ساخت واکنشی خونین و ویرانگر نشان دهند.
اما بدون تردید، دیر یا زود مشخص خواهد شد که خطایی رخ داده است و این تجاوز و حتی تشکیل نیروی نظامی عربی مشترک نیز نمی تواند مانع از گسترش دامنه انقلاب به درون مرزهای به شدت حفاظت شده سعودی شود و اگر این اتفاق بیفتد، انقلاب های سرکوب و مصادره شده دیگر عربی مانند انقلاب مصر و بحرین و... نیز دوباره عودت خواهند کرد.