تاریخ انتشار :جمعه ۱۵ حوت ۱۳۹۳ ساعت ۱۸:۵۶
کد مطلب : 108043
صلح، و تضادِ منافعِ بازیگران جدید!
گفته می شود که روسیه نیز در روند صلح افغانستان وارد شده و می خواهد در این زمینه به ایفای نقش بپردازد. 
این در حالیست که ترکیه مدت ها است در عرصه سیاست و صلح افغانستان حضور داشته، تا هنوز چند نشست میان پاکستان و افغانستان را میزبانی کرده است. حتا عبدالله گل رئیس جمهور سابق آن کشور گفته بود اگر حکومت افغانستان رضایت دهد، دفتر طالبان در آن کشور گشایش خواهد یافت.

اشرف غنی در نخستین روزهای رسیدن به مسند ریاست جمهوری، به چین سفر کرد و از مقام های چینی رسما تقاضا کرد که در روند صلح افغانستان وارد شود و حکومت پاکستان را وادار سازد که زمینه مذاکره حکومت افغانستان با طالبان را فراهم آورد.
ایران به عنوان یکی از همسایه های نزدیک افغانستان، حق خود می داند که در روند صلح افغانستان شرکت داشته باشد، زیرا این کشور بارها گفته است که صلح و امنیت در افغانستان بر اوضاع ایران نیز تاثیر گذار است.

پیش بینی می شود که اشرف غنی بعد از سفر به ایالات متحده امریکا به ایران سفر کند و پیمان راهبردی میان دو کشور را امضا کند. این در حالی است که رفت و آمدهایی از گذشته میان والی های مرزی دو کشور وجود داشته و در زمان حکومت وحدت ملی هم ممکن است این گونه نشست های منطقه ای دوام داشته و هر دو کشور خواهان مساعی مشترک برای ایجاد امنیت بیشتر و مبارزه مشترک با قاچاق مواد مخدر  باشند.

به رغم بازار پر رفت و آمد صلح در افغانستان، گویا در این اواخر مشتری جدیدی به این جمع افزوده شده است. روسیه کشوری که به جای اتحاد شوروی سابق نشسته و میراث خوار آن ابرقدرت را نیز وادار نموده که به جرگه صلح بپیوندد.
آنچه در این معرکه جای تامل دارد، آنست برخی از این بازیگران دارای منافع و مقاصد گوناگون هستند. بنابراین چگونه می توانند بر سر ایجاد صلح در افغانستان به توافق برسند؟

پاره ای از تحلیل گران بدین باوراند که برخی از این کشورها مستقیما از صلح در افغانستان بهره مند می شوند؛ همانند ایران، پاکستان و چین، چون وضعیت سیاسی و امنیتی افغانستان بر این کشورها تاثیر می گذارد. اما برخی کشورهای دورتر از افغانستان همانند ترکیه و روسیه به دنبال منافع درازمدت در منطقه و در افغانستان هستند .

ترکیه که روابط دوستی دوجانبه از گذشته های دور تا هنوز با افغانستان دارد. افغانستان از اولین کشورهایی است که ترکیه نوین به رهبری اتاترک را به رسمیت شناخته تا حال این روابط هم چنان ادامه داشته است.

در دوران کنونی و در زمان حکومت کرزی، افسران و پولیس ملی افغانستان به ترکیه رفتند و آموزش دیده اند که بیانگر اعتماد متقابل میان دو کشور است.
ترکیه هم چنان نفوذ فرهنگی زیادی دارد، مکاتبی که در قالب لیسه های افغان – ترک احداث شده است، نقش پر رنگی در معارف افغانستان داشته و دارد. از جانب دیگر ترکیه به عنوان یک عضو ناتو می تواند در روند صلح افغانستان موثر باشد.

گر چه ترکیه و ایران روی مسئله سوریه، موضع مخالف دارند، اما هر دو کشور ثابت کرده اند که غیر از سوریه به منافع و حضور یکدیگر احترام می گذارند و منافع یکدیگر را محترم می دارند. وقتی پای روسیه وارد می شود، برداشتی دیگری از حضور آن کشور صورت می گیرد. برخی بدین باوراند که روس ها آنچه را نتوانستند به زور و اسلحه و اشغال به دست آورند، حال می خواهند با حضور سیاسی کسب کنند، اما واقعیت آنست که روس ها در صدد احیای گذشته خود هستند.

روس ها بعد از بحران اوکراین در وضعیتی آشفته ای به سر می برند. با آن که بعد از سقوط اتحاد شوروی سابق، آن کشور ایدئولوژی کمونیسم را رها کرده و سیستم سیاسی غرب را پذیرفت ولیکن هیچگاه مورد اعتماد غرب قرار نگرفت و غربی ها کوشیدند از طریق جذب کشورهای اقمار و پیرامون روسیه به پیمان ناتو، آن کشور را در تنگنا قرار دهند تا آن که بحران اوکراین به میان آمد و غربی ها بیش از پیش به روس ها چنگ و دندان نشان دادند.

به قول برخی تحلیلگران اگر وابستگی غرب به انرژی گاز روسیه نبود، ممکن بود روابط میان روسیه و غرب بیش از این تیره شود و روسها را در وضعیت دشواری قرار دهد. با توجه به این که روس ها می خواهند با حضور در تحولات صلح افغانستان هویت و اتوریته گذشته خود را به تدریج باز یابند، همان گونه با پشتیبانی از رژیم اسد توانسته است در برابر زیاده خواهی های غرب بایستد و رژیم بشار اسد را سرپای نگهدارد.

در افغانستان دست کم دو انگیزه مهم برای روس ها وجود دارد که در روند صلح افغانستان وارد شود. یکی ایجاد یک هویت جدید و موثر در روابط بین المللی است که روسها را وادار ساخته است که از لاک خود بیرون آیند و گام های مهم تر و موثرتری در این زمینه بردارند. گرچه این گام های اولیه در زمان حکومت های گذشته روسیه نیز برداشته شده بود، اما ولادیمیر پوتین این گام ها را تسریع بخشیده و درصدد احیای اقتدار گذشته روسیه در منطقه است.

نکته دومی که در رابطه با روسیه می توان مطرح کرد، آنست که روسها از ظهور داعش در افغانستان بیم دارند. و می کوشند جنگ میان حکومت افغانستان و طالبان هر چه سریعتر خاتمه پیدا کند و ظهور داعش بتواند قابل کنترل و مهار و مدیریت باشد. اگر چنانچه با حضور طالبان، گروهک داعش نیز در افغانستان دست به فعالیت بزند، در آن صورت جنگی میان هر دو گروه در خواهد گرفت که شعله آن به کشورهای آسیای میانه و قفقاز سرایت خواهد کرد.

حضور داعش در آسیای میانه به معنای ناامنی جمهوری های روسیه است. بنابراین روس ها برای آن که از نفوذ داعش جلوگیری کرده باشد، کشور خود را در برابر حضور داعش وقایه نموده باشد، به جرگه صلح افغانستان پیوسته است.

ممکن است انگیزه دیگری هم برای روس ها مطرح باشد این که افغانستان به عنوان یک کشور دارای منابع زیر زمین فراوان تا هنوز دست نخورده باقی مانده است. وجود این منابع سرشار، هر کشوری را تحریک و تحریص می کند که دست رقیبان خود را در این لقمه های آماده باز نگذارد و بکوشد که از این خوان لقمه بر گیرد.

به هر حال حضور این همه بازیگر اگر با درایت حکومت وحدت ملی همراه باشد و از توان و پتانسیل های مجموع این کشورها بتواند استفاده کند؛ بی گمان افغانستان در مسیر صلح قرار خواهد گرفت و اگر چنانچه مدیریت حکومت ضعیف باشد و نتواند مذاکرات صلح را در جهت درست آن به پیش ببرد، ممکن است این جمع ناهمگون مشکلات تازه ای را برای افغانستان به وجود آورد که مهار آن دشوار خواهد بود.
مولف : سید مظفر دره صوفی
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) - کابل
https://avapress.net/vdcdoj0fsyt0zz6.2a2y.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما