تاریخ انتشار :چهارشنبه ۲۹ ثور ۱۳۹۵ ساعت ۲۰:۴۸
کد مطلب : 126507
جذب مخالفان مسلح آری؛ دادن امتیاز ممنوع!
زمزمه هایی وجود دارد مبنی بر پیوستن حزب اسلامی حکمتیار به بدنه حکومت وحدت ملی و طبق خبرها در همین شب و روزهای نزدیک قرار است رهبر این حزب برای دیدار با رئیس جمهور غنی و مهیا کردن مقدمات بازگشت به کابل سفر کند.

چنانکه می دانیم شاخه حکمتیار حزب اسلامی از احزاب ریشه دار و تقریباً کهن مجاهدین است که تاریخ تاسیس و آغاز فعالیت آن به سالهای دور و دراز بر می گردد.

حزب اسلامی یک سازمان سیاسی - نظامی در افغانستان است که در سال ۱۹۷۷ به رهبری گلبدین حکمتیار تاسیس شد و دو سال بعد با انشعاب برخی از اعضای حزب به رهبری یونس خالص، به دو شاخه اصلی تقسیم شد. حزب اصلی به نام حزب اسلامی گلبدین حکمتیار معروف شده و جریان تحت رهبری یونس خالص نیز به حزب اسلامی خالص معروف شد.

حزب اسلامی افغانستان از زمان تأسیس خود با تمام حکومتهایی که در افغانستان به قدرت رسیده‌اند؛ یعنی حکومت محمد داوودخان نخستین رئیس‌جمهور افغانستان، حکومت سوسیالیستی حزب دموکراتیک خلق، دولت مجاهدین به رهبری برهان‌الدین ربانی، حکومت طالبان و دولت حامد کرزی، جنگیده است. البته آنها در اکثر سالهای جنگ مذاکراتی را با دولتهایی که علیه آنها می‌جنگیده‌اند داشته‌اند اما هیچ یک از این مذاکرات در نهایت به پایان جنگ منجر نشده است.

حزب اسلامی گلبدین حکمتیار از قدرتمندترین سازمان‌های مجاهدین افغان در طول جنگ شوروی در افغانستان بود و کمک‌های زیادی را از طریق پاکستان از امریکا و عربستان و دیگر کشورهای مخالف شوروی دریافت می‌کرد. پایگاه اصلی نیروهای حکمتیار در ولایت‌های پشتون‌نشین شرقی بود اما بخش‌هایی از شمال کشور را نیز به تصرف خود درآورده بودند.

با پیروزی مجاهدین و سقوط حکومت کمونیستی افغانستان در بهار سال ۱۳۷۱، نیروهای این حزب بخش‌هایی از شهر کابل را اشغال کردند. شش گروه از هفت گروه اصلی مجاهدین معروف هفت گروه پیشاور برای تشکیل دولت آینده افغانستان با نام دولت اسلامی افغانستان به توافق رسیدند و پست نخست‌وزیری را نیز به گلبدین حکمتیار اختصاص دادند اما حزب اسلامی حکمتیار این توافق را قبول نداشت و کمی بعد پس از به توافق نرسیدن حکمتیار با دیگر گروه‌های افغان در مورد تقسیم قدرت، جنگ داخلی افغانستان آغاز شد. حکمتیار حضور برخی اعضای حکومت گذشته به ویژه جنرال دوستم در دولت جدید را مهمترین دلیلی مخالفت خود با دولت جدید افغانستان اعلام می‌کرد.

جنگ میان نیروهای حکمتیار و نیروهای جمعیت اسلامی افغانستان به رهبری ربانی و احمدشاه مسعود از مهمترین نبردهای این مقطع تاریخ افغانستان به شمار می‌رود که با بمباران هر روزه کابل همراه بود. حکمتیار در مقطعی حتی با مخالفان قدیمی خود یعنی جنبش ملی اسلامی به رهبری جنرال دوستم و حزب وحدت اسلامی نیز در جنگ علیه دولت ربانی متحد شد.

واقعیت این است که استارت جنگهای خونین داخلی در زمان حاکمیت مجاهدین را حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار رقم زد و از همان زمان تا کنون افغانستان و مردم آن، روی آرامش و امنیت را به خود ندیدند. حال و در یک چنین شرایطی، حزب اسلامی شاخه حکمتیار با آن گذشته که در ذهن تاریخی مردم دارد، تصمیم به پیوستن به بدنه حکومت وحدت ملی گرفته و برای این پیوست، شرایطی هم معین کرده است!

البته شرایط حزب اسلامی آنچنان شرایطی نیست که با موقعیت نه چندان راهبردی کنونی آن در تضاد باشد؛ اما هر چه هست به نظر مردم افغانستان و بسیاری از آگاهان رهبری حزب اسلامی و سایر اعضای آن شایسته چنین شرایطی نیستند؛ چرا این حزب و فعالیتهای غیر مسئولانه و در بسیاری از موارد عملکردهای ظالمانه آن در برابر مردم افغانستان، نه تنها سزاوار هیچ گونه تشویق و تمجیدی نیست؛ بلکه اگر انصاف و عدالتی وجود می داشت، این حزب و رهبری آن به دلیل ارتکاب آن همه جنایت و قساوت علیه مردم و کشور خود شان باید بازخواست شده و مورد نکوهش و محاکمه قرار می گرفت.

اما از سوی دیگر وقتی در کشوری زندگی می کنیم که گروه طالبان با ارتکاب آن همه جرم و جنایت علیه مردم و کشور خویش، باز هم از سوی حکومتهای پیشین و پسین برادر و مخالف سیاسی خوانده می شوند و شب و روز از آنان دعوت می شود تا به بدنه حکومت وحدت ملی بپیوندند، دیگر پیوستن حکمتیار و احیاناً اعطای برخی از امتیازات به او و گروهش نباید خیلی محلی از تعجب واقع شود.

در هر حال، از دید برخی از آگاهان اگر چه حزب اسلامی و رهبری آن در شرایط کنونی حکم مهره سوخته ای را دارند که به درد هیچ یک از طرفهای درگیر در قضیه افغانستان نمی خورد، اما همین مهره های سوخته به دلیل آنکه نسبت می رساند به تیره و تباری که همواره در افغانستان حاکم بوده است و در حال حاضر نیز تب و تاب قبیله گرائی در کشور به اندازه کافی بالا رفته است، تعدادی از حلقات موجود در ارگ و حکومت، پیوستن حزب اسلامی و رهبری آن را به حکومت غنیمت دانسته و از آن به شدت حمایت می کنند!

از سوی دیگر، این اوضاع برای رهبری حزب اسلامی نیز قابل درک است و غنیمت؛ چرا که این حزب و رهبری آن نیز احساس می کند که از همه جا و همه سوی مانده و رانده است و لااقل هنوز آغوشی از قبیله و عشیره گرائی در ارگ به روی آنها گشوده است که آنها می توانند پس از یک عمر آوارگی و دربدری، خود را در آن آغوش بیندازند و همراه با سایر رهبران جهادی و سکولار موجود در پایتخت، باقی مانده ی از ایام عمر خویش را در آرامش و رفاه و آسایش سپری کنند.
مولف : سیدفاضل محجوب
https://avapress.com/vdciuqazyt1arw2.cbct.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما