تاریخ انتشار :شنبه ۲۹ حوت ۱۳۹۴ ساعت ۲۳:۴۷
کد مطلب : 123932
چرا داعش افغانستان را انتخاب کرد؟
از ابتدای شکل گیری زمزمه های ظهور و نفوذ گروه تروریستی داعش در افغانستان، یکی از استدلال ها و احتمال ها این بود که هدف این گروه، عبور از افغانستان به سمت کشورهای آسیای میانه و از آنجا کشاندن دامنه فعالیت های تروریستی به مرزهای روسیه و چین است.

طرفداران این برداشت، استدلال می کردند که این پروژه، کاملا با منافع راهبردی قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای حامی داعش، همسو و هماهنگ است؛ زیرا به باور آنها دست کم یکی از قوی ترین انگیزه های حامیان داعش از استقرار این گروه تروریستی در عراق و سوریه نیز مقابله با گسترش دامنه نفوذ قدرت های رقیب خود در عرصه منطقه ای و بین المللی بوده است.

در مورد افغانستان نیز ظاهرا نخستین بار، ولادیمیر پوتین؛ رییس جمهوری روسیه بود که نسبت به تلاش زیرزمینی داعش برای پیدا کردن جای پا در افغانستان به منظور نفوذ به کشورهای آسیای مرکزی هشدار داد؛ هشداری که البته در آن زمان، بیشتر شوخی به نظر می آمد تا جدی. به همین دلیل هم کمتر کسی آن را در ابتدای امر، جدی گرفت.

با این حال، اکنون که به تعبیر امریکایی ها داعش از عراق و سوریه به افغانستان نقل مکان می کند و قصد دارد جلال آباد را به پایتخت منطقه ای خود در «ولایت خراسان» تبدیل کند، این پرسش نیز هرروز بیشتر از پیش، جدیت پیدا می کند که چرا داعش، افغانستان را انتخاب کرد؟

این سؤال از آنجا مطرح می شود که کشورهای زیاد دیگری هستند در منطقه که داعش می توانست با استفاده از آنها به هدف خود یعنی نفوذ به کشورهای آسیای مرکزی که حوزه قدرت و سلطه سنتی روسیه محسوب می شود، دست پیدا کند.

به عنوان مثال، تاجیکستان از چنین پتانسیلی برخوردار بود. این کشور، ارتش نیرومندی ندارد و قدرت بازدارندگی در برابر تجاوز یا تهدید خارجی را هم مدیون حضور نظامی روس هاست. از سوی دیگر، تاجیکستان نیز مانند افغانستان، مناطق کوهستانی فراوانی دارد که به گروه های ستیزه جوی تروریستی، امکان می دهد با استفاده از آن، چالش هایی را در برابر دولت ملی تاجیکستان به وجود آورد.

نکته دیگری که به داعش کمک می کرد تا اهداف اش برای نفوذ به آسیای میانه را از کشوری غیر از افغانستان، پیگیری کند، حضور قابل توجه ستیزه جویان و تروریست هایی از کشورهای ازبکستان، تاجیکستان، قزاقستان، چچن و حتی روس ها و اویغورهای چین، در صفوف این نیروی تروریستی است.

داعش با استفاده از این نیروها و مأموریت دادن به آنها به آسانی می توانست به اندازه ای که تاکنون در افغانستان ایجاد خطر و تهدید کرده در هریک از دیگر کشورهای آسیای میانه نیز خطرآفرینی کند.

پس چرا با وجود اینهمه امکان و زمینه، داعش افغانستان را برای نقطه آغاز این پروژه پیچیده برگزید؟

افغانستانی که در آن، هزاران نیروی خارجی از پرقدرت ترین ارتش های غربی، مستقر هستند و دولت با امریکا و ناتو نیز پیمان های همکاری امنیتی دوجانبه امضا کرده است که یکی از لوازم جدی این پیمان ها، تعهد امریکا و ناتو مقابله با هرگونه تهدید یا تجاوز خارجی به افغانستان می باشد.

اگر از این زاویه به این مساله نگاه کنیم، این سؤال بیشتر به یک معمای پیچیده شباهت دارد تا پرسشی از سر کنجکاوی؛ زیرا هیچ توجیهی وجود ندارد که میان حضور هزاران نیروی خارجی و وجود پیمان نامه های صریح امنیتی میان کابل و ناتو و کابل و واشنگتن، با ظهور یکی از مخوف ترین گروه های تروریستی در کشور، نسبت منطقی و معناداری برقرار کند.

شاید بتوان گفت که یکی از اهداف داعش از ظهور و نفوذ در افغانستان، جنگ با امریکا و ناتو بوده است. اگر این توجیه را قبول کنیم، پس باید بی درنگ، نقش امریکا و ناتو در مبارزه نظامی با این گروه تروریستی و نابودی سریع پایگاه های اندک آن در شرق افغانستان را نیز مورد توجه قرار دهیم.

آیا اتفاق بزرگ و چشمگیری در این زمینه افتاده است؟

نکته قابل تأمل دیگر اینکه امریکا –بر اساس آنچه خود ادعا می کند- با بیش از ۶۰ کشور هم پیمان خود، نتوانست بساط داعش را در عراق و سوریه، درهم بپیچد؛ اما روسیه به تنهایی توانست ضربات مهلک و ویرانگری بر این گروه وارد کند.

این نکته، ابهام موجود در پرسش اول را چندین برابر افزایش می دهد و سؤال دیگری را پیش می کشد اینکه آیا امریکا واقعا اراده جنگیدن با داعش را ندارد؟ چرا؟

رابطه دوستانه امریکا با حامیان داعش از جمله عربستان سعودی و ترکیه نیز بعد دیگری از ابهام در پرسش یاد شده است.

به هرحال، شاید به صورت مستقیم، نسبتی میان حضور امریکا و حضور داعش در افغانستان وجود نداشته باشد. شاید این ارزیابی از بنیاد اشتباه باشد که امریکا اراده واقعی جنگ با داعش را ندارد. شاید اساسا ظهور داعش در افغانستان با ظهور داعش در عراق و سوریه، کاملا متفاوت است و در این میان، پای حامیان منطقه ای و بین المللی داعش در ظهور این گروه در افغانستان نیز مانند آنچه در عراق و سوریه دخالت دارد، دخیل نیست و ده ها شاید دیگر از این نوع؛ اما انکار این حقیقت، دشوار است که تصور کنیم، ظهور داعش در افغانستان کاملا تصادفی بوده است و داعش به صورت ناخواسته، از میان دیگر کشورهای مستعد این گزینش، افغانستان را برگزیده است.

به باور آگاهان، حتی اگر نقش مستقیم یا غیر مستقیم امریکا و هم پیمانانش در ظهور داعش در افغانستان را نادیده بگیریم و انکار کنیم، نمی توانیم نسبت به این حقیقت چشم پوشی کنیم که ناتو و امریکا در ۱۵ سال گذشته نتوانستند پروژه مبارزه با تروریزم در افغانستان را به گونه ای عملیاتی کنند که تروریزم از افغانستان به صورت کامل و همیشگی ریشه کن شود و دیگر هیچ بهانه و زمینه ای برای ظهور گروه های تروریستی در این کشور باقی نماند.

بر بنیاد این دیدگاه، داعش در افغانستان به نوعی معلول شکست پروژه مبارزه با تروریزم به رهبری امریکا بود. تفاوتی نمی کند که این شکست، برنامه ریزی شده و آگاهانه بود یا ناشی از عوامل خارجی و داخلی متعدد در درون ائتلاف به رهبری امریکا.

داعش افغانستان را انتخاب کرد چون افغانستان به رغم ۱۵ سال میزبانی از هزاران نیروی نظامی خارجی به رهبری امریکا، همچنان تیول تروریزم باقی ماند.

داعش افغانستان را انتخاب کرد چون امریکا نتوانست یا نخواست زمینه های این انتخاب را برچیند.

داعش افغانستان را انتخاب کرد چون همچنان ناامن، ضعیف، بی ثبات، درگیر جنگ و آسیب پذیر باقی ماند و امریکا و هم پیمانانش نخواستند یا نتوانستند با ناامنی ها مبارزه کنند و یک افغانستان قوی، صلح آمیز و با دولتی مؤثر و مسلط بر همه نقاط کشور به وجود آورند.
https://avapress.com/vdchxxnzi23niwd.tft2.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما

کشتار شیعیان زیر نظر ایران است