تاریخ انتشار :سه شنبه ۱۵ سرطان ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۱۶
کد مطلب : 128296
اوضاع نابسامان کشور و بلاتکلیفی دولتمردان!
انفجارهای مهیب در شب و روزهای جاری در کشور به خصوص انفجار روز پنجشنبه گذشته در مسیر کاروان موترهای فارغان دانشکده پولیس در کمپنی کابل، همه را از مسئولان دولت گرفته تا مردم کوچه و بازار را شدیدا نگران و سراسیمه کرده و به گونه ای ذهن و فکر همگان را به بن بست کشانده؛ به گونه ای که تقریباً همه درمانده اند که با وضعیت موجود چه کنند و برای درمان و علاج اوضاع وخیم و خطرخیز کشور چه تدبیری بیندیشند!

واضح است که فشار سنگین اعتراضات مردمی و آگاهان، بیش از همه سمت و سوی ارگ و مقامات در آن را نشانه گرفته و بار این انتقادات تند و گزنده بر گرده های حکومتگران عمیقا سنگینی می کند. اوضاع کنونی آگاهان و مردم کشور را به واکنشها و اظهار نظرات و اتخاذ مواضع مختلف و متفاوتی وادار کرده است.
تعدادی پاکستان و عوامل وابسته به آن یعنی طالبان را عامل عمده و تعیین کننده این اوضاع می دانند و معتقدند که دولت افغانستان با بهره گیری از هر ابزار و وسیله ممکن لازم است تا سران اسلام آباد را قانع سازند تا دست از حمایت از طالبان و سایر مخالفان مسلح بردارند و بگذارند تا دولت و ملت افغانستان خود تکلیف شان را با مخالفان مسلح روشن کنند.
تعدادی دیگر نیز بخشی عظیمی از عناصر نادان و خائن در کشور را ، و آنهم به دلیل غلامی و سرسپردگی آنها به سود منافع استعماری و نامشروع همسایه جنوبی، مقصر درجه یک دانسته و معتقدند که تا این جماعت بخود نیامده و دست از بیگانه پرستی نکشند، افغانستان و مردم آن روی امنیت و رفاه و آبادانی را نخواهند دید.
از دید این تعداد از آگاهان و مردم که تعداد شان هم به میلیونها می رسد، همه ی مردم افغانستان به شمول اقوام و نژادهای گوناگون در کشور ما در واقع قربانی جهالت و خیانت این تعداد خاص و منحصر به انتحار و انفجار هستند که با استفاده نادرست و انحرافی از گزینه و نام جهاد در راه خدا، مردم و کشور را در ورطه سقوط و تباهی همه جانبه قرار داده اند و از آنجا که خود و همفکران آنها میانه خوبی با وحشت و دهشت و خونریزی دارند و حتی در زندگی روزمره و روابط خانوادگی و فامیلی شان، قساوت و خشونت حرف نخست را می زند و کشتن و زخمی کردن برای آنها یک امر عادی و معمولی می نماید، بنابراین برای آنان ابداً اهمیتی ندارد که سایر افغانهایی که با دهشت و خشونت و قتل و کشتار میانه ای هم ندارند، مانند خود شان غوطه ور در رودخانه های خون و ویرانی باشند و هر روز و هر ساعت شاهد تکه تکه شدن فرزندان و عزیزان خویش باشند!
از دید این دسته بن بست موجود در قضایای کشور نیز حاصل دیدگاه تنگ و دگم اندیش این عناصر و جماعت خاص در کشور است که با تاسف در دو سوی جبهه مخالفان مسلح و حلقاتی در درون ارگ نیز برای خود شان هوادارانی دارند و خلق بسیاری از حوادث فجیع و دردناکی چون حادثه انفجار اخیر در مسیر کاروان فرزندان ما در روز پنجشنبه گذشته و نیز حوادث قبل از آن، با کمک و تبانی همین ستون پنجم جا خوش کرده در ارگ ریاست جمهوری، انجام گرفته و در آینده نیز خواهد گرفت.
از همین نقطه است که دسته و شق سومی هم سر از زمین بلند می کند و به نظر می رسد حق نیز با همین دیدگاه باشد.
سرانجام تعدادی بر این باور پای می فشارند که حکومت به اصطلاح وحدت ملی در جریان حوادث جاری در کشور، مقصر و گناه کار درجه اول است؛ چرا که این دسته از آگاهان و مردم معتقدند که حکومت گران ما یا از وجود نیروهای ستون پنجم و فاشیست در ارگ قدرت و ریاست یا بی خبراند و یا اطلاع دقیق و کامل دارند و در هر دو صورت، مقصر می باشند و باید به مردم پاسخ بدهند.
اگر فرض را براین بگذاریم که سران حکومت وحدت ملی از وجود خاینان به این ملت و دولت و کشور بی خبراند و نمی دانند که چه مارهای خوش و خط و خالی در آستین شان جا خوش کرده اند و از همانجا یعنی ارگ ریاست جمهوری عملیات های خاینانه و انتحاری را سازمان دهی و حمایت و کنترول می کنند و فرزندان این ملت را بخاک و خون می کشند، که این اول مشکل است و ملت را به این واقعیت تلخ توجه می دهد که به چه افرادی اعتماد کرده و آنان را با آرای نسنجیده و کودکانه خویش وارد ارگ ریاست و قدرت کرده اند و سرنوشت خویش و کشور خود را به دست آنان سپرده اند.
بنابراین فرضیه، عقل و درایت سیاسی سالم حکم می کند که از ادامه کار یک چنین دولتمردان ضعیف و ناپخته سریعاً جلوگیری شود و به آنان بیش از این اجازه داده نشود تا افغانستان و مردم آن را قربانی ندانم کاری ها و سیاست های مضحک و کودکانه خویش کنند.

اما بنابر فرضیه دوم که حکومت گران دانسته و آگاهانه شاهد خرابکاری تعدادی از حلقات معلوم الحال و فاشیست علیه مردم خویش در دم و دستگاه خود شان هستند و با آنکه می دانند و می بینند که دست این عناصر در دست دشمنان خونی و قسم خورده این ملت و این آب و خاک است و باز هم به صرف ملاحظات سخیف و دور از دین و انسانیت تبارگرایی و قبیله پرستی، چشم بر هم می گذارند، بدیهی است که در این فرض کنار رفتن یک چنین دولتمردان و حکومت پرستانی از اولویت و اولیت عقلی و عرفی به شمار می رود و بر مردم و دلسوزان این ملت و کشور است تا به طور جد و شدید از حاکمان منفعل و سست عنصر و معلوم الحال بخواهند تا با استعفای خویش راه را برای بهبود اوضاع کشور و مردم باز کنند و پیش از آنکه مردم آنان را از اریکه قدرت به زیر بکشند، خود از ارگ قدرت و ریاست سرازیر شوند.
مولف : سیدفاضل محجوب
https://avapress.com/vdcf1cdyvw6d00a.igiw.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما