تاریخ انتشار :يکشنبه ۱۱ جوزا ۱۳۹۳ ساعت ۱۸:۴۶
کد مطلب : 92637
امام خمینی(ره)؛ امام بيدار و بيدارگر
از بعد سياسى امام خمينى(ره) يك شخصيت‏بى‏نظيرى بود كه دوست و دشمن بر آن اذعان داشتند. عنوانهايى نظير تئوريسين بزرگ، صاحب‏نظر برجسته، تحليل‏گر سياسى فوق‏العاده، استراتژيست‏بلند پايه، آينده‏نگرى قوى، جهان بين منحصر به فرد، داراى دكترين عالى و پيچيده، ژرف‏نگر، غير قابل پيش بينى و داراى پيچيدگى بسيار دور بخشى از عنوانهايى بود كه شخصيتهاى جهانى به حضرت امام خمينى(ره) داده‏اند، واقعيت اين است كه حضرت امام خمینی(ره) همه عنوانها و القاب فوق را داشت ولى اينها همه صفات امام خمینی(ره) نبود، بلكه ناظران بين‏المللى هر كدام از ديدگاه خاصى امام عزيز را مى‏ديدند. اينك با توجه به محدوديت كلام گوشه‏هايى از ويژگيهاى سياسى امام راحل را به شكلى كاملا موجز و خلاصه ذكر مى‏كنيم.
خودباورى به جاى خودباختگى:
يكى از برجسته‏ترين اهداف امام خمینی(ره)تلقين روح خود باورى به عموم مسلمانان و بخصوص به مردم خود بود. وی در اين استراتژى الهى خود از دو تاكتيك معروف استفاده مى‏نمود:
الف - تحقير قدرتها و ابرقدرتها: امام خمینی(ره) كه به خوبى به جنايتهاى كشورهاى امپرياليستى در تحقير ملتهاى دربند آگاهى داشت و آثار ذلت بار سلطه ابرقدرتها را بر ملتها مشاهده نموده بود، درصدد برآمد كه اولا آنها را كوچكتر از آنچه هستند و نشان مى‏دهند معرفى كند، ثانيا بر مبناى قاعده تاييد باطل، باطل است، سعى وافر بر نفى تاثيرگذارى و موقعيت‏برتر آنها داشتند. تكرار جمله امريكا هيچ غلطى نمى‏تواند بكند، از امريكا در ذهن و فكر مردم ما كشورى و قدرتى ترسيم نمود كه قدرت هيچ كارى را ندارد. الحق همين جمله كاخ ابرقدرتى امريكا را فرو ريخت و حتى امكان واكنش مناسب در برابر طوفان سهمگين انقلاب اسلامى را از او گرفت. حال آنكه امريكا به عنوان يك واقعيت، ابرقدرتى بود كه به خود حق مى‏داد و مى‏دهد كه در امور داخلى كشورها مداخله نمايد. در ويتنام آنهمه جنايت مرتكب شود، گرانادا را به اشغال خود درآورد، ليبى را بمباران و در نيكاراگوئه دخالت نظامى نمايد. نوريه‏گا را از اريكه قدرت در پاناما به زير كشد و از اسرائيل حمايت‏بى‏قيد و شرط نمايد و به اعراب بى‏اعتنايى كند. اين درست است كه امريكا و چهار كشور ديگر عضو دائم شوراى امنيت و داراى حق وتو هستند. ولى واقعيت چيزى ديگرى است. به نظر بسيارى از صاحبنظران سياسى امريكا حرف آخر را در شوراى امنيت مى‏زند. اگر سازمان ملل را به مدرسه‏اى تشبيه كنيم و شوراى امنيت را به كلاس، امريكا رئيس اين مدرسه، انگليس معلم كلاس، فرانسه در حكم مبصر كلاس، شوروى چون شاگرد ساعى و درسخوان اين كلاس و چين مانند دانش‏آموز مستمع آزاد كلاس است؟ ! !
با همين ديد و تحليل است كه مشاهده مى‏كنيم امريكا در بحران اشغال كويت در مدت كوتاهى تعداد زيادى قطعنامه را در شوراى امنيت‏بر عليه عراق به تصويب رساند، حال آنكه كشورهايى نظير فرانسه و شوروى كه هوادار سنتى عراق بودند از انجام هرگونه واكنشى ناتوان شدند و نتوانستند به نفع عراق كارى انجام دهند.
همين امريكا در ديدگاه خدابين امام بزرگوار هيچ گونه محلى از اعراب را نداشت و به شدت تحقير شد. ديگر قدرتها هم به فرا خور حال و به مناسبتهاى گوناگون مورد طعن و عتاب و شماتت قائد عظيم‏الشان قرار گرفتند. اين يكى از استراتژيهاى امام بود.
ب - القاى روح بزرگمنشى و عزت اسلامى
امام خمینی(ره) سعى بسيار زيادى داشتند كه عزت از دست رفته را به مسلمانان برگردانند و اين مهم جز با تفهيم جهان‏بينى عظيم اسلامى مقدور نبود. بنابراين توجه حضرت امام(ره) بعد از شكستن ابهت و صولت قدرتها، تشريح و معرفى اسلام ناب بود. همان اسلامى كه عزت را منحصر به مسلمانان مى‏داند«ولله العزة ولرسوله وللمومنين.»امام عزيز (ره) معتقد بودند به ميزانى كه مسلمانان از اسلام فاصله بگيرند، به لحاظ سياسى به همان ميزان به قدرتهاى جهانى وابسته مى‏شوند. در اين استراتژى همه مساعى حضرت امام (ره)مصروف تبليغ اسلام و توجه به مسايل اسلامى بود. به‏گونه‏اى كه مسلمانان هرگز احساس نياز به ديگر ايدئولوژيهاى وابستگى آور را نكنند.
اعتراف جهان به صلابت‏سياسى امام
در سال ۱۳۶۵ در پايان سمينار منطقه‏اى سفراى كشورمان كه دسته جمعى به محضر امام نايل شديم. توفيق زيارت خصوصى معظم له نيز طبق معمول دست داد. در آن ملاقات خصوصى حضرات آقايان: مهدوى كنى و انوارى و نيز جناب آقاى دكتر ولايتى نيز حضور داشتند. چند لحظه‏اى به سكوت گذشت. بنده از محضر امام بزرگوار اجازه خواستم كه مطلبى را به عرض برسانم. امام عزيز اجازه فرمودند. آنگاه گفتم: چندى پيش سفير شوروى در تهران (آقاى بويلديروف سفير وقت‏شوروى) به ديدن من آمد و طى گفتگويى گفت: ما و شما هيچ اختلافى با هم نداريم. من در پاسخ گفتم: اتفاقا ما با شما خيلى اختلاف داريم. اولين اختلاف ما ايدئولوژى ماست كه هيچ فصل مشتركى با ايدئولوژى شما ندارد.
دوم حضور نظامى شما در افغانستان است كه ما كاملا مخالفيم. سوم حمايتهاى شما از صدام است كه مساله مهم ما و شماست و در اين زمينه ما سياست‏شما را رد مى‏كنيم و اصلا اين سياست‏براى ما قابل درك نيست.
سفير شوروى گفت: ما و شما همسايه‏ايم و اين را خدا خواسته است؟
با خنده گفتم: مگر شما هم خدا را قبول داريد؟
سفير شوروى گفت: آن خدايى كه امريكا را با آنهمه عظمت‏به دست انقلاب شما تا اين اندازه زبون و ذليل كرده است، ما هم اين خدا را قبول داريم.
چهره حضرت امام بسان گل باز شد و با لبخندى كه حاكى از رضايت و خرسندى بود، فرمودند: همين طور است، آن ديگرى هم (مقصود امريكا) درباره انقلاب اسلامى همين طور فكر مى‏كند. آنگاه خود حضرت امام به موضوع بسيار مهمى اشاره كردند كه در تاييد همين مطلب بود.
ايشان فرمودند: چند روز پيش من فلان راديو را گوش مى‏دادم (حضرت امام اسم راديو را بردند ولى براى اينكه تبليغى براى اين راديو نشود از ذكر نام آن خوددارى مى‏كنم) از قول سران كاخ سفيد مى‏گفت: تا زمانى‏كه فلانى - حضرت امام خمينى (س) - زنده است‏شوروى جرات تعرض به ايران را ندارد. نگرانى ما زمانى است كه فلانى نباشد و روسها بخواهند به تماميت ارضى ايران تجاوز نمايند.
مقصود حضرت امام اين بود كه اگر مثلا ابرقدرت شرق در مورد عظمت انقلاب اسلامى چنان خاضعانه اظهار نظر مى‏كند ديگر قدرت غربى هم تصور مشابهى از انقلاب اسلامى دارد و هر دو به گونه‏اى از انقلاب واهمه دارند.
عظمت انقلاب اسلامى حاصل خودباورى و طرد و رد قدرتهاى مادى بود و اين خصيصه را امام عزيز در مردم ايجاد فرمودند.
ديپلماسى ايجاد مشكل براى دشمنان انقلاب اسلامى
يكى از استراتژيهاى بارز امام خمینی(ره) ايجاد مشكل و درد سر دائمى براى قدرتهايى بود كه در صدد ايجاد مشكل براى انقلاب اسلامى بودند. اصولا استراتژى ابرقدرتها مشغول كردن كشورهاى جهان سوم با مسايل داخلى به شكل‏هاى گوناگون است تا اين كشورها نتوانند به مسايل اساسى خود بپردازند. اختلافهاى داخلى، جنگ عقيدتى، درگيرى منطقه‏اى، توطئه تجزيه‏طلبى و مسايلى از اين قبيل موانعى است كه كشورهاى مستقل فرصت پرداختن به موضوعهاى مهم را نداشته باشند.
امام بيدار و بيدارگر، پيوسته مى‏كوشيدند تا با ايجاد دردسر تازه براى دشمنان انقلاب اسلامى نه تنها ابتكار عمل را از دست آنها بگيرند، بلكه به عكس آنها را با مشكل جديد، روبه‏رو نمايند. اشغال لانه جاسوسى امريكا و افشاى اسناد و مدارك و شخصيتها و عوامل امريكايى در كشور و كشف سناريوهاييكه واشنگتن جهت‏شكست انقلاب اسلامى تهيه ديده بود و بالاخره بازداشت ۴۴۴ روزه جاسوسان امريكايى، كاخ سفيد را به جد با مشكلهاى عديده‏اى مواجه كرد كه هم و غم "كارتر"، رئيس جمهورى وقت آمريكا و دستيارانش، آزادى گروگانها بود و امام عزيز به كارتر اجازه نداد از پيمان كمپ ديويد كه موجب ضعف و ذلت اعراب بخصوص مصر در برابر اسرائيل شد و خطر اعراب براى اسرائيل حداقل براى دو دهه منتفى گرديد - استفاده لازم را بنمايد و اشغال لانه جاسوسى از كارتر يك زمامدار بى كفايت‏ساخت كه در مسايل مهم قدرت تصميم‏گيرى را نداشت و كارتر كه با تحميل پيمان "كمپ ديويد" به مصر خواب انتخاب مجدد در انتخابات را مى‏ديد به كلى از پيروزى مايوس شد و رقيب انتخاباتى‏اش حداكثر استفاده را از گروگانها نمود و اين هم يكى ديگر از استراتژيهاى امام امت‏بود.
افشاى استراتژى دشمنان اسلام
بنيانگذار جمهورى اسلامى اهتمام خود را مصروف آگاه نمودن امت اسلامى از نقشه‏ها و طرحهاى شيطانى دشمنان اسلام و مسلمانان مى‏كردند و در اين راه به اعتراف دوست و دشمن موفقيت‏بسيار زيادى كسب نمودند. يكى از اين موارد موضع محكم و انعطاف ناپذير امام، سياست‏بر عليه نويسنده مزدور كتاب موهن "آيه‏هاى شيطانى" بود. دشمنان انقلاب اسلامى كه از توطئه‏هاى گوناگون عليه انقلاب اسلامى سودى نبرده بودند، ايدئولوژى انقلاب را نشانه رفتند و تيرهاى مسموم خود را به طرف آن شليك كردند. اين بار نيز امام پر صلابت انقلاب در مقابل تماميت كفر جهانى را هدف قرار دادند و با اعلام ارتداد نويسنده سرسپرده آن كتاب و صدور فتواى تاريخساز واجب القتل بودن وى، بار ديگر حكم روشن اسلام را بيان فرمودند. دشمن زبون و سراسيمه و مايوس از هر كارى به تنها عملى كه مقدورش بود دست زد و با اجلاسى عجولانه تصميم به احضار سفراى خود از تهران كرد تا شايد رهبر انقلاب را به عدول از اين حكم الهى وا دارد كه صد البته بى اثر بود. از اين پاتك امام بت‏شكن چند مساله روشن شد:
الف - به طور كامل دشمن در موضع ضعف و انفعال قرار گرفت.
ب - ماهيت دشمنان اسلام و انقلاب اسلامى بيش از پيش مشخص گرديد.
ج - تشتت و تفرق آنها آشكار گرديد كه اصولا وحدت جز در سايه ملاحظات اعتقادى ميسور نيست. آنجا كه قرآن كريم مى‏فرمايند: "تحسبهم جميعا و قلوبهم شتا". در همين مورد روشنتر از هميشه افتراق و تشتت دنياى كفر برملا گرديد; به طورى كه يكى از سفراى اروپايى كه با اكراه تهران را موقتا ترك مى‏كرد، طى تماس تلفنى گفت: من با بى ميلى تهران را ترك مى‏كنم ولى هفته آينده باز خواهم گشت. همين طور هم شد و سفير مزبور پس ازحدود دو هفته به تهران بازگشت.
د - شجاعت‏يافتن مسلمانان در برابر كفار، بطورى كه از اندونزى تا مراكش و تا پشت دفتر نخست‏وزير انگليس مسلمانان فرياد "مرگ بر رشدى" سر دادند و خواستار اجراى حكم حضرت امام شدند. ه - روشن شدن قدرت و صلابت وحدت مسلمانان - كه به راستى اگر مسلمانان وحدت كنند عزت گذشته را باز مى‏يابند - و صولت و ابهت‏يافتن انقلاب اسلامى. در اين مورد به يك خاطره اشاره مى‏كنم: دو سال پيش كه پنج تن از برجسته‏ترين ائمه جمعه كشورهاى تانزانيا، زامبيا، زيمباوه، موزامبيك و افريقاى جنوبى به تهران آمده بودند و توفيق ديدار آنها در دفترم دست داد. يكى از آنها با اشاره با فتواى ارتداد سلمان رشدى كه به ساحت مقدس رسول‏الله - صلى الله عليه و آله و سلم - اسائه ادب كرده بود، گفت: حكم حضرت امام چونان ضربتى بود كه مولى اميرالمومنين - عليه‏السلام - در جنگ خندق بر پيكر كفر مجسم يعنى عمروبن عبدود وارد آورد.
ز - واكنش مساعد و مستعد كنفرانس اسلامى در برابر اين حكم، وزراى خارجه كنفرانس اسلامى در اجلاس قاهره كه به همين منظور تشكيل شده بود، با توجه به طوفان عظيمى كه اين حكم ايجاد كرده، به اتفاق آرا حكم حضرت امام خمينى رهبر ژرف‏انديش جهان اسلام را تاييد كردند و ديپلماسى انگليس يك بار ديگر در برابر قدرت و جاعت‏بى‏مانند امام احياگر اسلام عقيم ماند و ناكام گرديد.
امام خمينى انقلابى‏ترين سياسى و سياسى‏ترين انقلابى
انديشه‏هاى امام خمينى - رضوان‏اللهتعالى عليه - مرزهاى قراردادى را در نور ديد و به اقصى نقاط عالم بسط و گسترش يافت. گستره پايگاه امام قلوب دردمندان و محرومان بود. همان تازيانه خورده‏ها كه زنجير اسارت قرون و اعصار بر پا و گردن و دستشان سنگينى كرده بود و امروز نام امام خمينى همواره با واژه‏هاى زيبايى آزادى، استقلال، خودباورى، ظلم ستيزى و مبارزه مستمر بر عليه بيداد، مترادف است. نام امام خمينى الهام بخش مبارزان و ياد امام خمينى اميد آفرين دردمندان براى روزهاى بهتر و آينده روشنتر است.
امروز آزادگان جهان از امامت‏خمينى به عظمت‏ياد مى‏كند و از اينكه در قرنى كه به قرن امام خمينى شهره خواهد شد تعلق دارند، بر خود مى‏بالند. فى المثل دريادار چيكاتا، عضو شوراى انقلاب غنا و مرد شماره دو اين كشور، با نهايت تواضع مى‏گويد: امام خمينى متعلق به ما سياهان زجر كشيده و شلاق خورده است. او به ما درس آزادى و آزادگى را بياموخت و به ما آزاد زيستن در سايه مبارزه دائمى با دشمنان آزادى را تلقين كرد او در پايان اين گفتگو گفت: ما براى تلفظ نام امام خمينى حرف (خ) را در زبان انگليسى وارد كرده‏ايم.

عليمحمد بشارتى
منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا) - کابل
https://avapress.com/vdcgu39y.ak9xw4prra.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما