شصت و هفتمین جشنواره سینمایی کن از پنجشنبه هفته گذشته شروع شد، در روزهای دوم و سوم، با نمایش فلمهای برجسته از کارگردانهای بزرگ جهان، تلخی شب افتتاحیه را که با فلم «گریس موناکو» منتقدان و تماشاگران را نامید کرده بود، جبران کرد.
اما نکته این است که جشنواره کن چاره ای جز اکران فلم «گریس موناکو» به عنوان فلم افتتاحیه، چاره ای نداشت.
به گزارش آوا به نقل از صدای امریکا، این فلم بین المللی با شرکت نیکول کیدمن در نقش گریس، ستاره امریکائی، که ازهالیوود به کن و از آنجا به کاخ سلطنتی موناکو رفته بود، فلمی است از یک کارگردان برجسته فرانسوی، اولیویه دان، که انگار اصلا برای جشنوارهی کن ساخته شده است.
البته تا قبل از آنکه آن نقدهای تمسخرآمیز و رسوائی بار منتشر شود.
از جمله فلم های تحسین شده چند روز اخیر، فلم «آقای ترنر» از مایک لی بود.
برای نمایش فلم آقای ترنر در نخستین روز جشنواره کن، فرش قرمز مقابل کاخ جشنواره ستاره باران بود. از جمله ستاره برجسته سینمای امریکا، جولین مور، در مقابل عکاسها عجلهای برای داخل شدن به تالار نداشت. در کنار نوستارگان، بلیک لایولی و زوئی سالداناُ، او برای دیدن آقای ترنر آمده بود.
اما آشکار بود که ستاره اصلی فرش قرمز آن شب، کارگردان محبوب جشنواره کن، مایک لی، بود که همه انتظار داشتند با فلم جدیدش، جشنواره را روی غلطک بیاندازد. همراه با مایک لی، بازیگر نقش اصلی آقای ترنر، هنرمند سینما و تئاتر انگلیس، تیموتی اسپال در کنار بازیگران دیگر فلم آقای ترنر، ماریون بیلی، دوروتی اتکینسون، و فلمبردار برجسته «دیک پوپ» از روی فرش قرمز عبور کردند.
مثل دیگر فلمهای مایک لی، ، فیلم آقای ترنر هم برآمده از کارگاههای نمایشی او با بازیگران است، اما در این فیلم، زندگی استاد شهیر نور، نقاش قرن ۱۹ انگلیس، جوزف ملورد ویلیام ترنر، روشن، برانگیزاننده و دقیق تصویر می شود – هنرمند درشتخوی میانسالی که سلوک اجتماعی چندانی نداشت. این فیلم، خاطره فیلم محبوب «تاپسی تروی» زندگینامه گسترده و موشکافانهای که مایک لی ۱۵ سال پیش در باره زوج موسیقیدان «گیلبرت و سالیوان» ساخته بود، را زنده می کرد.
در مصاحبه مطبوعاتی جشنواره، مایک لی یادآور میشود که ترنر، نقاشی بزرگ جهانی، و هنرمندی رادیکال و انقلابی بود. او میگوید که قصد داشته در فیلمش حتما تنش میان شخصیت انسانی میرا و احیانا خطاکار و پراز کاستی را با شخصیت هنرمندی الهامبخش که آثاری برجسته و حماسی خلق کرده، نشان دهد.
تصاویر ترنر از نور خورشید زیر ابرهای آسمان انگلیس، و چشماندازهای گسترده او از سواحل توفانی، طلایهدار مکتب نقاشی امپرسیونیستی به شمار میآیند. برای ترنر، زندگی خانوادگی و معشوقههای متعدد، آن قدر اهمیت نداشتند که چشماندازهای طبیعتُ، باد و ابرها، و مایک لی هم تماشاگر را به شهرساحلی «مارگیت» می برد که الهام بخش منظرههای بیشمار ترنر بود.
در مصاحبه مطبوعاتی، لی از عدم شباهت مارگیت در فلم به مارگیت در تصور مردم ، دفاع میکند و میگوید: در فلم از این شهرک، تصورزدائی کرده که به طرز واقعی و مناسبی، نیازهای فلم را برمیآورد.
فلم مایک لی، بر ربع قرن از زندگی این هنرمند تمرکز میدهد، زندگی او با پدر پیرش، با بازی «پال جسن»، در کنار مستخدم و معشوقهاش با بازی درخشانی از «دوروتی اتکینسن» و همچنین معشوق دیگرش، با بازی «روث شین» با دو دختر و یک نوه، که وجود آنها را همیشه انکار میکرد. داستان محوری فلم، عشق سر پیری ترنر است به میهمانخانهداری با بازی ماریون بیلی، رابطهای ناهمگن، میان زن سادهی شهرستانی و نقاش مشهور بینالمللی.
انتقاد از برنامهریزی کن این است که گويا خانوادگی شده است. کارگردانهای همیشگی، با فلمهای جدید باز میگردند و جا برای عرضه ی استعدادهای تازه را تنگ میکنند.
یکی از چهرههای قدیمی کن، هنرمند ارمنیتبار کانادائی، اتوم اگویان است، که کارش پستی و بلندی بسیار داشته است. امسال کار چهارهمین فلمش را به کن آورده، فلمی به نام «اسیر.»
فلم مطرح دیگر، یک فلم نقاشی متحرک بود که کمتر در جشنواره کن سابقه داشته به خصوص که دنباله هم بود، یعنی قسمت دوم فلم «چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم» از واحد نقاشی متحرک دریم وورکز Dreamworks و همچنین فلم «خواب زمستانی» از کارگردان ترک، نوری بیلگه جیلان که از حالا شرط بندی شده که برنده نخل طلای امسال خواهد شد.
نخستین نمایش جهانی «اسیر» چهاردهمین فلم اتوم اگویان در جشنواره کن، برای این کارگردان موفقیت چندانی به بار نیاورد. مناظر حومه های برفزده و یخبندان غرب کانادا، خاطره فیلم درخشان او The Sweet Herafter را زنده میکرد. اما این فلم هیجانی، با بازیهای رایان رینولدز و روزاریو داسن، در باره بچههای گمشده و رنج والدین آنها، به قول جاستین چنگ منتقد ورایتی، نشان میدهد که آقای اگویان با تقلید از کارهای قدیمی خودش، به ورطه درجا زدن سقوط کرده است.
آقای اوگویان میگوید پارک محل گم شدن بچه، نزدیک خانه خودش در غرب کانادا است و میداند این بچه کجا گم شده و مادرش را که یک لحظه سرش را برگردانده، و بچه را کنار خود نیافته، را میشناسد و هنوز هم پوسترهای جستجو برای این بچه را در سرک های شهر می بیند، که نشان میدهد پدر و مادر هنوز باور دارند شاید بچه آنها روزی از جنگل بیرون بیاید.
نمایش بخش دوم فلم چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم، از کارگردان «دین دو بلوا» Dean DeBlois در جشنواره کن، تجلیلی است به شمار میرود از موفقیت بخش نخست این اثر، که هم هنرمندانه بود و هم پرفروش و در محتوایش، پیامی روحیهبخش در باره تربیت فرزند گنجانده شده بود. در فلم دوم، هیکاپ، قهرمان داستان و اژدهایش، بی دندانُ، غاری پر از اژدهاهای وحشی پیدا میکنند و موضوع فلم، اتحاد برای دگرگونی آینده بشر و محیط زیست است.
کیت بلانشت، چهره اصلی مصاحبه مطبوعاتی فیلم بود که به شدت به عدم مساوات در درآمد زن و مرد در مشاغل مشابه اعتراض کرد و آزردهخاطر است از اینکه در سال ۲۰۱۴ هم نه تنها در صنعت سینما، بلکه در همه صنایع این مشکل همچنان حل نشده باقی مانده است.
نمایش خواب زمستانی، فیلم سه ساعت و نیمه پرگفتگوی هنرمند برجسته سینمای ترکیه، نوری بیلگه جیلان، با کادربندی خیرهکننده تصاویرش، مهمترین رویداد روزهای نخست جشنواره کن بود – فیلمی که از هم اکنون گفته میشود نخل طلای امسال را خواهد گرفت. آقای جیلان همیشه با دست پر از کن برگشته است. سال ۲۰۰۸ درام او «سه میمون» جایزه بهترین کارگردانی، سال ۲۰۱۱ فیلم یکی بود یکی نبود در آناتولیا، و سال ۲۰۰۲ فیلم «اوزاک» او جایزه بزرگ هیات داوران را گرفتند.
خواب بزرگ هم در دشتهای آناتولی ترکیه فیلمبرداری شده و داستان بازیگری است که با همسر و زن جوان و خواهرش، یک میهمانسرای کوچک را اداره میکنند. زندگی زناشوئی پرتلاطم خود هنرپیشه و طلاق دردناک و اخیر خواهرش، محور داستانی این فیلم است.