اگر قبل از حادثه سپتامبر، تروریزم تهدیدی برای افغانستان و تعداد اندکی از کشورها بود؛ اما در حال حاضر ابعاد وسیعی پیدا کرده که نه تنها تهدیدی برای افغانستان؛ بلکه برای منطقه و جهان است.
با آنکه گفته می شود حملات یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی در امریکا، تحول عظیمی را در افغانستان به همراه داشت؛ اما به عقیده شماری از تحلیلگران و صاحبنظران هنوز هم مشکلات و کاستیها در عرصههای سیاسی، امنیتی و اقتصادی در این کشور موجود اند.
محمد هاشم عصمتاللهی؛ استاد دانشگاه، در گفتگو با آوا اظهار داشت با آنکه گفته میشود که حملات امریکا به افغانستان پس از ۱۱ سپتامبر، تروریزم را زمینگیر ساخت؛ اما متاسفانه باید گفت که از ۱۲ سال به اینطرف تروریزم ابعاد وسیعتری پیدا کرده است.
وی می افزاید که اگر در آن زمان تروریزم تهدیدی برای افغانستان و تعداد اندکی از کشورها بود؛ اما در حال حاضر ابعاد وسیعی پیدا کرده که نه تنها تهدیدی برای افغانستان؛ بلکه برای منطقه و جهان است.
او می گوید که گراف تروریزم، رو به صعود است و در ضمن در سطح کشورهای اسلامی بدبختانه استراتژی بحران دنبال می شود؛ نه مبارزه با تروریزم.
این استاد دانشگاه افزود که بحرانها به شکل مرموزی مدبریت می شوند؛ تا کشورها در بحران نگاه داشته شوند و جهانخواران به اهداف خود نزدیکتر شوند.
وی در پاسخ به اینکه پس از ۱۲ سال مبارزه علیه تروریزم چرا القاعده هنوز از بین نرفته است گفت:"بدون شک یکی از عوامل بحران آفرینی در منطقه شبکه القاعده است که توسط آن، بحران خلق می شود و به دست کشورهای اسلامی مدیریت می شود؛ زیرا استراتژیهای کلان، ادامه این بحران را میخواهند.
عصمتاللهی علاوه کرد که یکی از مسایلی که پیچیدگیهای زیادی در آن وجود دارد سناریوی مرگ بنلادن؛ رهبر القاعده است که از لحاظ نحوه به قتل رساندن او توسط امریکا تا انداختن جنازه اش به دریا و مسایلی از این قبیل هنوز در هالهای از ابهام قرار دارد.
او گفت که نظر به سیاست پیچیده امریکا در منطقه و جهان، نمیتوان گفت که هدف از کشتن بنلادن چه بوده؛ آیا راستی از بین بردن القاعده بوده یا اینکه صحنهسازی برای هدفهای دیگر ایالات متحده در منطقه؟
این در حالی است که برخی ناظران افغان، ایجاد حکومت انتخابی در افغانستان را پس از حادثه ۱۱ سپتامبر، یکی از دستاوردهای عمده کشور میدانند و کاستیهای طی ۱۲ سال را به مردم و حکومت نسبت میدهند.
جاوید کوهستانی؛ کارشناس مسایل سیاسی و نظامی در گفتگو با آوا گفت که با تمام خوشبینی هایی که مردم نسبت به بازسازی افغانستان پس از حضور جامعه جهانی و ایالات متحده امریکا داشته اند باید گفت که وظیفه ایالات متحده امریکا آبادی تمام ویرانیهای این کشور و ریشه کن کردن بنیادگرایی نبوده است.
او می افزاید که امریکا به هدف مبارزه با القاعده؛ شبکه تعریف شده ای که برج های تجارتی نیویارک را هدف قرار داد و عناصر مرتبط که آن را حمایت می کردند به افغانستان آمد.
به گفته کوهستانی، بازسازی افغانستان وظیفه مردم این سرزمین است و میبایست در طی چند سال از امکانات و ظرفیتهایی که جامعه جهانی برای شان فراهم کرده بود و میلیاردها دالری که به نظام سیاسی افغاننستان سپرده بودند در جهت بازسازی استفاده می کردند.
به باور وی، در مورد اینکه دولت افغانستان ناتوان بوده و مردم ظرفیت نداشته اند و بالاخره بنیادگرایی و افراطیت ریشه در فرهنگ مردم دارد، وظیفه ایالات متحده نیست که زندگی تمام اقوام را تغییر دهد؛ تا افراطیگری نابود شود.
او می گوید که این وظیفه مردم افغانستان است که یک قرائت مشخص از دین و ارزشهای مدرن داشته باشند. اگر قرار باشد همه چیز به گردن ایالات متحده انداخته شود، یک دیدگاه دور از انصاف خواهد بود.
وی دلیل قوت گرفتن تروریزم در کشور را ضعف استخبارات افغانستان خواند و گفت:"نیروهای افغانستان عملیات ضد شورشگری را به طور دوامدار انجام نمی دهند".
به عقیده کوهستانی علی رغم تمام ناامنی ها و تهدیدها حکومت افغانستان عملیات های شبانه علیه تروریست ها را نیز قطع کرد.
به باور وی، افغانستان از گذشته قربانی تروریزم بوده است. قبل از حضور جامعه جهانی و ایالات متحده امریکا، طالبان در این کشور حاکمیت داشتند و این خاک عملا تحت سلطه افراطیت بود؛ بنابراین نمی توان گفت افغانستان قربانی جنگ امریکا با تروریزم است.
این گفته ها در حالی بیان میشود که به گفته برخی از آگاهان امور سیاسی، بزرگترین پیامد مثبت حادثه یازدهم سپتامبر برای افغانستان، در واقع فروپاشی رژیم طالبان و کنار زدن تروریست های بین المللی القاعده از این کشور بود.
اما برخی دیگر بر این باور اند که افغانسان پس از حادثه یازدهم سبتامبر بیشتر معروف و مشهور شد، دست کم بیش از ۴۰ کشور دنیا نظامیان خود را در این کشور پیاده کردند.
آنان می گویند که افغانستان با تمام همکاری های جامعه جهانی و سرازیر شدن میلیاردها دالر هنوز در وضعیت ناگوار اقتصادی، سیاسی و اجتماعی قرار دارد.
کشوری که نه حدود و ثغور جغرافی اش معلوم است و نه آمار و ارقام جمعیت آن. استقلال و عدم استقلال آن هنوز معلوم نیست؛ نه درجمع کشورهای توسعه یافته است و نه حتی در حال توسعه.
</body>