10 سال از کنفرانس بن که ساختارهای کلی افغانستان در آن تعیین شد، میگذرد و اجلاس بن دوم در حالی نشست خود را آغاز کرده است که انتقادهای زیادی درباره برخی مصوبات بن اول وجود دارد.
در تاریخ 14 میزان 1380(27 نوامبر 2001) اندکی پس از حمله نظامی آمریکا به افغانستان و سقوط رسمی نیروهای طالبان، کنفرانسی در شهر بن آلمان برگزار شد که بعدها معاهده آن هم به همین نام شهرت یافت.
معمار اصلی این ایده "اخضر ابراهیمی" نماینده ویژه سازمان ملل در امور افغانستان بود اما در حامیان این ایده توسط آمریکا، اتحادیه اروپا و بهخصوص آلمان صورت گرفت.
از اهداف اصلی تشکیل این کنفرانس برپایی حکومت انتقالی مشروع پایان جنگ و تراژدی در افغانستان، برقراری آشتی ملی، صلح و ثبات پایدار، احترام به حقوق بشر در این کشور، ایجاد استقلال، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی افغانستان، شناسایی حقوق مردم افغانستان در جهت انتخاب آینده سیاسی خود مطابق با اصول اسلام، دموکراسی، حضور احزاب و گروههای مختلف، عدالت اجتماعی، انتخاب اعضا و تشکیل لویه جرگه (مجلس بزرگ افغانستان متشکل از بزرگان قومی و مردمی)، تشکیل ارتش ملی و چگونگی کمکهای جامعه جهانی به افغانستان برای سرعت بخشیدن به بازسازی در این کشور بود.
اکنون با گذشت ده سال کارگردانان صحنه سیاسی افغانستان چنین تلقی میکنند که تشکیل کنفرانس بن دوم جهت تداوم اهداف بن اول ضروری به نظر میرسد.
از همان آغاز گمانهزنیهای مختلفی در مورد کارایی کنفرانس بن اول توسط مجامع سیاسی و فعالان جامعه جهانی صورت میگرفت اما اکنون با گذشت ده سال به خوبی میتوان تحقق اهداف آن را به نظاره نشست و به تحلیل آن پرداخت.
2 نظریه مختلف در مورد کارایی کنفرانس بن پس از یک دهه در میان رسانهها، کارشناسان و مردم افغانستان وجود دارد.
یکی از نظریههای موجود مبتنی بر این است که بن اول توانسته است به اهداف تعیین شده خود دست پیدا کند یا دست کم توانست جامعه افغانستان را از سر درگمی سیاسی، عقب ماندگی فرهنگی و چالش اقتصادی بیرون بکشد و تاحدودی اوضاع امنیتی را بهبود بخشد.
یعنی در مجموع این عده کنفرانس بن را در رابطه با افغانستان موفقیت آمیز تلقی میکنند.
نظریات موافقان کنفرانس بن
از نظر این عده پس از امضای معاهده بن در افغانستان گامهای مثبت و مؤثری چون تشکیل حکومت واحد، تشکیل لویه جرگه، تصویب و به رسمیت شناختن قانون اساسی، برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و پارلمان، گام برداشتن در جهت تشکیل ارتش و پلیس ملی و کارهای این چنینی برداشته شده است.
از شواهد آن در میان شاخصهای اجتماعی میتوان به گسترش حضور زنان در جامعه افغانستان، گسترش چشمگیر آموزش و پرورش کلاسیک نسبت به دورههای پیشین به خصوص حکومت طالبان و افزایش حضور ارگانها و جوامع مدنی کوچک و نهادهای بشردوستانه در این کشور اشاره کرد.
به نظر این گروه تغییر پول رایج کشور و اعتبار بخشی به آن، انجام فعالیتهای عمرانی و زیرساختی مانند گسترش جادههای آسفالت، افزایش سرمایهگذاری بخشخصوصی و خارجی در بدنه اقتصادی افغانستان و تشکیل حکومت واحد از دیگر اهداف کنفرانس بن بود.
اما در تمام زمینههای فوق، جای چون و چراهای زیادی باقی ماند که مهمترین آنها روند صلح، ثبات و امنیت در افغانستان است.
دیدگاه منتقدان کنفرانس بن
این مسائل باعث بهوجود آمدن نظریه دوم در این زمینه شد که پیروان این نظریه معتقدند کنفرانس بن و پیامدهای منتج از آن دارای کاستیها و چالشهای فراوانی است که جنبه مثبت آن را تحت پوشش قرار میدهد.
این عده، درست مانند پیروان نظریه اول دلایل خود را در ذیل چهار محور اساسی مطرح میکنند.
این انتقادات به دو مرجع ذیربط در افغانستان برمیگردد:
اول نهادهای بینالمللی و در صدر آن دولت آمریکا است که با اشغال افغانستان مدعی برخورد با تروریسم شد و وعده داد که امنیت و ساختار سیاسی- اقتصادی افغانستان را تحت پوشش قرار میدهد و دوم حکومت افغانستان که مسئول اجرای معاهدات بینالمللی در رابطه با افغانستان است که حفظ تمامیت ارضی و استقلال این کشور را نیز بر عهده دارد.
در ذیل این چهار محور مورد بررسی قرار میگیرد؛
1- محور سیاسی
به گفته نماینده سابق سازمان ملل در امور افغانستان ناکامیهای فراوانی برای توافقات این کنفرانس و دولت افغانستان در زمینههای مختلف وجود دارد.
طرح این مطلب از طرف وی از این جهت حائز اهمیت است که طراحی این کنفرانس با نظر وی انجام شده بود و برخی از موارد ذیل از جمله مطالبی است که وی از آنها به عنوان ناکامی نام برده است[2]:
الف- ساختار حکومت نمایندهای ضعیف از ملت افغانستان است و نارساییهای زیادی در رابطه مردم و ملت دیده میشود.
این عنصر به عنوان عاملی است که از تحرک پروسه بن به شدت کاسته و تمامیت این برنامه را تحت شعاع قرار داده است، وی در بخشهایی از طرح پیشنهادی خود برای کنفرانس بن دوم با اشاره به طرفهای حاضر در بن اول معتقد است که نمایندگانی از افغانها که در ماههای نوامبر و دسامبر سال 2001 با هم ملاقات کردند به صورت کامل از تنوع جمعیتی افغانستان نمایندگی نمیکرد.
در بخش دیگری از این طرح در رابطه با اشکالات تشکیل حکومت موقت افغانستان پس از بن اول آمده است: دولت موقت با عجله تشکیل شد و بیشتر انعکاس واقعیتهای همان زمان بود تا واقعیتهای عمیقتر اجتماعی و قومی پایدار این کشور که به طور ناگهانی و بر اثر عملیات نظامی به رهبری آمریکا شکل گرفته بود.
این حرف به این معنی است که به دلیل نبود درک دقیق از شرایط افغانستان در میان اعضای جامعه جهانی و همچنین طرفین افغانی از اوضاع و شرایط افغانستان، زیر بنای نظام سیاسی جدید افغانستان کج بنا شد و به همین دلیل در سالهای بعد شاهد بروز مشکلات و چالشهای رنگارنگی در نظام سیاسی جدید بودیم.
ب- تلاشهای اندکی جهت تحقق وحدت و آشتی ملی صورت گرفت و علیرغم مفاد معاهده بن توازن قومی و اجتماعی در داخل حکومت ایجاد نشد که این امر مانند هیزمی بر آتش افروخته اختلافات قومی، قبیلهای و مذهبی در افغانستان بود.
پس از تشکیل لویهجرگه در ماه ژوئن 2002 نوعی ناامیدی در میان بسیاری از افغانها که در این جرگه سهمی به آنها داده نشده بود به وجود آمد.
سیاستهای کلی دولت تنها در جهت منافع یک یا 2 قوم خاص افغان صورت گرفت و این امر منجر به ایجاد اپوزسیون در مقابل دولت شد.
افراد سرشناس، بزرگان دینی- قومی و نخبگان سیاسی به نرمی در دورههای بعدی از کابینه کنار گذاشته شدند و یا سر آنها با پستهای فرمایشی کلاه گذاشته شد.
ج- قسمت آخر بند 1 از ضمیمه 3 موافقتنامه بن که از زبان حاضران این اجلاس نوشته شد، چنین مطرح میکند که "سازمان ملل متحد و جامعه بینالمللی برای تضمین حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و وحدت افغانستان و همچنین عدم دخالت کشورهای خارجی در امور داخلی افغانستان تدابیر لازم را اتخاذ کنند"[3].
طرح این نکته نشان میدهد که حاضران نشست بن، نه حاکمیت ملی افغانستان را حفظ کردند و نه مانع دخالت کشورهای خارجی در امور داخلی آن شدهاند.
افغانستان امروز وابسته به آمریکا است و از طرفی چندی پیش گمانهزنیهایی مطرح شد که نشاندهنده طرح پیشنهادی غرب برای تجزیه افغانستان بود و حتی برخی پیشبینی میکردند که ممکن است در بن دوم این پیشنهاد از طرف غرب به صورت رسمی مطرح شود که این مسئله بعید به نظر میرسد زیرا اکثریت قریب به اتفاق مردم افغانستان با آن مخالفت کردند.
به غیر از کمبودهای موجود در معاهدات بینالمللی در رابطه افغانستان از عوامل ناکارآمدی سیاسی میتوان به عوامل درون دولت افغانستان اشاره کرد.
به عنوان مثال در طول این ده سال همواره 3 رکن مجریه، مقننه و قضائیه در تقابل یکدیگر بودهاند و دولت همواره در معرفی کامل وزرای خود کمکاری کرده و بخشی از وزراتخانهها به طور مستقیم زیر نظر رئیسجمهور و یا سرپرست اداره میشدند و در اعضای کابینه دولت دیدگاه مشترککاری مشاهده نمیشود.
همچنین رئیسجمهور افغانستان نتوانسته است در مدت این ده سال یک حزب سیاسی قوی به وجود آورد و یک برنامه مدون و راهبردی در سیاستهای داخلی و خارجی خود داشته باشد، به عنوال مثال موضعگیریهای ضد و نقیضی نسبت به نظامیان خارجی و همچنین همپیمانان و همسایگان خود داشته است.
2-محور امنیتی:
الف- از آنچه که اخضر ابراهیمی در پیش نویس طرح بن دوم به آن اشاه کرده است، احساس میشود امنیت در افغانستان بهبود نیافته و حتی در بعضی مناطق بیشتر از قبل شده و اوضاع وخیمتر از گذشته شده است.
صحنهسازی دولتهای غربی سعی در انعکاس برعکس این مطلب دارد و این درحالی است که حمله مخالفان مسلح هر از چندگاهی در ولایتهای مختلف افغانستان همچنان تکرار میشود و تعداد زیادی از سربازان ارتش، پلیس و نیروهای بینالمللی در اثر این حملات کشته و زخمی میشوند.
مقامات ارشد ناتو مدعی هستند که طالبان به شدت تضعیف شدند چنانچه "آندره فوگ راسموسن" دبیر کل ناتو حملات انتحاری اخیر را نمایشی دانسته و معتقد است که طالبان هرگز قادر نیستند مناطقی را در افغانستان تحت تصرف خود در آورند.
به گفته او نیروهای ارتش افغانستان روزبهروز نیرومندتر و توانمندتر از گذشته میشوند.
وی در کنفرانس ماهانه خود که در "بروکسل" برگزار شد، ادعا کرد حملات چند ماه اخیر سال جاری نسبت به مدت مشابه در سال قبل 26درصد کاهش یافته است.
این رقم در ولایت هلمند 30 درصد و در برخی از ولایتها تا 80 درصد نیز رسیده است[4].
دبیر کل ناتو این ادعا را در حالی مطرح میکند که در ماههای اخیر افغانستان شاهد افزایش حملات بیش از پیش طالبان به مواضع نیروهای دولتی و آیساف بوده و از طرفی رهبر طالبان در بیانیه خود به مناسبت عید قربان خود را پیروز جنگ تلقی کرده است.
قرار است تا سال 2014 مسئولیت امنیتی افغانستان به نیروهای داخلی این کشور واگذار شود از این رو چشمانداز امنیتی افغانستان دچار نوعی تردید شد و برخی صاحبنظران این طور برداشت کردند که کشورهای خارجی در کنفرانس بن دوم به دنبال راه گریز از افغانستان هستند.
اینطور به نظر میرسد که تلفات نیروهای این کشورها از یک طرف و فشار شهروندان آنها که معتقدند پولی که به عنوان مالیات به دولتهای خود میپردازند در افغانستان به هدر میرود از طرفی دیگر مهمترین دلیل گریز این کشورها از افغانستان است.
چنین تلقی میشود که کشورهای غربی به این واقعیت پی بردهاند که چنین دولت ضعیف و ناتوانی در مدیریت بحرانهای گوناگون داخلی خویش نمیتواند هرگز به موفقیت دست یابد و دستاوردی به دنبال داشته باشد در نتیجه در رابطه با راهکارهای خود تجدید نظر خواهند کرد.
چنانچه قبلا ذکر شد یکی از دلایل محقق نشدن صلح در افغانستان ترکیب نادرست شرکتکنندگان در بن اول بود کمبودی که به نوعی سعی شده است در بن دوم جبران شود.
روزنامه آلمانی "فرانکفورت الگیمیه" در مقالهای نوشت: افغانستان تنها به عنوان دولت در این کنفرانس شرکت نمیکند و این مسئله به این معنی است که نه تنها کرزی با اعضای دولتش در این کنفرانس شرکت خواهد کرد بلکه هئیتی به نمایندگی از اقشار مختلف مردم افغانستان که منعکس کننده جامعه افغانی است رئیس جمهور را همراهی خواهد کرد.
از طرفی نهادهای مدنی افغانستان با رایزنیهایی که انجام دادهاند به این توافق رسیدهاند که 34 نفر را راهی بن دوم کنند تا طرحهای جامعه مدنی افغانستان را به شرکت کنندگان عرضه کنند و از این پس تنها نظارهگر نباشند، بلکه فعالانه وارد گود شوند.
گفته میشود از میان این افراد دو نفر یعنی "خانم غفار" رئیس نهاد خیریه موسوم به امداد انسانی برای زنان و کودکان افغانستان و "باری سلام" سخنگوی شبکه جامعه مدنی و حقوق بشر در اجلاسهای اصلی این کنفرانس و سایر افغانها در اجلاسهای حاشیهای آن شرکت میکنند[5].
به گفته این افراد "تصمیمهایی که پیش از این در کنفرانسهای بینالمللی درباره افغانستان در ده سال گذشته اتخاذ شد بیشتر در حد حرف باقی مانده و عملی نشده است".[6]
از مواردی که بحثهای فراوانی در رابطه با آن انجام شده است حضور گروه طالبان در بن اول و دوم است.
طالبان که به عنوان یک گروه مخالف دولت افغانستان به شمار میرود، در کنفرانس بن اول حضور نداشت و عدهای معتقدند عدم حضور طالبان در بن اول اشتباه بزرگی بود که باعث کاهش سرعت ایجاد امنیت و صلح در افغانستان شد.
حضور طالبان و مشارکت آنها در حکومت یا حتی حضور آنها به منزله یک اپوزیسیون میتوانست پایان جنگ در افغانستان را به همراه داشته باشد.
از میان فعالان حقوق بشر در افغانستان عدهای موافق و برخی مخالف حضور طالبان در بن دوم هستند و این در حالی است که "رایان کراکر" سفیر آمریکا در افغانستان تمام گفتوگوها دراین زمینه را پایان بخشید و تصریح کرد: طالبان در کنفرانس بن دوم حضور نخواهند داشت.[7]
اما وی تأکید کرد که در این کنفرانس جامعه جهانی حمایت خود را از برنامه صلح افغانها اعلام خواهد کرد و به طالبان پیام خواهد داد که به جز مصالحه و برگشت به زندگی عادی گزینه دیگری برای آنها وجود ندارند.
این امر نشان میدهد کسانی که در خارج از مرزهای افغانستان تصمیم گیرنده هستند به تلاشهای مردم افغانستان برای خروج از این باتلاق توجهی نمیکنند و همان اشتباهات قبلی را باز هم تکرار میکنند.
در همین حال گروه طالبان بن دوم را بینتیجه دانست و ملاعمر رهبر این گروه در پیامی به مناسبت عید قربان این نشست را نمایشی و تبلیغاتی خواند.
رهبر گروه طالبان معتقد است در این نشست در مورد مطالبی گفتوگو خواهد شد که قبلا در کاخ سفید و پنتاگون در رابطه با آنها تصمیم گرفته شده است.
به نظر ملا عمر در نشست بن نمایندگان واقعی مردم افغانستان حضور نخواهند داشت و به حل مشکلات مردم افغانستان نیز توجهی نخواهد شد.[8]
حضور کشورهای همسایه افغانستان در این کنفرانس از دیگر ملزوماتی که در بن اول مغفول ماند و نیازمند برنامهریزی در بن دوم است.
بی شک کشورهای همسایه افغانستان مانند ایران و پاکستان بیشترین تأثیر را در رابطه با مسائل سیاسی، امنیتی، اجتماعی و فرهنگی افغانستان دارند.
اشتراکات دینی، زبانی، فرهنگی، قومی و چندین دلیل دیگر باعث ایجاد پیوندهایی ناگسستنی بین این کشورها شده است.
ایجاد همکاریهای منطقهای از ملزومات این گروه از کشورها است و به طور قطع در توسعه روند امنیتی بین منطقه و همکاری این کشورها ضروری است.
هر از چند گاهی تنش میان این کشورها به وجود میآید که در جهت رفع این تنشها و اقدامات سازنده بعدی حضور این کشورها در کنفرانسهای پیرامون افغانستان از ضروریات است که این نیاز نیز از سوی مقامات افغانی نیز درک شده است.
"زلمی رسول" وزیر امور خارجه افغانستان در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در دیدار با "علی اکبر صالحی" وزیر امور خارجه ایران گفت: حضور ایران در کنفرانس بن دوم اساسی، سازنده و تأثیرگذار است.[9]
صالحی نیز در گفتوگو با رسانهها اظهار داشت: ثبات، امنیت و رفاه کشورهای منطقه به یکدیگر مرتبط است و این امر در پرتو مشارکت و اهتمام کشورهای منطقه به دور از دخالت خارجی تحقق می یابد.[10]
ب- مواد مخدر: بند 3 از ماده پنجم موافقتنامه بن اول دولت را موظف کرده است که با جامعه جهانی در زمینه جلوگیری از تولید و توزیع مواد مخدر همکاری لازم را مبذول کند.
این در حالی است که بر اساس پیشبینی رسمی "UNODC"در سال 2011 بیش از 90 درصد تریاک جهان در افغانستان تولید میشود[11] و ولایتهای جنوبی این کشور بیشترین آمار تولید را به خود اختصاص دادهاند.
به اذعان نیروهای بینالمللی این مناطق در حیطه مناطق امنیتی آنها میباشد و طالبان دارای ضعف شدیدی در این مناطق هستند.
کدام ادعا در این تناقضات قابل قبول است؟
این که آمریکا و ناتو توانسته است طالبان را در جنوب افغانستان کنترل کند و به دنبال کاهش تولید مواد مخدر است یا این که طالبان هنوز در مناطق جنوبی از راه تجارت مواد مخدر به تأمین هزینههای جنگ میپردازند؟
حضور سرشناسان دولتی و افراد با نفوذ جامعه افغانستان در نقش مافیای مواد مخدر امری است که اعتراض آگاهان افغان را به فریاد تبدیل کرده است تا جایی که افرادی از میان خود دولت صدای اعتراض به این امر بلند کردهاند.
چندی پیش وزیر کشور افغانستان در گردهمایی مسئولین پلیس و والیان مدعی شد برخی والیها در برخی ولایتها در این رابطه سوء استفاده میکنند.[12]
UNODC در گزارش سال 2011 خود اظهار داشت: تولید تریاک در برخی ولایتها مانند هلمند، قندهار و دایکندی در حال کاهش است.
در حالی که این روند در برخی دیگر از ولایتها مانند "ارزگان" و "زابل" ثابت مانده و حتی در ولایتهایی مانند "غور"، "هرات" و "کاپیسا" به صورت جدی افزایش یافته است[13].
این نهاد بینالمللی همچنین در گزارش دوم سال 2011 خود ولایات "فاریاب"، "بغلان" و "بدخشان" از تقسیم بندی شمالی به لیست ولایتهایی که تولید مواد مخدر در آنها به شدت افزایش یافته است، اضافه کرد.
همچنین در این گزارشها ولایتهای "کابل"، "لغمان"، "کنر" و "ننگرهار" از جمله ولایتهایی هستند که در تولید مواد مخدر آنها افزایش دیده میشود.[14]
ج- حضور نامشروع و غیر قانونی نیروهای آمریکایی مستقل از نیروهای سازمان ملل متحد: بند 3 از ضمیمه اول معاهده بن اول چنین بیان میکند که با درک این مسئله تشکیل و تجهیز نیروهای جدید امنیتی و نیروهای مسلح افغانی تا فعال شدن کامل نیازمند زمان است و نمایندگان جامعهجهانی از شورای امنیت سازمان ملل متحد تقاضا میکنند که دستور استقرار هر چه زود تر نیروهای تحت امر سازمان ملل را در افغانستان بررسی کند.
این نیرو در تأمین امنیت شهر کابل و نواحی اطراف آن مساعدت میکند و وجود چنین نیرویی در صورت لزوم میتواند به تدریج به سایر شهرها و مناطق گسترش یابد.
ایالات متحده بر اساس قطعنامه 1368 شورای امنیت[15] مصوب سال 2001 میلادی و طبق ماده 51 منشور سازمان ملل متحد با هدف از بین بردن تروریسم و مبارزه با طالبان دست به اشغال افغانستان زد.
پس از سقوط رسمی طالبان وظیفه تشکیل حکومت جدید در افغانستان به سازمان ملل متحد واگذار شد اما آمریکا با ادامه حضور نظامی در افغانستان به بازیگر اصلی در صحنه سیاسی-نظامی افغانستان تبدیل شد.
این در حالی است که شورای امنیت تنها حضور نیروهای موسوم به آیساف تحت نظر سازمان ملل را در افغانستان مشروع میداند و از این گذشته در شرایطی که دولت افغانستان مستقر است تداوم حضور بیگانگان در این کشور را غیر حقوقی میداند.
د- زیر پا گذاشته شدن قوانین حقوق بشر در افغانستان در ده سال گذشته از سوی مهاجمان
در بند ششم ضمیمه دوم، توافقنامه بن اول سازمان ملل متحد را مسئول چنین اقداماتی میداند و این نهاد بینالمللی موظف است تعدی از حقوق بشر در افغانستان را مورد بررسی قرار داده و در صورت لزوم اقدامات کنترلی را در این باره اتخاذ کند.
اما از ده سال پیش تاکنون هزاران مورد حمله به غیر نظامیان، هدف موشک قرار گرفتن دهها مدرسه و روستا، قتل صدها کودک بیگناه و مسابقه بر سر قتل کودکان توسط نظامیان آمریکایی، نگهداری اعضای بدن غیر نظامیان توسط جانیان آمریکایی به عنوان کلکسیون[17]، استفاده از سلاحهای نامتعارف در جنگ علیه طالبان و وجود هزاران مورد دیگر نشان از نقض حقوق بشر در افغانستان دارد.
سازمان ملل متحد چشم و گوش خود را بر آنها بسته است زیرا این سازمان در صورتی که اندکی در این باره اظهارنظر کند، بودجه آن از طرف این کشورها قطع میشود[18].
در مطالعهای که توسط یکی از رسانهها انجام شد، آمار کشتهشدگان غیر نظامی در جنگ افغانستان در بازه بین سالهای 2003 تا 2011 دارای یک روند صعودی بوده است به گونهای که در سال 2010 به بیش از 3600 نفر و تا ماه اوت 2011 به حدود 2500 تن رسیده است.
نکته دیگری که در این بررسی توجه خواننده را به خود جلب میکند آمار بالای کشتهشدگان پلیس و ارتش افغانستان در مقایسه با نیروهای خارجی است به طوری که این رقم در سال 2010 به بیش از 2000 نفر برای نیروهای پلیس و ارتش افغانستان و کمتر از 900 نفر برای همه نیروهای آمریکایی، انگلیسی و سایر نیروهای بین المللی حاضر در افغانستان است.[19]
3-محور اقتصادی
الف- فرایند بازسازی افغانستان با آهنگ کندی رو به پیشرفت است، البته در این فرایند پیشرفتهای نسبی در بخشهای زیربنایی صورت گرفته و نمیشود از آن چشم پوشی کرد.
اما اگر رقم درشت کمکهای کشورهای خارجی را مقیاس قرار دهیم، باید کارهای زیادی در رابطه با زیر ساختهای افغانستان صورت میگرفت.
به اذعان برخی مقامات دولتی حتی در برخی سالها قسمتی از بودجه توسعهای افغانستان مصرف نشده و برگشت داده شد.
تنها توسعهای که در زیرساختهای اقتصادی افغانستان دیده میشود در زمینه سرمایهگذاریهای بخش خصوصی و غیر حکومتی است نه بخش دولتی.
از طرفی وجود عواملی چون وابستگی بودجه افغانستان به کشورهای دیگر و عشوههای گوناگون این کشورها در پرداخت این کمکها، عدم اهتمام پیمانکاران در اجرای مهندسی پروژهها و اختصاص پیداکردن قسمت عمده بودجه مصوب دولتها برای جنگ در افغانستان باعث کاهش سرعت این روند شده است.
به اذعان یک رسانه غربی با کاووشی که در میان منابع آماری صورت گرفته از تمام بودجه بینالمللی اختصاص یافته به افغانستان در دوره زمانی 2002 تا 2009 تقریبا 9.4 درصد یعنی حدود26.7 میلیارد دلار آن به عنوان کمک به دولت، 5.6 درصد (16.1میلیارد دلار) صرف بهبود امنیت و 0.3 درصد (0.8میلیارد دلار) صرف نیروهای بینالمللی حافظ صلح شده است.
در حالی که هزینهای که صرف عملیات نظامی نیروهای خارجی اعم از نیروهای آمریکایی، ناتو و آیساف شده است بالغ بر 85درصد کل بودجه مصوب دولتها است، یعنی چیزی حدود 242.9 میلیارد دلار[20].
در حالی که با صرف این بودجه در عمران و بازسازی و کاهش دادن مانورهای نظامی این کشورها به خصوص ایالات متحده در برابر دیدگان کشورهای اسلامی منطقه، میتوان این هزینه گزاف را در راه صلح و ثبات و امنیت بیشتر این کشور مصرف کرد.
از مهمترین پروژه هایی که در بازسازی افغانستان در اولویت قرار گرفته در زمینه راهسازی است که به اذعان مردم افغانستان جادههای روکش شده در میان پروژه های بازسازی از کیفیت پایینی برخوردار است.
ب-فساد اقتصادی-اداری: "عبدالسلام عظیمی" رئیس دادگاه عالی افغانستان در رابطه با مبارزه با فساد و رشوه در این نهاد گفته است که این 2 پدیده در ادارات دولتی افغانستان به یک "فرهنگ" تبدیل شده است.
یک تفنگدار دریایی ارتش آمریکا ۴۳ هزار دلار را در بین چند پرچم آمریکا پنهان کرده و از افغانستان به کشورش فرستاد، سرباز دیگری هزاران دلار را در عروسکی پنهان کرده بود.
این قبیل خبرها گواه فساد شدید در دستگاه اقتصادی افغانستان نه تنها در بین افغانها بلکه بین نیروهای خارجی مقیم افغانستان و پیمانکاران مسئول انجام طرحهای بازسازی افغانستان است تا جایی که در سال 2008 دولت ایالات متحده مجبور به ایجاد دفتر بازرسی پروژههای بازسازی آمریکا در افغانستان شد[21].
همچنین بزرگترین مورد رشوه خواری با هدف اختلاس از پروژههای بازسازی در افغانستان کشف شد که در آن یک افسر سابق ارتش آمریکا به نام "سدهارت تونی هاندا" از ایالت "کارولاینای شمالی" به خاطر رشوه خواری به مبلغ یک میلیون و300 هزار دلار در پروژههای بازسازی افغانستان به زندان و پرداخت جریمه محکوم شد[22].
تعداد پروندههای این چنینی رو به افزایش است و تعداد کسانی که در رسیدگیهای قضایی محکوم شدهاند قابل توجه است و صدها نفر هم در پروندههای در دست رسیدگی مظنون و تحت پیگرد هستند.
دزدی و اختلاس پولهایی که قرار بود برای بازسازی در افغانستان هزینه شوند هم به روشهای مختلف هزینه شد و در مواردی افراد متخلف برای انتقال پولها دست به کارهای عجیبی زدند.
فساد اداری در دولت و ساختارهای آن، رشوهخواری، پارتی بازی، بروکراسی اداری و سازمانی به جای رسیدگی واقعی به امور از واقعیات ناخوشایند دستگاه اداری-اقتصادی افغانستان است.
4- محور اجتماعی
نگرش سنتی افغان نسبت به زنان کماکان از مسائلی است که فعالان حقوق بشر را نسبت به وخامت اوضاع اجتماعی آنها به خود مشغول کرده است.
مسئلهای که در بن اول به عنوان یکی از مسائل عمده به آن پرداخته شد و منجر به اختصاص معاونت رئیس جمهور در امور زنان شد.
تا چندی پیش این نگرانی در این زمینه وجود داشت که به مسئله زنان در بن دوم به عنوان یک مسئله اساسی پرداخته شود تا جایی که دیده بان حقوق بشر نگرانی خود را نسبت به حضور زنان از طرف دولت افغانستان در بن دوم و اختصاص زمان سخنرانی به آنها از طرف برگزارکنندگان، ابراز کرد.
وی افزود: به نظر نمیرسد که حامیان اصلی افغانستان و برگزار کنندگان اجلاس چون آلمان و آمریکا مسائل مربوط به زنان را در اولویت های این اجلاس قرار داده باشند.
همچنین کشورهای شرکت کننده در این اجلاس باید به صورت واضح مشخص کنند که میخواهند مسائل را از زبان خود زنان بشنوند.
آلمان باید از نقش خود به عنوان کشور میزبان و کمک کننده به افغانستان استفاده کرده و دولت این کشور را متقاعد کند که نمایندگان زنان را به عنوان شرکت کنندگان اصلی این اجلاس در نظر گرفته و برای آنان وقت سخنرانی در نظر بگیرند.
بیان این مسایل از طرف یکی از مسئولین جامعه جهانی در امور زنان بیانگر تداوم وجود وخامت اوضاع زنان در افغانستان است.
اگرچه این مسئله بعد از بن اول نسبت به زمان طالبان پیشرفتهای زیادی کرده است اما هنوز نسبت به وضعیت آرمانی فاصلههای زیادی وجود دارد.
در قسمتهایی که هنوز تحت حاکمیت طالبان قرار دارد زیرپا گذاشتن قوانین بینالمللی در امور زنان کماکان یکی از معضلات به شمار میرود.
در سایر مناطق، به خصوص جوامع روستایی هم به دلیل وجود همان نگرش سنتی به مسئله زنان حضور آنها در ساختار اجتماعی، حق تحصیل و مشارکت آنها در تصمیمگیریهای مربوط به خود و کشور از معضلات اساسی محسوب میشود.
مسائل مطرح شده از جمله چالشهایی است که منتقدین از آنها به عنوان کاستیهایی که بعد از برگزاری بن کماکان در افغانستان وجود دارد نام بردهاند.
البته به طور قطع جوانب دیگری از منظر هر 2 گروه وجود دارد که پرداختن به آنها موجب گستردگی بحث میشود.
با کنکاش در مورد دلایل ارائه شده از سوی هر دو نظریه میتوان یک نتیجه کلی به دست آورد و آن این است که کنفرانس بن اول دارای تعدادی نقطه مثبت تأثیرگذار در افغانستان است اما نقاط بیان شده در نظریه دوم چالشهای بزرگی است که باعث برتری نظریه دوم بر نظریه اول میشود.
در عین حال نباید از آثار بن اول بر جامعه افغان و ساختار سیاسی-اقتصادی آن غافل شد.
حال باید در انتظار نشست تا بن دوم تشکیل شود و توافقات آن را مورد بررسی قرار داد تا حدسها و گمانهزنیها در این رابطه پایان یابد.
از دلایل دیگری که برای برگزاری مجدد کنفرانسی مربوط به افغانستان در شهر بن ذکر شده است میتوان به شرایط داخلی آلمان اشاره کرد.
به نظر میرسد که برگزاری کنفرانس بن دوم در جایی غیر از پایتخت آلمان از سوی "گیدو وستروله" وزیر امور خارجه این کشور جنبه تبلیغاتی دارد زیرا حوزه انتخاباتی وی بن میباشد و با توجه به کاهش محبوبیت حزب حاکم دموکراتهای آزاد، وی به این وسیله به دنبال کسب محبوبیت مجدد در این حوزه است.[23]
مردم افغانستان امید دارند تا برگزاری این نوع کنفرانسها باعث ایجاد امنیت و صلح پایدار در افغانستان شود.
امید است تا این ملت مسلمان بار دیگر طعم آرامش را چشیده و بتوانند خود برای آینده سرزمینشان تصمیم لازم را اتخاذ کنند.
پی نوشتها:
[1] گروه پژوهش سینا(برای) دفتر آیت الله العظمی امام خامنه ای در امور افغانستان، "افغانستان در سه دهه اخیر"، قم، ثقلین، 1381
[2] به نقل از خبر بی بی سی فارسی، با تلخیص،www.bbc.persian.com
[3] دانشنامه اینرنتی آریانا، معاهده بن، www.database-aryana-encyclopaedia.blogspot.com/2009/10/blog-post_347.html
[4] به نقل از روزنامه افغانستان، شنبه 14 عقرب 1390، www.dailyafghanistan.com/latest_detail.php?post_id=122936
[5] به نقل از افغان نیوز، 1390/08/14، www.afghanews.ir/ShowDetails.aspx?NewsId=21427
[6] به نقل از بی بی سی فارسی، 4 نوامبر 2001، همان
[7] کوکچه پرس، شنبه, 15 اسد 1390، www.kokchapress.com
[8] صدای جهاد، www.alemara1.com/farsi
[9] به نقل از سایت رادیو دری، جمعه ، 8 میزان 1390، http://dari.irib.ir
[10] به نقل از بی بی سی فارسی، 08 میزان 1390، همان
Afghanistan Opium Survey 2011; Phases 1; United Nations Office on Drugs and Crime (Kabul) [11]
[12] به نقل از http://www.wlonga.com
[13] همان
[14] Afghanistan Opium Survey 2011; Phases 1 and 2; United Nations Office on Drugs and Crime (Kabul)
[15] Security Council resolution 1368 (2001) Threats to international peace and security caused by terrorist acts; www.un.org/Docs/scres/2001/sc2001.htm
[16] پایگاه خبری تحلیلی اعتدال، www.etedaal.ir/news/16464/default.aspx
[17] اشاره به قطع بودجه یونسکو توسط آمریکادر صورت عضویت کشور مستقل فلسطینی دراین سازمان، www.presstv.ir/detail.fa
[18] به نقل از آرشیو بی بی سی فارسی، همان
[19] همان
[20] www.sigar.mil
[21] www.drabdullah.af و kagar.jimdo.com و graanafghanistan.com و www.kokchapress.com
[22] کوکچه پرس،
منبع: خبرگزاری فارس