تولد و تحصیل
شهید سید حسین حسینی فرزند سید غلامحسین در سال 1377 در ولسوالی شیخعلی مربوط ولایت پروان در یک خانواده سادات مؤمن چشم به جهان گشود.
خانواده این شهید زادگاهش را به قصد کابل ترک کرده و در غرب پایتخت مسکنگزین گردید؛ به امید اینکه بتواند با استفاده از امکانات و زمینههای موجود در شهر، فرزندانش را در مسیر علم و دانش رهنمون بسازد.
شهید سید حسین در سن هفت سالگی شامل لیسه محمد آصف مائل گردیده و تا صنف دوازدهم در لیسه مذکور به تحصیل ادامه داد.
او که از خانوادهای متدین و علم دوست بود، تنها به دروس مکتب اکتفا نکرد؛ بلکه همزمان درسهای علوم دینی را نیز در مدرسه حضرت امام امیرالمؤمنین(ع) آغاز کرد و از طلاب باسابقه و برجسته این مدرسه محسوب میشد.
از آنجایی که خانواده شهید حسینی از طبقه فقیر و تهیدست جامعه بود، وی برای امرار معاش اعضای فامیل در کنار درس و تحصیل، کار نیز میکرد.
شهید حسینی در صنعت قالینبافی مهارت خاصی داشت و از سن کودکی با این کار آشنایی پیدا کرده بود و تا هنگام شهادت، دست از کارش برنداشت و همواره از این طریق، دستیار پدر و اعضای فامیل برای امرار معاش بود.
اخلاق و تعبد
شهید سید حسین حسینی طلبهای مومن بود و به مبانی دینی باور داشت و به همین منظور هم سعی می کرد مسلمان واقعی باشد. در عبادت و بندگی خدای متعال کوشا بود و با وصف آنکه در شهر محل سکونتش یعنی کابل هرگونه وسایل و شرایط عیش و نوش و بی بندوباری و حتی ضدیت با خدا فراهم بود اما او با اخلاص کامل و با فاصله گرفتن از تمام منهیات، به سوی معروفها رو آورد و سعی بر انطباق زندگی خودش با آن داشت.
نمازی از او قضا نمی شد و روزه ای از آن شهید ترک نمی گردید و علاوه بر انجام واجبات الهی سعی بر انجام مستحبات نیز داشت.
از نظر اخلاقی فرد وارسته ای به نظر می رسید و تاجایی که در صحنه حضور دیده می شد متخلق بود و کسی هم پیدا نگردید تا بگوید شهید حسینی دو رو دارد و در ظاهر یک چیز و در باطن چیز دیگری است.
این شهید فرد صادق، حلیم و بردبار و دارای اخلاق نیکو بود، وقتی که با کسی روبه رو میشد نگاهی معصومانه و پر از مهر و محبتش طرف را به خود جذب میکرد.
فعالیت فکری، فرهنگی و اجتماعی
شهید سیدحسین حسینی در گذشته به هیچ گروه و جریان سیاسی وابسته نبود و نمیخواست از هر صدایی تقلید کند و از هر اندیشه و تفکری متأثر شود و از هر تشکلی رنگ بردارد. او با آنکه در شرایط بسیار حساس و فضای مسموم کشور زندگی میکرد؛ اما خود را از هرگونه ماجراجویی و داخل شدن در کشمکشهای سیاسی و قومی، تجملگرایی و دنیاپرستی کنار کشید و سادهزیستی، بیآلایشی، تقوا و پرهیزکاری را پیشه کرد.
وی، جوانی ارزشگرا و در جستجوی بستری مناسب برای فعالیتهای دینی و فرهنگی بود، تا آنکه با مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان آشنایی پیدا کرد و رسماً در آن عضویت گرفت.
این شهید با وجود آنکه در راه تحصیل علم و دانش سخت تلاش میکرد و فرصت کمتری برای انجام کارهای دیگر داشت؛ اما از برنامههای فشرده و ارزشمند مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان استفاده می کرد و برای رشد و پیمودن پله های ترقی تشکیلاتی سود می جست و روز به روز در راستای کسب جایگاه تشکیلاتی برجسته تر می نمود.
وی به کمتر وظایفی بود که سپرده شود سستی به خرچ دهد و در کمتر برنامه تشکیلاتی بود که حضور این شهید والامقام احساس نگردد.
این شهید والا مقام آنقدر شیفته برنامه های فکری تشکیلات مرکز تبیان بود که به نقل از یکی از همکاران، گفته بود اگر هیچ فردی درکنار استاد حسینی مزاری باقی نماند من یکی تا آخر خواهم بود و به وظایف تشکیلاتی عمل خواهم کرد.
شهید سیدحسین حسینی از جمله برنامه هایی که مورد توجهش بود و همواره پیگیر آن بود و سعی میکرد به طور مرتب در آن شرکت کند، گفتمانهای علمی پژوهشی برگزار شده در دفترمرکزی مرکز تبیان در کابل بود و بدون کمترین غفلتی روزهای پنجشنبه، مدام در آن شرکت میکرد.
او شرکت کننده صرف در گفتمانها نبود بلکه حتی المقدور برنامه اجرا می کرد و سعی وافر داشت از برنامه های اجرا شده نیز بهره کافی ببرد.
سر انجام این طلبه جوان و متدین در حالی که در روز هفتم جدی سال 1396 در نشست گفتمان علمی پژوهشی ی شرکت داشت، که به مناسبت 6 جدی، سالروز تجاوز ارتش سرخ شوروی سابق به افغانستان برگزار گردیده بود، در یک حمله انتحاری توسط گروه مزدور منتسب به داعش، به درجه رفیع شهادت نائل شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.