شهید انجنیر صبور مقصودی فرزند حسینداد در سال 1371 در قریه سنگلاخ ولسوالی جلریز مربوط ولایت میدان وردک در خانوادهای دینمدار و فرهنگدوست، چشم بهجهان گشود.
وی، دوران شیرین کودکی را در سایه پرمهر پدر و مادر سپری کرد و شالوده شخصیت آینده او با تربیت سالم این دو وجود نازنین از همان زمان ریخته شد.
خانواده شهید صبور مقصودی در حدود سالهای 1374 به جمهوری اسلامی ایران مهاجرت کردند و مدت 3 سال در جوار بارگاه ثامنالحجج حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) در مشهد مقدس مسکن گزیدند، سپس در سال 1377 دو باره به آغوش وطن بازگشته و مدت یکسال در سنگلاخ؛ موطن آبایی شان زندگی کردند و دوباره در همانسال از آنجا بهشهر کابل کوچیدند.
دوران تحصیل
شهید صبور مقصودی در سال 1378 در لیسه عالی غلاممحمد غبار در شهر کابل، شامل درس شده و دوره متوسطه را تا صنف هفتم در این لیسه بهپایان رساند و دوره لیسه را نیز در مکتب شبانه ابن سینا تا سال 1390 بهپایان برد.
این شهید با پشتیبانی پدرش شهید حسینداد، اهداف و آرزوهای بلندی در سر داشت؛ اما متاسفانه در سال 1389 پدر وی توسط گروه سفاک طالبان در دره میدان، بهشهادت رسید.
شهید صبور که بزرگترین پشتوانه خود (پدر) را از دست داده بود، بعد از آن باید بهعنوان بزرگ خانواده، هم بهتحصیل ادامه میداد و هم بار سنگین سرپرستی خانواده را بر دوش میکشید.
وی همزمان با دوره لیسه یعنی در سال 1387 به آموختن زبان انگلیسی پرداخت و تا سال 1389 زبان انگلیسی را بهصورت کامل فراگرفت و پس از آن بهعنوان آموزگار در مراکز آموزشی ایفای وظیفه میکرد.
شهید مقصودی که تشنه علم و دانش بود، همزمان با آموختن زبان انگلیسی، در مرکز آموزشی "کابل برشنا" انجنیری برق را آموخت و در سال 1391 سند فراغت خود را از این مرکز آموزشی به دست آورد.
شهید صبور مقصودی که طینمودن مراحل علمی را هدف اصلی زندگی خود میدانست، به این مقدار اکتفا نکرد و در سال 1391 شامل انستیتوت اداره و حسابداری شد و در سال 1394 سند فراغت خویش را از این رشته نیز کسب کرد.
شهید صبور مقصودی با وجود آنکه به کارهای فنی و حرفهای سخت علاقمند بود؛ اما هیچگاه از فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی غافل نبود. به همین دلیل، او در سال 1394 در یکی مراکز آموزشی در کابل، فن سخنرانی را نیز آموخت.
فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی
شهید صبور مقصودی در جریان تحصیل، وارد کارهای فرهنگی شد و در این راه، برای شکوفایی فرهنگ دینی و اسلامی از هیچ تلاشی فروگذار نکرد و تا زمان شهادت با قامتی استوار و ارادهای قوی بهفعالیت خود ادامه داد.
فعالیتهای پررنگ و گسترده او در "سازمان اجتماعی فرهنگی انسجام خبرگان"، "کنگره ملی دانشجویان افغانستان" و "مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان" فراموشناشدنی است.
شهید صبور مقصودی، صبورانه رنج زندگی و فقدان بیپدری را تحمل میکرد و هیچگاه پیشامدهای ناگوار زندگی از اراده فولادین او نمیکاست و همواره در تلاش و تقلای این بود که چگونه بتواند در کنار همفکراناش، فرهنگ دینی و افغانستانی را قوی ساخته و در برابر تهاجم فرهنگی بیگانگان به خصوص اندیشه و تفکر افراط و تکفیر که میخواهد همه هستی مردم افغانستان را بسوزاند، ایستادگی کند.
این شهید گویندهای توانا نیز بود؛ از آنجایی که وی علاقه زیادی به سخنرانی داشت در محافل و مجالس دینی و فرهنگی هر از گاه به ایراد سخن میپرداخت و با گفتار زیبا و دلنشینش، مخاطبان را مجذوب خویش میساخت.
اهداف
به گفته خانواده شهید، وی هدفهای عالی و بلندی در سر داشت و همواره آرزو میکرد که امکاناتی در دست داشته باشد تا مسجد، مکتب و یا آموزشگاهی را تاسیس کرده و در جهت آبادانی کشور و توسعه علم و فرهنگ سهم داشته باشد.
همچنین کمک به مستمندان و خانوادههای شهدا از سوی کاندیداها، همکاری با مریضانی که در شفاخانه پول تداوی را نداشتند، کمک بهمحیط زیست توسط کاندیداها، اهدای جوایز مسابقات کتابخوانی و چاپ عکس کاندیداها در پشت کتابچه و توزیع آن برای اطفال بیبضاعت و بیسرپرست از معدود کارهای خدماتی هدفمندانه شهید صبور مقصودی به شمار میرفت.
شهید مقصودی علاوه بر اینکه در برنامه های فکری فرهنگی تبیان عاشقانه مشارکت داشت نشست گفتمانی با حضور برخی جوانان با مدیریت این شهید در عصر هر جمعه در دفتر مرکزی مرکز تبیان دایر می گردید.
وی به دلیل اشتیاق به تحصیل علوم حوزوی و ارتقای سطح تحصیلی در این عرصه وارد مدرسه علمیه امیرالمؤمنین گردیده، تحت مدیریت شهید سیدعندلیب ضیایی، مشغول تحصیل مضامین حوزوی نیز بود.
شهید مقصودی در حالی که در نشست گفتمان علمی پژوهشی دفتر مرکزی مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان به مناسبت 6 جدی سالروز تجاوز ارتش سرخ به افغانستان، شرکت کرده و قرار بود برنامه اجرا کند به وسیله یک انتحارکننده مزدور منسوب به گروه منفور تروریستی داعش با جمعی از هم سنگران فرهنگی و علمی خود به فیض عظمای شهادت نایل گردید و همراه با برادر شهیدش در زیارت کارته سخی کابل به خاک سپرده می شود.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.