داکتر بیگ راهنما(غلام رضا ژیان)، فرزند سخیداد حسین به تاریخ 14 حوت 1355 خورشیدی در منطقه تلشقان بلخاب از توابع ولایت بلخ در یک خانواده متدین و مؤمن دیده بهجهان گشود.
خانواده شهید غلامرضا ژیان، در دوران نظام کمونیستی به کشور جمهوری اسلامی ایران مهاجر شدند و شهید ژیان در سال 1362 به سن هفت سالگی شامل مکتب شد و تا مقطع دیپلم در رشته علوم تجربی تحصیل کرد.
او که عاشق خدمت به مردم و وطن خود بود در سال1382 به افغانستان بازگشت و در ولایت ارزگان سکنا گزید و بعد از دو سال، زمینه ازدواج او با یک خانواده متدین در این شهر فراهم شد و تشکیل خانواده داد.
شهید غلامرضا ژیان در زمان اشغال ارزگان توسط گروه طالبان در آنجا حضور داشت و در یک حادثه المناک که تعداد زیادی از هموطنان مان شهید شدند، داکتر ژیان برای کمک به جمعآوری اجساد و دفن آنهاه محل رویداد میرود؛ اما با دیدن آن صحنه و اجساد متلاشیشده جوانان به بیماری افسردگی دچار میشود که بعد از آن، روز به روز ضعیف تر و دچار مریضی میگردد و طی چند سال به تدریج وزن بدن خود را از دست میدهد.
شهید داکتر غلامرضا ژیان پس از اشغال ولایت ارزگان توسط گروه طالبان، به کابل نقل مکان میکند.
او افزون بر فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی، تبحر کافی در دندانپزشکی داشت و با تجربهای 25 ساله خود در رشته دندانسازی در شهر کابل بهکار ادامه داد؛ اما بدون آلایش و با لباس ساده و شخصی این کار را انجام میداد و هدفاش بیشتر خدمت به مردم بود تا تجارت و بهدستآوردن پول. به همین دلیل وی بهسختی هزینه خانواده را فراهم میکرد.
غلامرضا ژیانبیک از زبان خواهرش خانم کبری؛ خواهر شهید ژیان درباره او میگوید:
او همیشه انسانی پاک و با وضو بود. عصبانیت ایشان همواره با لبخند بود.
من کوچک بودم و در داخل منزل به من مسؤولیت مقاله نویسی میداد و آخر هفته با میکروفون باید با صدای بلند، مقاله را میخواندم. او نه تنها برای من؛ بلکه برای تمام اهل خانواده، تمرین میداد تا بهتر بتوانیم در اجتماع حضور داشته و در آینده از حق خود دفاع کنیم.
خدا رحمت کند، برادر شهیدم غلامرضا بیک در عرصه ورزش هم فعالیت میکرد و کونگ فو و دوچرخه سواری از برنامههای همیشگیاش بود.
شهید غلامرضا ژیان(بیک راهنما) در نوجوانی با یک داکتر دندانپزشکی، مشغول یادگیری ساخت دندان شد و به محض آن که مهارت پیدا کرد، اولین دندانی که ساخت برای خادم مسجد بود که به صورت رایگان انجام داد و برای تعدادی دیگر نیز که پولی برای پرداخت هزینه نداشتند، به صورت رایگان کار پزشکی و دندان سازی انجام میداد.
او در بعد عبادت و خدا پرستی نمونه بود، نماز ایشان بیشتر اوقات در مسجد محل، اقامه میشد و خودش را به نماز جمعه حتماً میرساند.
شهید غلام رضا ژیان بهخاطر نداشتن مدرک جهت باز کردن کلینیک برای آن که ما در ایران مهاجر بودیم، امور دندان سازی را در خانه داخل یک اتاق کوچک انجام میداد.
همه فامیل و خانواده از ایشان راضی بودند و هستند. چون یک انسان نمونه و خاص بود. خداوند متعال رحمت شان کند و بهشت جایش باشد که هیچ شک ندارم که همینطور است؛ چون من خوابش را میبینم که در باغی بسیار بزرگ است و با صورتی بسیار نورانی و شاد زندگی میکند.
علاوه بر آن به خواب همسرش نیز آمده و گفته که بچه ها باید ادامه تحصیل بدهند تا در آینده برای جامعه مفید باشند.
شهید غلام رضا ژیان در ایران اتاق مخصوصی برای ادای نماز داشت که وقتی درب اتاق را باز میکردیم، بوی خوش گل محمدی فضای اتاق را گرفته بود. رحل قرآن کریم و نور کمی که از پنجره میآمد اتاق نیایش و راز و نیاز با خداوند او را به بهشت کوچکی تبدیل کرده بود.
با وجود آن که خانواده شهید غلام رضا ژیان(بیک راهنما) از نگاه اقتصادی ناتوان بودند؛ اما این مرد بازهم هرگز دست از تلاش و خدمت برای مردم برنداشت.
او که در افغانستان بود خیلی دلش میخواست که در این اواخر یکبار دیگر مادر و پدرش را ببیند و به زیارت امام رضا (علیه السلام) نیز مشرف شود؛ اما هزینهای که برای صدور ویزا لازم بود را نداشت و نتوانست پاسپورت بگیرد.
من به ایشان هر از گاهی زنگ میزدم و میگفتم برادرم جای شلوغ نرو، امنیت نیست. میگفت آرزوی من شهادت است پس از چه باید بترسیم؟ به خانوادهاش نیز میگفت: من اگر نباشم شما خداوند و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را با خود دارید.
غلام رضا ژیان از زبان همرزمان:
غلام رضا ژیان، در حالی که هنوز دانش آموز بود به مرکز تبیان پیوست، اوایل سال 1374 بود که عاشقانه در فعالیتهای سازمانی شرکت می کرد و به نحو احسن کار می نمود. اولین مسؤلیت غلام رضا ژیان در مرکزتبیان آوردن هفته نامه فریاد عاشورا از چاپخانه و قات کردن و دسته بندی آن بود جهت توزیع در داخل مشهد مقدس و نیز پست معمولی به سایر شهرهای مهاجرنشین ایران و همچنان پست پیشتاز به بیش از 15 کشور خارجی و داخل افغانستان. غلام رضا ژیان برای این کار یک تیم چند نفره تحت مدیریت خود داشت که برخی اعضای این تیم هم اکنون از شخصیتهای برجسته تشکیلات هستند.
این شهید به محضی که به کابل برگشت در سال 1381 به دفتر مرکز تبیان در کابل مراجعه نمود و همواره در عرصه های فکری فرهنگی رابطه کاری خود را حفظ نمود و اگرچه در ارزگان زمینه کار تشکیلات مرکز تبیان فراهم نبود آن شهید مشغول رسیدگی به کار دندانسازی و امور اجتماعی بود اما پس از برگشت به کابل به عنوان یکی از کادرهای فعال تشکیلات در پیشبرد برنامه های محوله سهم به سزا می گرفت.
غلام رضا ژیان یکی از افراد ثابت حاضر در نشستهای گفتمان علمی پژوهشی دفتر مرکزی مرکز تبیان در کابل بود و نیز در بخش رسانه با خبرگزاری صدای افغان(آوا) همکاری فعالانه داشت.
وضعیت اقتصادی این شهید برای همکاران روشن نبود. برداشت عمومی این بود که چون مطب دندان پزشکی دارد بایستی وضعیت خوبی داشته باشد. طی مدتی که با تشکیلات مرکز تبیان بود و بیشترین همکاری را داشت حتی برای یکبار نه تنها توقعی مالی ابراز نمی کرد که همواره سایر اشخاصی را که نیاز به حمایت داشت به دفترمعرفی میکرد و برای آنها تقاضای کمک فرهنگی و اقتصادی می نمود. همین روال برخورد او این گمان را تقویت بخشیده بود که شخص خودش حتما بی نیاز از مسایل مالی است اما هنگامی که به شهادت رسید و همکاران به منزلش مراجعه کردند متوجه شدند که این شخصیت فرهیخته ی خود ساخته زیر خط فقر زندگی می کرده است.
یک خاطره اززبان حجت الاسلام والمسلمین سیدعیسی حسینی مزاری نیز از این شهید بیان شود خالی از لطف نخواهد بود.
حاجیه خانم صدیقه بلخی تقاضای معلم داشت تا سیدرضا اکبرزاده پسر کوچک ایشان را برای آمادگی تحصیلی کمک کند و به عنوان معلم خصوصی ایشان عمل نماید.
یک وقت بعد از مدتی از کار آقای ژیان، از خانم بلخی سوال شد که از این شهید راضی است یاخیر. خانم بلخی ضمن اینکه از شیوه کار شهید ژیان اعلام رضایت کرد گفت: این جوان آدم بسیار منضبطی است و هر زمان زنگ دروازه خانه به صدا در می آید می دانیم که ساعت 8 صبح است. شهید ژیان راه مهرآباد تا شهرک شهید بهشتی مشهد مقدس را که مسیر طولانی هم است طی می کرد تا به منزل خانم بلخی می رسید.
سرانجام این مرد صبور و خدوم در هفتم جدی 1396 در سالن اجتماعات دفتر مرکزی مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان در کابل در حالیکه در نشست گفتمان علمی- پژوهشی شرکت کرده بود، در یک حمله انتحاری توسط دشمنان انسانیت و گروه موسوم به داعش با جمعی از همفکرانش به درجه رفیع شهادت نائل شد.
روحاش شاد و یادش گرامی باد!