تولد و دوران کودکی
شهید استاد قاری خلیلالله رضایی فرزند کربلایی غلام سخی رضایی در سال 1357هـ ش برابر با دهم ذیالحجه 1398هـ ق در منطقه قلعه شهاده شهر کابل، چشم بهجهان گشود؛ چون روز عید قربان بهدنیا میآید به اسم «خلیلالله» مسمی میشود.
او اولین فرزند خانواده کربلایی غلام سخی بود و پدرش مثل اکثر مردم افغانستان، زندگی ساده و فقیرانه ای داشت. چون این شهید مظلوم در خانواده ی دارای یک زندگی ساده بهدنیا میآید، از دوران کودکی در مسایل اقتصادی در کنار پدر و دوش به دوش او، حرکت و با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکند.
شهید رضایی از زبان برادرش سمیعالله رضایی
برادرم شهید رضایی می گفت: خیلی اوقات بهخاطر فقر اقتصادی ما دو وعده غذای مان را نداشتیم. اگر برای ظهر غذا داشتیم، برای شب غذا نداشتیم. خیلی اوقات با نان و چای، شب را سپری میکردیم. وقتی از کابل به غزنی آمدیم با وضعیت خیلی بدی مسافرت نمودیم. موتری که مابا آن مجبور به مسافرت شده بودیم، باربری بود که همه خانواده مان آنهم با وسایل خانه با همان موتر از کابل به سمت غزنی آمدیم.
با تمام فشارهای اقتصادی و ناامنی که بر سراسر افغانستان و خصوصا در کابل حاکم بود، شهید رضایی ۱۳ سال کودکیاش را در کابل سپری میکند.
تحصیلات ابتدایی
شهید خلیلالله رضایی، تعلیمات ابتدایی اش را در کابل در مکتب رسمی دولتی معروف به مکتب «قلعه کهنه» واقع در قلعه شهاده کابل سپری کرد. ایشان ۱۳ سال دوران کودکیاش را که در کابل گذراند، تا صنف هفتم مکتب دولتی را در این مکتب سپری کرد.
او ضمن آنکه به مکتب دولتی میرفت و اشتغال به قالینبافی نیز داشت از کلاسهای قرآنی هم بهرهمند میشد.
شهید رضایی بلافاصله بعد از نماز صبح، در کلاسهای روخوانی، تجوید و صوت و لحن قرآن، نزد یکی از اساتید و قراء عالی کابل، شرکت مینمود.
مادر شهید میگوید: شهید خلیلالله صبحها خیلی وقت بهسوی کلاسهای قرآنی میرفت و به علت تاریکی هوا گاهی میترسید. او در کودکی اکثر اوقات در خانه با شوق و علاقه زیاد، قرآن تلاوت مینمود که بیشتر فامیل از او به خوبی یاد میکردند.
بهخاطر جنگ و ناامنی که بر کابل حاکم بود، شهید خلیلالله رضایی در سال 1370 هـ ش با خانوادهاش عازم ولایت غزنی شد و در منطقه قیاق ولسوالی جغتو که قریه اجدادی آن شهید است، مسکن گزید.
در این زمان، فقر اقتصادی اکثر مهاجرینی که مجبور به مهاجرت و ترک خانههای شان شده بودند را فرامیگیرد که از آن جمله، خانواده شهید خلیلالله رضایی نیز بود.
ایشان چون پسر بزرگ خانواده بود، وضعیت معیشتی را خوب درک می کرد و تا حد امکان در مشکلات اقتصادی کمک کننده پدر بود. با آنکه درگیر مسایل اقتصادی بود؛ اما در عین حال بازهم از تعلیم دست برنمیداشت.
او در سن ۱۴ سالگی برای تحصیل تعلیمات دینی به یک مدرسه علوم دینی واقع در قریه گلبهاری ولسوالی جغتو رفت و بعداً هم به مدرسه دینی قیاق رفته و دروس ابتدایی حوزه را در نزد اساتید مجربی چون سید رضوی، هاشمی و کاظمی فراگرفت.
شهید رضایی در کنار دروس حوزوی در مکتب رسمی دولتی هم شرکت میکرد؛ اما به علت مشکلات اقتصادی از ادامه تحصیل محروم شد. با اینحال ایشان تلاوت قرآن را بدون امکانات و دستیابی به استاد ادامه داد و در طول این مدت بیشتر از نوارهای قراء مصری مثل عبدالباسط منشاوی استفاده می نمود.
ایشان به علت علاقه وافری که به تلاوت قرآن داشت، از اندک زمانی هم برای خلوتگزیدن استفاده میکرد و در خلوت به خواندن قرآن با صدای دل نشیناش میپرداخت.
دوستان او خاطرههای زیادی از دوره کودکی و نوجوانی شهید در ذهن دارند؛ از جمله این که میگویند او در جوانی و نوجوانی اخلاق قرآنی داشت، نمازهای او اکثراً اول وقت بود. ایشان به خاطر اخلاق و انسی که با قرآن داشت، زبان زد مردم قریه بوده است.
زندگی و تحصیل در ایران
شهید خلیلالله رضایی در سال 1376 هـ ش بهخاطر وضعیت اقتصادی به ایران مسافرت کرد. ایشان در ضمن اشتغال به کارهایی مثل خیاطی، بنایی و کارخانه پلاستیک سازی، در کلاس های قرآنی هم شرکت میکرد و بر اثر تشویق های اساتیدش و علاقه وافری که به قرآن داشت، رشد چشم گیری در عرصه تلاوت قرآن کریم و تجوید داشت.
شهید رضایی در کلاسهای قرآنی جزء شاگردان ممتاز بود که گاه اساتیدش او را با خود به محافل رسمی میبردند. ایشان ضمن پرداختن به تلاوت قرآن، از درسهای اخلاق اساتید اخلاق در تهران نیز بهره میبرد و به دروس شان شرکت مینمود. به علت تاثیر همین درسهای اخلاق اساتید، در حجرههای کارگری بین مردم طبقه کارگر، تبلیغ دین میکرد و از وقتهای فراغتاش استفاده مینمود و درسهای صوتی اخلاقی آیتالله مصباح یزدی را گوش میداد.
او بیشتر کتابهای مصباح یزدی را که بهصورت فایلهای صوتی بودند گوش می کرد و به همین جهت اشتیاق وافری به دروس حوزه در او ایجاد شده بود.
شهید رضایی همچنین از درسهای تفسیر آیتالله جوادی آملی بهره میبرد و از همین رو کلاسهای قرآنیاش خالی از معارف و مفاهیم و نکات تفسیری قرآن نبود. او به کرات از تاثیر درس های اخلاق آیتالله مصباح یزدی یاد میکرد و از تحول روحی که از آن درسها در او ایجاد میشد، سخن میگفت. همچنین کتابهای عقیدتی آیتالله مصباح یزدی و شهید مطهری(ره) آنچنان اعتقاد محکم و راسخی در او ایجاد میکردند که در هر شرایطی از دین و دغدغههای قرآنی اش، دست نمیکشید.
ایشان معتقد بود که اگر اعتقادات مردم و جوانان ساخته شود هیچوقت جوانان صدمه اخلاقی و فرهنگی نمیبینند.
شهید رضایی در کنار اشتغال به کار، دروس حوزوی را در ایران و افغانستان تا سطح فراگرفت. آن شهید مظلوم به دلیل علاقه وافری که به قرآن داشت در حجرههای کارگری هم به بیان نکات قرآنی و روایی میپرداخت. بیشتر کسانی که در حجرههای کارگری با او حشر و نشر داشتهاند، از او به خوبی یاد میکنند. حتی خیلی از دوستان او بهخاطر انسی که با او در حجرههای کارگری داشتند، با قرآن هم مأنوس شدند و بعضی از آنها حتی در کلاسهای قرآنی شرکت میکردند. او با قدرت و توانی که داشت در هر جا حتی در حجرههای کارگری منذر و نذیر بود.
ایشان به خاطر تحول روحی که از قرآن در جانش ایجاد شده بود بر دیگران هم با تلاوت قرآن، تاثیر بهسزایی میگذاشت؛ از جمله یکی از دوستان او میگوید وقتی او قرآن میخواند آنچنان متأثر میشدیم که از تلاوت بسیاری از قراء متأثر نمیشدیم.
شهید مظلوم چون خودش از قرآن بهرهمند بود در دیگران هم تحول ایجاد مینمود. به فرمایش خود آن مرحوم «روحی که از معنویت و روحانیت بهرهمند نباشد به دیگران هم نمیتواند نوری افاضه کند.» به قول طلبهها فاقدالشی نمیتواند معطیالشی باشد. واقعا انسان فقیر از نورانیت و معنویت نوری ندارد که به دیگران اعطا کند.
فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی در غزنی
شهید استاد خلیلالله رضایی در سال 1382 هـ ش که از ایران به افغانستان آمد، ازدواج کرد که در نتیجه این علقه ازدواج، خدای متعال به او پنج فرزند عنایت کرد که دو تا پسر و سه دختر میباشند. اولین فرزندش پسر است و به اسم مصطفی رضایی متولد سال 1383 هـ ش میباشد.
ایشان بعد از ازدواج، فعالیتهای قرآنی شان را از مسجد امام زمان(عج) واقع در نوآباد غزنی، شروع نموده و بعد از تربیتکردن دهها تن از شاگردان از طبقه ذکور و اناث، دارالقرآن نوآباد را تأسیس کرد که با چندین دانشآموز قرآنی که خودش تربیت کرده به عنوان مربیان قرآن، شروع به فعالیت در دارالقرآن نوآباد نمود و در طول روز بالای 10 تا20 کلاس قرآنی در این دارالقرآن تشکیل میشد و این مسأله سبب میگردید که بیشتر جوانان و نوجوانانی که در نوآباد زندگی میکردند سواد قرآنی پیدا کنند. ایشان گاهی اوقات اساتید قرآن را از کابل و هرات به همکاری جامعه المصطفی العالمیه برای دورههای کوتاه مدت دعوت مینمود و با برگزاری کلاسهای تجوید از سوی اساتید ورزیده، صدها قرآن آموز در آن کلاسها شرکت می نمودند و با این دورههای کوتاه مدت آموزشی سطح دانش آموزان قرآنی رشد میکرد.
به جرأت می توان گفت که ایشان کسی بود که در شهر غزنی بیشتر جوانان و نوجوانان را از طبقه ذکور و اناث با قرآن آشنا نمود.
از ویژگیهای کلاس قرآنی شان این بود که سرشار از معارف قرآن و اهلبیت(ع) بود. خیلی از شاگردان او که در دانشگاه و حوزه حضور دارند، مسؤولیت پذیر و متخلق به اخلاق حسنه اسلامی میباشند. دلیلش این است که کلاسهای قرآنی او فقط روخوانی و تجوید نبود؛ بلکه علاوه بر آن، سرشار از مسایل اخلاقی و اجتماعی و معرفتی بوده که هرکس در آن کلاسها شرکت مینمود این مطلب را به خاطر دارد.
شهید خلیلالله رضایی در ضمن فعالیتهای قرآنی به عنوان معلم از سال 1383 هـ ش تا سال 1388 هـ ش در مکتب لیسه البیرونی (نسوان) نوآباد ایفای وظیفه کرد. در سال 1382 که از ایران به افغانستان آمد، در امتحان ریاست معارف غزنی که از علما و روحانیون اخذ شد برای دریافت و اعطای مدرک فراغت دوازده، شرکت نموده و موفق به اخذ مدرک فراغت گردید.
در سال 1384 در کنار فعالیتهای قرآنی و وظیفه معلمی، در درسهای دارالمعلمین هم شرکت میکرد و در سال 1386 موفق به اخذ سند فراغت (14) از دارالمعلمین شد.
شهید رضایی در سال 1392 که در کابل زندگی میکرد موفق به اخذ مدرک لیسانس در رشته علوم قرآنی و عربی از دانشگاه پیام نور شد که رشته مذکور را از سال 1389 شروع کرده بود و در سال 1392 به پایان رساند. در سال 1394 هـ ش موفق به سپرینمودن دوره ماستری در رشته علوم سیاسی دانشگاه پیام نور گردید.
ایشان با آن که دوره ماستری علوم سیاسی را سپری کرده بود، در عین حال از وظیفه مقدس معلمی فاصله نگرفت و بهخاطر همین روحیه دینی و مسؤولیت پذیری که داشت در بیشتر شاگردان انگیزههای دینی و مسؤولیت پذیری ایجاد میکرد.
یکی از شاگردان او سید احمدشاه موسوی می گوید: او کسی بود که افکار و اندیشه های دینی را با ذهن و جان ما گره زد. قبل از آشنایی با ایشان، انگیزه دینی و فرهنگی نداشتیم؛ اما با آشنایی با این شهید، انگیزه دینی و فرهنگی در وجود من ایجاد شد و به خاطر انگیزه و افکار والای او، من زندگی طلبگی و حوزوی را اختیار نمودم و وارد درس های حوزوی شدم.
بعضی از شاگردان او که فعلاً در شهر مقدس قم طلبه اند و برخی هم در کابل و جاهای دیگر در حال حاضر فعال فرهنگی میباشند.
شهید خلیلالله رضایی در خانواده و بین قوم و فامیل، مثل ستاره ای در آسمان بی نور می درخشید. او واقعا مصداق آیه «و ان من امة الا خلا فیها نذیر» بود. طبق فرمایش قرآن کریم هیچ امت و قومی نبوده مگر آن که در بین آنها بیم دهنده گذشته است. مصداق بارز این آیه، انبیاء و اهلبیت طاهرین پیامبر(ص) هستند؛ اما منحصر به انبیاء و اولیای الهی نیست؛ بلکه هر روحانی و مبلغ دین که در هر جا تبلیغ دین میکند و عامل به دین است نیز مصداق نذیر و بیم دهنده است. شهید خلیلالله رضایی واقعا در خانواده و فامیل، نذیر و بیمدهنده بود. بسیاری از افراد خانواده با شنیدن حرفها و کلمات او متأثر میشدند و انقلابی روحی در زندگی شان ایجاد میشد.
در نتیجه تاثیر روحیه والای دینی که آن شهید در خانواده داشت، یک برادر و دو خواهر آن شهید وارد حوزه شدند و به خاطر تاثیرپذیری از افکار او، با انگیزه و علاقه وافر به دروس حوزوی پرداختند.
برادر شهید رضایی، سمیع الله رضایی که پسر سوم خانواده است) میگوید: قبل از آن که برادرم از ایران بیاید، اصلا فکر وارد شدن در تعلیمات دینی به ذهنم خطور نمیکرد؛ اما بعد از آمدن او به تدریج بر اثر حرفها و کلمات او انگیزه تحصیل و فراگرفتن معارف دینی در من ایجاد شد. تمام خانواده ما قبل از آمدن او از ایران آنچنان اهمیتی به احکام و دستورات دینی نمیدادند؛ اما بعد از آمدن او از ایران خانواده ما نسبتا خانوادهای قرآنی شد.
گاهی جلسات و آموزش قرآن و معارف قرآن در داخل خانه برگزار میشد و خانه ما بهخاطر او یک کلاس قرآن و معارف دین بود.
علاوه بر این، بیشتر پسرعموها و دخترعموها و سایر وابستگان آن شهید از افکار و حرفهای او متأثر بودند و کم و بیش پایبندی که به قرآن و احکام الهی داشتند از برکت وجود اوست که خدای متعال این توفیق را به او عنایت فرموده بود.
او تا هنگامی که در نوآباد حضور داشت خیلی از جوانان در دعای توسل و ندبه و گاه کمیل شرکت میکرد. یادم هست برای برگزاری جلسات قرآن و دعاها هر صبح بلافاصله ۲۰ دقیقه راه را میپیمود و من و برا در کوچک تر مان را هم با میل و اشتیاق با خود میبرد.
فعالیت فرهنگی و مبارزه با استکبار در کابل
ایشان سال 1388 تا 1396ه ش که در کابل حضور داشت هیچ وقت از فعالیتهای فرهنگی غفلت نکرد و در سال 1388 که از غزنی به کابل آمد، در لیسه عالی شهید سید اسماعیل بلخی معلم شد و تا سال 1396 ه ش منحیث یک استاد ورزیده و فعال، ایفای وظیفه نمود. بیشتر شاگردان او از همین مکتب شهید سید اسماعیل بلخی در بخشهای مختلف مثل دانشگاه، حوزه و کانونهای فرهنگی، فعال فرهنگی اند و این انگیزه دینی شان بیتاثیر از افکار و اندیشه های شهید خلیلالله رضایی نبوده است.
او علاوه بر وظیفه معلمی در مکتب شهید سید اسماعیل بلخی، در مکاتب خصوصی پردیس و عترت نیز منحیث استاد و مدیر ایفای وظیفه کرد.
شهید رضایی در ضمن وظیفه معلمی در کابل، کلاسهای قرآنی هم برگزار میکرد و در بعضی از مساجد مثل مسجد امام زمان (عج) و مسجد محمد رسولالله(ص) به عنوان مبلغ دین و ملاامام در نمازهای یومیه انجام وظیفه مینمود. علاوه بر آن در گروههای فرهنگی هم حضور مییافت و بسیاری از گروههایی را که همخوانی با آنها نداشت ترک میکرد. به محض آن که میفهمید تشکیلاتی که به وجود آمده، اغراض غیر دینی دارد و به اسم فعالیتهای فرهنگی، اهداف دیگری را دنبال میکنند آن را رها میکرد.
یگانه مرکز فرهنگی که با افکارش همخوانی داشت، مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان بود. او افکارش را با دوستانی که در مرکز تبیان برای فعالیتهای فرهنگی تجمع میکردند، بسیار نزدیک دید و به همین جهت، همکار نزدیک مرکز فرهنگی تبیان بود در اوایل سال 1391 عضویت این تشکیلات ولایی را احراز کرد.
او در برنامه های مختلف سازمانی سهم می گرفت و با تلاش و پشتکارش به زودی در این تشکیلات از جایگاه برجسته ایبرخوردار شد به نحوی که علاوه بر انجام مسؤلیت های مشخص سامانی از سوی مرکزتبیان، وظایف عمومی سازمانی را نیز به نحو مطلوب به انجام می رساند.
شهید رضایی طی 6 سال عضویتش در مرکز تبیان به اثبات رساند که او یک عنصر به تمام معنا ولایی بوده، در همه حوزه های کاری تنها و فقط رضایت خدا و خوشنودی ائمه معصومین(علیهم السلام) را در نظر دارد.
وی از سوی مرکز تبیان مسؤلیت های تبیلغی در مساجد، مکاتب و نیز حسینیه ها انجام می داد و نیز مدتی به عنوان مدیر لیسه عترت ایفای وظیفه کرد و علاوه بر حضور فعال در بخش علمای دفتر مرکزی مرکز تبیان در کابل، به عنوان استاد در مدرسه امام امیرالمومنین(علیه السلام) انجام مسؤلیت می کرد.
او با تمام سرزنشها و سنگاندازی دیگران از مبارزه با استکبار دست نمیکشید. هرجا حضور مییافت روحیه استکبارستیزی در او دیده میشد. روز قدس که یک روز جهانی است و از طرف حضرت امام خمینی(ره)، بتشکن جهان نامگذاری شد و همه مسلمانان در این روز علیه استکبار و صهیونیسم شعار میدهند او هم نه تنها در این راهپیمایی شرکت مینمود؛ بلکه با هدایت تشکیلات مرکز تبیان دهها تن از جوانان را با خود در این مسیر همراه میکرد.
ایشان با آنکه زمینههای اقتصادی در شرایط مختلف برایش فراهم میشد؛ اما فقیرانه زندگی کرد. او همواره دغدغهاش قرآن و معارف قرآن و استکبارستیزی بود. شاید بهخاطر همین دل باختگیاش به قرآن و معارف اهلبیت (ع) بود که شهادت نصیب او شد.
بلی! شهادت طوق افتخاری است که گردن خوبان و دلباختگان راه حق و عدالت با آن مزین میگردد و شهدا بال ملکوتی درمیآورند و نزد پروردگار شان حی و مرزوق اند. او هم گردنش مزین به این طوق افتخار گردید. هرچند وجود فزیکی او در میان ما نیست؛ اما هر لحظهای از زندگی و خاطرات، افکار و اندیشههای اسلامی او در جان و ضمیر ما زنده است. وقتی آواها و صدای ملکوتیاش که خانه اش را با نور قرآن مزین میساخت و صبحها آنچنان صوت قرآن در اهل خانواده با صدای دلنشیناش تاثیر می گذاشت که افراد خانواده از آیات قرآن لذت میبردند.
شهید رضایی به عنوان کادر برجسته تشکیلاتی در عرصه جذب و تربیت نیرو نیز فعال بود و سعی در هدایت و سازماندهی جوانان داشت، به همین لحاظ به نشستهای گفتمان روزهای پنجشنبه در سالن اجتماعات دفتر مرکزی مرکزتبیان در کابل اهمیت می داد و خود و شاگردانش مرتب شرکت می کرد و سرانجام به تاریخ ۷ جدی سال ۹۶ خورشیدی، در حالی که قرائت قرآنکریم را در آغاز نشست گفتمان علمی پژوهشی به مناسبت 6جدی انجام داد و نشسته بود تا بقیه نشست را به نظاره بنشیند و در بحث های آن مشارکت بجوید، طعمه حمله انتحاری گروه منفور منتسب به داعش شد که همراه به دها تن دیگر از همکاران و شاگردانش به فیض عظمای شهادت نایل شدند.
پیکر این شهید والامقام از کابل برداشته و در زادگاهاش ولسوالی جغتوی ولایت غزنی به خاک سپرده شد.
روحاش شاد و یادش گرامی باد!