حجت الاسلام والمسلمین سیدفضل الله قدسی در مراسم تجلیل از سالروز شهادت شهید مصباح و هشت تن از یاران ایشان:
برخواست سبز، هر چه تبر خورد خم نشد= بشکست، از ایستادگی اش هیچ کم نشد
نامرد ها افق در افق کینه تاختند= دست از تن برادرم آسان قلم نشد
یوسف ربوده تن عصمت به چاه رفت= از نا برادران احدی متهم نشد
پنداشتم که صبا دیگر هم گذشت و باز= دستی بریده روی مزاری علم نشد
برخی غریب حنجره نو شکافته= مرثیه ات به سینه گره میزدم نشد
.............
حجت الاسلام و المسلمین، سید فضلالله قدسی از همسنگران شهید مصباح در همایش یاران آسمانی که از سوی دفترنمایندگی مرکز فعالیت های فرهنگی اجتماعی تبیان به مناسبت گرامیداشت بیست و دومین سالروز شهادت شهید مصباح با حضور هزاران تن زن و مرد در شهر مزارشریف برگزار گردیده بود، گفت:
باورها و آرمان های یک شهید، والاترین و ناب ترین آرمان است، چون شهید با شهادت خود اعتقادش به دین، به اسلام، به مکتب، به ارزشهای انسانی و اسلامی، به احترام گذاشتن به جامعه، به احترام گذاشتن به فضایل و کمالات انسانی را به اوج اش میرساند.
این ادیب و شاعر برجسته کشور افزود:
مقام شهید قابل فهم نیست؛ بلکه باید احساس، درک و تجربه شود، چون خیلی از ارزش ها است که باید آنرا دید تا لمس کرد، بعد لمس کرد تا درک کرد، مقام شهید نیز همین طور است.
مسؤل نمایندگی جامعه المصطفی در ولایت بلخ و امام جمعه جنوب شهر مزار شریف، خاطرنشان کرد: به خودمان و به همه عزیزانی که میراثدار تفکر و اندیشه شهید مصباح اند، هشدار میدهم و اخطار میکنم که زندگی مصباح، زندگی زاهدانه بود و درد مصباح در درد ملت افغانستان فشرده شدهبود، شهید مصباح زاهدانه زندگی کرد، ما که امروز تجلیل از شهید مصباح گرفتهایم مبادا رفتار ما، کردار ما، ذهنیت ما، عملکرد ما، باور ما و نوع نگاه ما به دنیا متفاوت با آرمان شهید مصباح باشد.
متن سخنان رئیس بنیاد فرهنگی قرآنی شفا به شرح زیر است:
اعوذ باالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَلَاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سبیلِ اللّهِ أَمواتاً بَلْ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یرزقونَ
سالگرد شهادت مظلومانه مبارز فرزانه و شخصیت مجاهد و فرهیخته، استاد شهید سیدعلی اکبر مصباح را به پیشگاه ملت بزرگ افغانستان، یاران، همسنگران و همرزمان آن شهید، دوستداران، ارادتمندان و به همه شما حاضرین تسلیت عرض میکنم و گرامی میدارم روز سالگرد شهادت این شهید عزیز را.
در ارتباط با شهید مصباح میشود ساعت ها صبحت کرد که همه صحبت جدید باشد، اجازه دهید اولین دیداری که با شهید مصباح داشتم که همان یک جلسه باعث شد که بنده به عنوان یک جوانی که انگیزه جهاد داشت را به صف جهاد و جبهه بکشاند و این توفیق شد تا آخرین روزهای سالهای شهادت ایشان در کنار ایشان و در جمع یاران ایشان حضور داشتهباشم و به آن حضور در کنار شهید مصباح و دیگر همسنگران آن شهید همچنان افتخار میکنم.
من حضور در کنار شهید مصباح را یک اندوخته بزرگ در زندگی خود میدانم و به آن افتخار میکنم و امروز همچنان خودم را مرهون آن روزگار میدانم و اگر احیاناً موفقیتی را در زندگی خود میپندارم، مرهون آن میدانم.
زمستان سال 1359 بود، جنگهای پارتیزانی و چریکی تازه شکل گرفتهبود و قرارگاههای نظامی که در داخل شهر مزارشریف جنگهای پارتیزانی و چریکی را سازماندهی میکرد، تازه در جبهات چهارکنت گشوده شدهبود. من در این زمستان با آقای مهندس سید نجیب موسوی که یکی از یاران روزهای آغازین مبارزات شهید مصباح بود با هم از قریه "کتهکانش(کته قونش)" عازم قرارگاه فداییان اسلام شدیم.
آوازه شهید مصباح همه جا را پر کرده بود، جنگهایی که سازماندهی کرده بود، به ویژه جریان فرار ایشان از عمق محاصره و زندان خادیستها ایشان را مشهور کردهبود. من نیز فکر میکردم که شخصیت شهید مصباح شاید یک آدمی تشریفاتی چهارشانه و با یک ریش بلند باشد.
با اسپ در قرارگاه فداییان اسلام رفتیم و دیدیم به جز یک نفر نوکریوال کسی دیگر در قرارگاه حضور ندارد، نوکریوال خدمات اتاق را انجام میداد و برای مجاهدان غذا درست میکرد، بقیه در همان روز بسیار برفی برای آموزش نظامی رفتهبودند.
همانجا که نشستیم، همین آقا که امروز نوبت نوکریوالی اش بود، چای را آماده کرد و بعد مهندس موسوی به من گفت؛ ایشان برادر مصباح است، خدا شاهد است که هرگز فراموش نمیکنم که چنان احساس عظمت در این آقا و احساس کوچکی در خود کردم؛ چون از بس این آقا روح بزرگ داشت مثل یک سرباز و مجاهد ساده همانند بقیه کارهای داخل اتاق را انجام میداد.
بقیه نیروها که توسط حاج عبدالحمید فقیری که یکی از مبارزان نظامی بود، آموزش میدیدند بعد از ساعتی برگشتند، این اولین جلسهای بود که با ایشان بودم و آن عظمت روحی و آن بیآلایشی و تواضع شهید مصباح باعث شد تا من را به صفوف جبهات بکشاند.
شهید مصباح یک سرمایه بسیار بزرگ برای ملت ما بود، بر اساس شناختی که همسنگران شهید مصباح از او دارند و بنده نیز به عنوان همسنگرش سالهای طولانی در کنار ایشان بودم، هیچکسی نمیتواند جای شهید مصباح را پُر کند؛ چو او ویژگیهای منحصر به فرد خود را داشت.
جرئت، شجاعت، دلاوری، تیز بینی، تیزهوشی، درایت، تواضع، تدین و همه ویژگیهای مثبت در او وجود داشت، هیچگاه این سرمایه که از دست ما ربوده شد جایش را پُر کرده نمیتوانیم، خداوند نیامرزد کسانیرا که یک ملت را به داغ عزیزی چون مصباح نشاند.
امروز روز تجلیل از شهید مصباح و سایر شهدا است، این را برای همرزمان و یادگاران شهید مصباح خطاب میکنم که تجلیل از شهدا یک عنوان خیلی سنگین و مسوولیت آفرین است و یک معنی بسیار عمیقی در یک تجلیل از شهید وجود دارد که این معنی عمیق اگر فهم و ادراک شود، باید ستون فقرات همرزمان شهید را بلرزاند.
تجلیل از شهید یعنی اینکه همپیمان شدن با شهید، تجلیل از شهید یعنی اینکه ما در مسیر شهید حرکت میکنیم، تجلیل از شهید یعنی اینکه فکر و اندیشه ما با تفکر و اندیشه شهید همخوانی داشته باشد.
معنی تجلیل از شهید یعنی اینکه ما رهرو شهید هستیم، همگام با دیگران در مسیر شهدا حرکت میکنیم، این ادعای بسیار بزرگ است که ما را به این وا میدارد که جامعه ناظر بر عملکرد ما باشند که آیا با شهید و شهدای عزیزی که در کنار شهید مصباح جام شهادت را نوشیدهاند تا چه اندازه ما همفکریم.
باورها و آرمان های یک شهید، والاترین و ناب ترین آرمان است، چون شهید با شهادت خود اعتقادش به دین، به اسلام، به مکتب، به ارزشهای انسانی و اسلامی، به احترام گذاشتن به جامعه، به احترام گذاشتن به فضایل و کمالات انسانی را به اوج اش میرساند.
خداوند متعال میفرماید "وَلَاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سبیلِ اللّهِ أَمواتاً بَلْ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یرزقونَ" مرده مپندارید کسانیرا که در راه خدا کشته شدهاند؛ چون آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی میخورند.
وقتی خدا یک انسان را به عنوان زنده خطاب کند، زنده بودن از منظر و محضر قرآن که کلام حضرت حق است یک حیات طیبه است که بر کُل عالم هستی اشراف دارد.
شهید حضور و غیاب ندارد، او اشراف دارد، او مرزوق خدا است و از نزد خدا روزی میخورد که این روزی خوردن او قابل هضم برای ما نیست که حیات اش چه نوع حیات است؛ ظرفیت و قابلیت فهم این معنی را نداریم که رزقی که خدا میدهد چه رزقی است.
آنکسی که در محضر خدا روزی میخورد و مورد عنایت حضرت حق قرار دارد، چنین کسی برای ما قابل درک و فهم نیست، مگر اینکه در همان مسیر حرکت کنیم و درک کنیم.
مقام شهید قابل فهم نیست؛ بلکه باید احساس، درک و تجربه شود، چون خیلی از ارزش ها است که باید آنرا دید تا لمس کرد، بعد لمس کرد تا درک کرد، مقام شهید نیز همین طور است.
برادران همرزم شهید علی اکبر مصباح و دیگر شهدایی که در کنار شهید مصباح مظلومانه به شهادت رسیدهاند!
به خودمان و به همه عزیزانی که میراثدار تفکر و اندیشه شهید مصباح اند، هشدار میدهم و اخطار میکنم که زندگی مصباح، زندگی زاهدانه بود و درد مصباح در درد ملت افغانستان فشرده شدهبود، شهید مصباح زاهدانه زندگی کرد، ما که امروز تجلیل از شهید مصباح گرفتهایم مبادا رفتار ما، کردار ما، ذهنیت ما، عملکرد ما، باور ما و نوع نگاه ما به دنیا متفاوت با آرمان شهید مصباح باشد.
اگر عملکرد ما متفاوت با آرمان شهید مصباح باشد و اگر خودما هفکر با شهید نباشیم و اندیشه ما قرین با اندیشه شهید نباشد و آرمان ما برگفته از آرمان شهدا نباشد، دیگر این تجلیلها فایدهی ندارد چون تجلیل باید گامی باشد در جهت نزدیک شدن ما به باور، اندیشه، قداست و آرمان متعالی شهیدان.
در اخیر میخواهم یکی از سرودههای خود را که در رابطه با شهید مصباح سرودهام آنرا بخوانم:
برخواست سبز، هر چه تبر خورد خم نشد= بشکست، از ایستادگی اش هیچ کم نشد
نامرد ها افق در افق کینه تاختند= دست از تن برادرم آسان قلم نشد
یوسف ربوده شد تن عصمت به چاه رفت= از نا برادران احدی متهم نشد
پنداشتم که سال دیگر هم گذشت و باز= دستی بریده روی مزاری علم نشد
بلخی غریب حنجره نو شکافته= مرثیه ات به سینه گره می زدم نشد
السلام علیکم و رحمته الله و برکاته