وزیر دفاع جدید امریکا در اولین سفر خارجی خود به افغانستان آمد و پس از گفتگو با مقامات کشورمان، از احتمال تجدید نظر در برنامه خروج نیروهای امریکایی سخن گفت.
از سخنان اشتون کارتر چنین بر می آید که ایالات متحده که برنامه خروج کامل نیروهای خود از افغانستان را تا پایان سال ۲۰۱۴ میلادی در سر می پروراند، به نظر می رسد با هدف تاثیرگذاری بر آینده سیاسی افغانستان، رویکرد حضور دایمی را دنبال می کند.
حضور نیروهای بین المللی بر اساس قطعنامه ۱۳۸۶ شورای امنیت سازمان ملل متحد در دسامبر سال ۲۰۰۱ میلادی رسمیت یافت، زمانی دو ماه پیش از آن، ارتش امریکا به تلافی حملات ۱۱ سپتمبر و با هدف نابودی القاعده و سرنگونی طالبان به افغانستان حمله کرد.
نیروهای امریکایی بعدها زیر عنوان گروه کمک و همکاری موسوم به «آیساف» موظف بودند تا هم زمینه های امنیتی را برای استقرار حکومت جدید مهیا کنند و هم در کوتاه ترین زمان ممکن، نیروهای مسلح افغانستان را برای حفظ امنیت کشور در شهر کابل آموزش دهند و مجهز کنند.
پس از گذشت دو سال معلوم شد که حمله امریکا به افغانستان بی برنامه بوده و پیروزی در پی نخواهد داشت به همین خاطر از اکتبر سال ۲۰۰۳ میلادی، شورای امنیت سازمان ملل متحد اجازه داد تا حوزه فعالیت آیساف از کابل به سراسر افغانستان گسترش یابد.
نتیجه چندین و چند عملیات ارتش امریکا و متحدانش در سال های حضور در افغانستان این شد که در سال های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ میلادی، بیش از سه هزار نفر، سال ۲۰۰۵ میلادی، هزار و ۷۰۰ نفر، سال ۲۰۰۶ میلادی چهار هزار و ۴۰۰ نفر، سال ۲۰۰۷ میلادی هفت هزار و ۷۰۰ نفر و سال ۲۰۰۸ میلادی دو هزار و ۱۰۰ نفر از افراد ملکی جان خود را از دست بدهند.
و در همین بازه ی زمانی، ۵۶۴ نفر از نظامیان امریکایی نیز در افغانستان جان باختند.
فشاری که کشتارهای افغانستان روی شهروندان امریکایی وارد می آورد، سبب شد باراک اوباما در شعارهای انتخاباتی خود برای کسب ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۸ میلادی خروج فوری نیروهای کشورش را از افغانستان و عراق به عنوان یکی از محوری ترین برنامه هایش مطرح کند، تا جایی که افکار عمومی امریکا، وی را به عنوان نامزد مخالف جنگ شناخت.
البته آنچه در عمل رخ داد، تمدید حضور نیروهای بین المللی در افغانستان بود تا آنکه سازمان ناتو به این جمع بندی رسید که تا پایان سال ۲۰۱۴ میلادی، ماموریت نیروهای خارجی تکمیل خواهد شد و همه نیروهای این سازمان باید تا آن تاریخ از افغانستان خارج شوند.
دولت اوباما نیز بار دیگر به شهروندان خود وعده داد که واشنگتن همراه با ناتو از افغانستان خارج خواهد شد.
اما نه تنها امریکا همه نظامیان خود را پس از سال ۲۰۱۴ میلادی از افغانستان خارج نکرد، بلکه خبرگزاری آسوشیتدپرس روز یکشنبه هفته جاری از قندهار گزارش داد که "اشتون کارتر" وزیر دفاع امریکا در جمع گروهی از نظامیان این کشور گفته است که ایالات متحده قصد دارد به طور دایمی در افغانستان حضور داشته باشد.
حضوری که هدف آن آموزش و مشاوره نیروهای نظامی افغانستان عنوان شد.
اما سوالی که اذهان عمومی را به خود معطوف داشته نیت و قصد امریکاست که اگر به دنبال آموزش بنیادی و علمی نظامیان افغانستان می باشد، بیش از ۱۴ سال زمان داشت و از همه مهمتر اینکه آموزش این نیروها نیازی به حضور نظامیان خارجی دارد یا خیر؟
امریکا با کشورهای دوست خود، قراردادهای آموزش نظامی علاوه بر حوزه های نیروی هوایی و دریایی، بلکه در بخش های مربوط به نیروی زمینی هم انجام می شود؛ به طوری که سالانه ۸۰۰ نظامی خارجی از دانشکده پیاده نظام امریکا در «فورت بنینگ» ایالت جورجیا فارغ التحصیل می شوند. بسیاری دیگر از مراکز آموزشی امریکا نیز میزبان افسران نیروی زمینی کشورهایی هستند که برای گذراندن دوره های مقدماتی یا عالی نظامی به این کشور میروند.
حضور نظامی امریکا در خاک کشورهای دیگر، تنها زمانی رخ می دهد که این کشور برای اجرای سیاست خارجی خود، نیاز به حضور نیروهای نظامی در کشور هدف داشته باشد.
برای مثال، همواره حدود دو هزار و ۵۰۰ افسر آلمانی در پایگاه های امریکا و کانادا مشغول به آموزش هستند و همزمان، بیش از ۳۰ هزار نظامی امریکایی در آلمان مستقرند.
ماموریت آن دو هزار و ۵۰۰ نیروی آلمانی در امریکا آموزشی است و ماموریت نیروهای امریکایی در آلمان، چیزی جز تقویت نقش آفرینی امریکا در ناتو، تقویت نیروهای نظامی ناتو و نقش آفرینی در سطح اروپا و به ویژه در تقابل با تحرکات احتمالی روسیه نیست.
در افغانستان نیز قصه بر همین منوال است. امریکا اگر واقعا قصد تقویت نیروهای نظامی افغانستان را داشته باشد، می تواند این کار را در مدت چند سال و با پذیرش افسران بومی در مراکز آموزشی امریکا انجام دهد.
همچنین گزارش هایی که از کمبود تسلیحات و به ویژه ضعف شدید نیروی هوایی کشورمان منتشر می شود، نشان می دهد که امریکا، عزمی جدی برای تقویت اردوی افغانستان نداشته است، که اگر داشت، می توانست دستکم ناوگان فرسوده چرخبال های نیروی هوایی افغانستان را به روز و تقویت کند تا این نیروها توان عملیات هوایی علیه شورشیان را در هر شرایطی و هر زمانی داشته باشند.
از نگاه مقام های امریکایی، تا جایی که به واشنگتن مربوط می شود، افغانستان اکنون کشوری است که از وجود القاعده پاک شده و دولتی مردمی در آن مستقر است که با شبه نظامیان طالبان چالش های جدی دارد.
بدترین کار از نظر امریکاییان این است که در چنین شرایطی، فضای افغانستان را ترک کنند و سرنوشت افغانستان را به دست نیروهای داخلی و بازیگران منطقه ای بسپارند.
به زبان دیگر، نیروهای نظامی باقیمانده در افغانستان اهرمی هستند تا سیاستمداران امریکایی، اراده خود را تا حد ممکن بر فضای سیاسی کشورمان تحمیل کنند.
فضای کشور به گونه ای است که حضور حداکثری همه نیروهای سیاسی و غیرتروریستی را در کشور ضروری می دانند.
بخش هایی از طالبان نیز در زمره همین گروه ها هستند. اما آنچه نخبگان افغان دنبال می کنند، آن است که روند مذاکره، محل مذاکره و نتیجه مذاکره را باید حکومت افغانستان مدیریت کند.
هیچ حکومت دیگری بیش از کابل، خیرخواه ملت کشور نیست و بدترین کار این است که ابتکار عمل برای ترسیم آینده سیاسی افغانستان در دست کشورهای خارجی و به ویژه کشورهایی فراتر از منطقه قرار گیرد. تامین نشدن امنیت در افغانستان هم به زیان مردم افغانستان خواهد بود و هم آتش آن، در درازمدت، دامن کشورهای منطقه را نیز خواهد گرفت.
از سخنان اشتون کارتر چنین بر می آید که ایالات متحده که برنامه خروج کامل نیروهای خود از افغانستان را تا پایان سال ۲۰۱۴ میلادی در سر می پروراند، به نظر می رسد با هدف تاثیرگذاری بر آینده سیاسی افغانستان، رویکرد حضور دایمی را دنبال می کند.
حضور نیروهای بین المللی بر اساس قطعنامه ۱۳۸۶ شورای امنیت سازمان ملل متحد در دسامبر سال ۲۰۰۱ میلادی رسمیت یافت، زمانی دو ماه پیش از آن، ارتش امریکا به تلافی حملات ۱۱ سپتمبر و با هدف نابودی القاعده و سرنگونی طالبان به افغانستان حمله کرد.
نیروهای امریکایی بعدها زیر عنوان گروه کمک و همکاری موسوم به «آیساف» موظف بودند تا هم زمینه های امنیتی را برای استقرار حکومت جدید مهیا کنند و هم در کوتاه ترین زمان ممکن، نیروهای مسلح افغانستان را برای حفظ امنیت کشور در شهر کابل آموزش دهند و مجهز کنند.
پس از گذشت دو سال معلوم شد که حمله امریکا به افغانستان بی برنامه بوده و پیروزی در پی نخواهد داشت به همین خاطر از اکتبر سال ۲۰۰۳ میلادی، شورای امنیت سازمان ملل متحد اجازه داد تا حوزه فعالیت آیساف از کابل به سراسر افغانستان گسترش یابد.
نتیجه چندین و چند عملیات ارتش امریکا و متحدانش در سال های حضور در افغانستان این شد که در سال های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ میلادی، بیش از سه هزار نفر، سال ۲۰۰۵ میلادی، هزار و ۷۰۰ نفر، سال ۲۰۰۶ میلادی چهار هزار و ۴۰۰ نفر، سال ۲۰۰۷ میلادی هفت هزار و ۷۰۰ نفر و سال ۲۰۰۸ میلادی دو هزار و ۱۰۰ نفر از افراد ملکی جان خود را از دست بدهند.
و در همین بازه ی زمانی، ۵۶۴ نفر از نظامیان امریکایی نیز در افغانستان جان باختند.
فشاری که کشتارهای افغانستان روی شهروندان امریکایی وارد می آورد، سبب شد باراک اوباما در شعارهای انتخاباتی خود برای کسب ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۸ میلادی خروج فوری نیروهای کشورش را از افغانستان و عراق به عنوان یکی از محوری ترین برنامه هایش مطرح کند، تا جایی که افکار عمومی امریکا، وی را به عنوان نامزد مخالف جنگ شناخت.
البته آنچه در عمل رخ داد، تمدید حضور نیروهای بین المللی در افغانستان بود تا آنکه سازمان ناتو به این جمع بندی رسید که تا پایان سال ۲۰۱۴ میلادی، ماموریت نیروهای خارجی تکمیل خواهد شد و همه نیروهای این سازمان باید تا آن تاریخ از افغانستان خارج شوند.
دولت اوباما نیز بار دیگر به شهروندان خود وعده داد که واشنگتن همراه با ناتو از افغانستان خارج خواهد شد.
اما نه تنها امریکا همه نظامیان خود را پس از سال ۲۰۱۴ میلادی از افغانستان خارج نکرد، بلکه خبرگزاری آسوشیتدپرس روز یکشنبه هفته جاری از قندهار گزارش داد که "اشتون کارتر" وزیر دفاع امریکا در جمع گروهی از نظامیان این کشور گفته است که ایالات متحده قصد دارد به طور دایمی در افغانستان حضور داشته باشد.
حضوری که هدف آن آموزش و مشاوره نیروهای نظامی افغانستان عنوان شد.
اما سوالی که اذهان عمومی را به خود معطوف داشته نیت و قصد امریکاست که اگر به دنبال آموزش بنیادی و علمی نظامیان افغانستان می باشد، بیش از ۱۴ سال زمان داشت و از همه مهمتر اینکه آموزش این نیروها نیازی به حضور نظامیان خارجی دارد یا خیر؟
امریکا با کشورهای دوست خود، قراردادهای آموزش نظامی علاوه بر حوزه های نیروی هوایی و دریایی، بلکه در بخش های مربوط به نیروی زمینی هم انجام می شود؛ به طوری که سالانه ۸۰۰ نظامی خارجی از دانشکده پیاده نظام امریکا در «فورت بنینگ» ایالت جورجیا فارغ التحصیل می شوند. بسیاری دیگر از مراکز آموزشی امریکا نیز میزبان افسران نیروی زمینی کشورهایی هستند که برای گذراندن دوره های مقدماتی یا عالی نظامی به این کشور میروند.
حضور نظامی امریکا در خاک کشورهای دیگر، تنها زمانی رخ می دهد که این کشور برای اجرای سیاست خارجی خود، نیاز به حضور نیروهای نظامی در کشور هدف داشته باشد.
برای مثال، همواره حدود دو هزار و ۵۰۰ افسر آلمانی در پایگاه های امریکا و کانادا مشغول به آموزش هستند و همزمان، بیش از ۳۰ هزار نظامی امریکایی در آلمان مستقرند.
ماموریت آن دو هزار و ۵۰۰ نیروی آلمانی در امریکا آموزشی است و ماموریت نیروهای امریکایی در آلمان، چیزی جز تقویت نقش آفرینی امریکا در ناتو، تقویت نیروهای نظامی ناتو و نقش آفرینی در سطح اروپا و به ویژه در تقابل با تحرکات احتمالی روسیه نیست.
در افغانستان نیز قصه بر همین منوال است. امریکا اگر واقعا قصد تقویت نیروهای نظامی افغانستان را داشته باشد، می تواند این کار را در مدت چند سال و با پذیرش افسران بومی در مراکز آموزشی امریکا انجام دهد.
همچنین گزارش هایی که از کمبود تسلیحات و به ویژه ضعف شدید نیروی هوایی کشورمان منتشر می شود، نشان می دهد که امریکا، عزمی جدی برای تقویت اردوی افغانستان نداشته است، که اگر داشت، می توانست دستکم ناوگان فرسوده چرخبال های نیروی هوایی افغانستان را به روز و تقویت کند تا این نیروها توان عملیات هوایی علیه شورشیان را در هر شرایطی و هر زمانی داشته باشند.
از نگاه مقام های امریکایی، تا جایی که به واشنگتن مربوط می شود، افغانستان اکنون کشوری است که از وجود القاعده پاک شده و دولتی مردمی در آن مستقر است که با شبه نظامیان طالبان چالش های جدی دارد.
بدترین کار از نظر امریکاییان این است که در چنین شرایطی، فضای افغانستان را ترک کنند و سرنوشت افغانستان را به دست نیروهای داخلی و بازیگران منطقه ای بسپارند.
به زبان دیگر، نیروهای نظامی باقیمانده در افغانستان اهرمی هستند تا سیاستمداران امریکایی، اراده خود را تا حد ممکن بر فضای سیاسی کشورمان تحمیل کنند.
فضای کشور به گونه ای است که حضور حداکثری همه نیروهای سیاسی و غیرتروریستی را در کشور ضروری می دانند.
بخش هایی از طالبان نیز در زمره همین گروه ها هستند. اما آنچه نخبگان افغان دنبال می کنند، آن است که روند مذاکره، محل مذاکره و نتیجه مذاکره را باید حکومت افغانستان مدیریت کند.
هیچ حکومت دیگری بیش از کابل، خیرخواه ملت کشور نیست و بدترین کار این است که ابتکار عمل برای ترسیم آینده سیاسی افغانستان در دست کشورهای خارجی و به ویژه کشورهایی فراتر از منطقه قرار گیرد. تامین نشدن امنیت در افغانستان هم به زیان مردم افغانستان خواهد بود و هم آتش آن، در درازمدت، دامن کشورهای منطقه را نیز خواهد گرفت.