رهبران روسیه، فرانسه و آلمان در مسکو توافق کردهاند بر روی طرح صلحی کار کنند که قرار است آن را به رییس جمهور اوکراین بدهند.
سران سه کشور بعد از چنین مذاکرات مهمی در کاخ کرملین، کنفرانس مطبوعاتی نداشتند. خانم مرکل و آقای اولاند بلافاصله بعد از گفتگو با آقای پوتین عازم فرودگاه شدند؛ اما اظهارنظرهای مقامات هر سه کشور در این مورد هماهنگ بود. مسکو، پاریس و برلین هر سه، مذاکرات روز جمعه را مهم و سازنده خواندند. همگی خاطرنشان کردند که رهبران سه کشور و رییس جمهور اوکراین روز یکشنبه مجددا تلفنی صحبت خواهند کرد.
گفته می شود این طرح صلح تلاشی برای احیای آتشبسی است که در ماه سپتامبر در شهر مینسک در بلاروس امضا شد. از آن زمان، شورشیانی که برای استقلال از اوکراین با دولت این کشور می جنگند، مناطق بیشتری را تصرف کردهاند که این امر، زنگ خطری برای اوکراین و کشورهای حامی آن بوده است.
با این حال و با وجود بدبینی هایی که در زمینه دست یافتن به توافقی جامع و نهایی در خصوص بحران اوکراین هست، امیدواری ها نسبت به ترمیم شکاف ایجادشده در اثر این بحران در روابط شرق و غرب افزایش یافته است.
به باور کارشناسان، جنگ جاری در اوکراین اساسا بر سر اوکراین نیست. ریشه های این جنگ استراتژیک ریشه در تاریخ تنش های شرق و غرب دارد.
اینکه روسیه به رهبری پوتین به صورت بلندپروازانه ای تلاش می کند روسیه را به سرعت به شوروی پیشین برگرداند یا غرب، پایش را در کفش روسیه کرده و سعی می کند آخرین سنگرهای نفوذ و سلطه استراتژیک روسیه در شرق اروپا را تصاحب کند و حتی با «خیال» احیای شوروی پیشین هم مبارزه نماید، بحث هایی است که به صورت گسترده در سطح افکار عمومی، رسانه ها و کارشناسان مسایل جهانی مطرح است.
در این شکی نیست که پوتین دیگر به چیزی به نام روسیه با مرزهای محدود، اقتصادی آسیب پذیر و البته عضویت در چند سازمان بین المللی مهم در کنار کشورهای اروپایی که الزاما باید از نظرات امریکا در ابعاد مناسبات جهانی تأسی و پیروی نماید تمکین نمی کند.
پوتین در تحرکات بسیاری نشان داده است که به آینده ای نگاه می کند که آفتاب قدرت و سلطه جهانی همچنان از شرق جهان طلوع کند.
او برای تحقق این رؤیای بلندپروازانه ناگزیر از درافتادن با امریکاست؛ زیرا او چه بخواهد و چه نخواهد وقتی چنین خیالی را در سر می پروراند به جنگ امریکا رفته است؛ امریکایی که مدعی است ابرقدرت بلامنازع جهان است و دیگر نمی خواهد شاهد بازگشت روسیه به سال های اوج قدرت شوروی باشد.
اوکراین اما زمینه ای برای تقابل این دو مدعاست.
امریکا در سطح جهانی و در داخل آن کشور، آسیب های بزرگی متحمل شده است و این امر، روسیه را در پیگیری این رؤیای بلندپروازانه اش بیشتر از پیش تشجیع و تشویق کرده است.
اما به نظر می رسد برخلاف محاسبات اولیه، روسیه هم هزینه گزافی را برای این ماجراجویی بلندپرازوانه پرداخته است.
تحریم های اقتصادی غرب، کاهش شدید و تاریخی ارزش جهانی نفت و در نتیجه آن، سقوط ارزش روبل؛ پول ملی روسیه، روس ها را برای حل سریع تر بحران اوکراین به تکاپو واداشت؛ اما این بدان معنا نیست که روسیه به هر راه حلی در این خصوص ولو خفت بار و زیان آور تن درخواهد داد.
تشدید تنش های نظامی در شرق اوکراین و تغییر معادله جنگ به نفع شورشیان مورد حمایت کرملین در هفته های آخر، بخشی از تلاش روسیه برای کسب امتیازهای بیشتر در صورت هرگونه راه حل مسالمت آمیز برای این بحران بوده است.
ظاهرا این اتفاق اکنون در حال افتادن است. رهبران اروپایی که پیش از این، به منظور توبیخ و تحقیر روسیه، حاضر نبودند در اجلاس از پیش برنامه ریزی شده جی ۸ در روسیه شرکت کنند و سرانجام عضویت روسیه در این گروه عملا لغو شد، اینک به مسکو می روند؛ تا بر سر راه حلی میانه در خصوص بحران اوکراین، در محضر پوتین زانو بزنند و این یعنی اینکه قاعده بازی در انحصار مسکو است.
اما انکار نمی توان کرد که هردوطرف، تمایل دارند این بحران، به جایی ختم شود؛ زیرا موقعیت سیاسی، اقتصادی، نظامی و جغرافیایی هیچیک از طرفین، ادامه این جنگ بدون برنده و چه بسا دو سر شکست را توجیه نمی کند.