دراعترافات مقامات ارشد سیاسی و امنیتی غربی که در یادداشت های قبلی با همین عنوان گذشت، تردیدی باقی نمی گذارد که قدرت های جهانی به ویژه ایالات متحده، نقشه های متعددی برای سلطه بر ثروت و سرنوشت امت اسلامی دارد. فیوچرلوژیست های امریکایی در استراتژی امنیت ملی این کشور که در مقاله شماره ۲، ذکرآن رفت، مشخص کرده اند که خاورمیانه،«مکان بزرگترین منبع سوخت فسیلی» و "محل اسلام سیاسی" جهان و امریکا در این منطقه دارای "منافع مهم" و "هم پیمانان کلیدی" است. آنها دراین سند، اهداف مشخصی را تعریف کرده اند؛«هیچ نوع سلطه گری و سلطه جویی مخالف امریکا در هیچ نقطه ای از مناطق "مهم جهان" مشاهده نشود، رقیب جدیدی به وجود نیاید و کشورهای مختلف در قالب ائتلاف و به صورت رقیب در جهان ظهور و بروز پیدا نکند». اکنون خواسته یا ناخواسته، مقامات سیاسی و امنیتی امریکا، بخشی از طرح های خویش را فاش کرده اند که شامل اقدامات پنهان و بسیار پیچیده از تاسیس القاعده تا طالبان و داعش به عنوان تکامل یافته ترین ورژن آنهاست، می شود و محصول مشترک آن کشور با هم پیمان استراتژیک غربی و شرقی اش یعنی انگلیس، ترکیه، عربستان و پاکستان است. آنها از این طریق، اهداف مهمی نظیر تجزیه، تغییر نظام های سیاسی و در اختیار گرفتن منابع سرشار نفتی و سلطه بر ژئوپلیتیک کشورهای اسلامی را دنبال می کنند.
اگر چه به گفته "جان کایزل"، «باور کردن دروغی که انسان صد بارشنیده، آسان تر از حقیقتی است که انسان یک دفعه هم آنرا نشنیده است» اما این طرح ها و اهداف، حقیقتی است که برای یکبار هیلاری کلینتون در ۲۰۰۸ گفت؛ "القاعده و طالبان را کشورش به وجود آورده" و چندی پیش"ادوارد اسنودن"، پیمان کار"آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA)" افشا کرد که گروه افراطی – تکفیری داعش، پروژه از پیش طراحی شده به نام "لانه زنبور" است که از نقشههای پیشین سازمان اطلاعات انگلیس برای حمایت از اسرائیل بود. یا هیلاری اخیراً در کتاب خاطرات خود از طرح تجزیه و تقسیم کشورهای اسلامی به واحدهای سیاسی کوچک با بازیگری داعش، پرده برداشت؛ چه خفتگان مسلمان بپذیرند یا نپذیرند، این واقعیت غیرقابل تردید است و قدرتهای غربی خود بدان معترفند.
در اینجا پرسشی که وجود دارد این است؛ چرا سازمان های استخباراتی غربی برای تحقق اهداف فرامنطقه ای خود از ابزار گروه های تندرو تکفیری سود می برند؟ دیگر آنکه ارتکاب جنایات هولناک و غیر انسانی که داعش و قبل از آن النصره و طالبان به نمایش گذاشته، موجب تنفرو انزجار جهانی از این گروه ها شده و تا حدودی پروژه آنها را با ناکامی مواجه می سازد اما با این حال چرا همچنان به حمایت از این گروه های ضد بشری ادامه می دهند؟ پرسش آخر اینکه چرا وقتی هیلاری کلینتون طرح تجزیه کشورها را که فلسفه وجودی این گروه ها بوده اما پس از سقوط مرسی، شکست خورده، بازهم اصرار بر تعقیب اهداف خود از این طریق دارند؟
پیش از آنکه به پاسخ پرسش های فوق پرداخته شود، تذکر چند اصل بنیادی در سیاست کشورهای استعماری، ضروری است؛
۱. همان طوری که در نظریه ی "برخورد تمدنها" تصریح شده، جمعیت حدود یک و نیم میلیاردی مسلمان، عمدتاً جوان است و وجود منابع سرشار زیر زمینی نفت، گاز، طلا و غیره و همچنین اصول مشترک اعتقادی(ایدئولوژیکی)، در آینده نه چندان دورآنها را یک قدرت خطر آفرین و رقیب جدی که هانتینگتون آنرا تمدنی می خواند، می سازد و این همان نکته ای عناد انگیز استعمار علیه ملت های مسلمان است.
۲. به همین دلیل باید گفت؛ "جنگ تمدنها" نه یک تئوری بلکه "استراتژی آینده" امریکا در مبارزه با جهان اسلام است و طبیعی می نماید که آنها تمام تلاش خویش را بر تقابل متمرکز نمایند و از راهبردهای مختلف از جمله؛ "توسعه دیکتاتوری ها" به منظور وابسته سازی حکومت ها به خود، " ایجاد تقابل میان حکومتها و ملتهای مسلمان" و "تفرقه افکنی" به عنوان خوشدست ترین ابزار های مهار درونی امت اسلامی سود ببرد.
۲. مصلحان مسلمان از سیدجمال الدین افغانی تا امام خمینی(ره) بزرگ احیاگر دین در عصر حاضر و علامه شهید بلخی، همه یکی از بزرگترین عوامل انحطاط و ضعف مسلمین را تفرقه و تشتت امت اسلامی میدانستند و راهبرد انگلیسی معروف " تفرقه بینداز و حکومت کن" را بزرگ استراتژی جهان خواران معرفی می نمودند.آنان و استعمارگران به خوبی میدانند که همبستگی و اخوت اسلامی، چه مخاطراتی را برای اهداف و منافع نامشروع سلطه گران به وجود می آورد. گذشته از گفته مصلحان، تاریخ گواهی میدهد که تفرقه افکنی موثرترین حربه استعمار علیه کشورهای اسلامی و مهمترین ابزار سلطه بر ثروت و سرنوشت سیاسی مسلمانان بوده است.
۳. تجربه نیم قرنه نشان میدهد که غربی ها برای نیل به اهداف خویش افزون بر راهبرد تفرقه از دو تئوری نخ نما شده ی"نا آرامی مدیت شده" و " سیاست مهار دوگانه" برای مهار و مدیریت کشورهای اسلامی بهره برده و تلاش کرده، بدون اینکه خود مواجهه ای مستقیم با آنها داشته باشند، قدرت وانرژی متراکم آنها را بواسطه خود شان مهار کنند و از این طریق توان مواجهه آنها با خود را به تحلیل ببرد و پیش از پیش عقیم سازند.
براین اساس، طبق "استراتژی جنگ تمدنها" دشمنی و درگیری آنها با تمدن اسلامی بوده و شامل همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی می شود و ازنظر آنها هر دو دشمن اند. از سوی دیگر استراتژی موفق آنها در استعمار و انحطاط وعقب نگهداشتن کشورهای اسلامی، تفرقه افکنی است. لذا آنها در جنگ رسانه ای و تقابل های میدانی بر حربه هایی تمرکز می کنند که بیشترین ظرفیت را درایجاد تفرقه میان امت اسلامی داشته باشند. لذا آنها با غول های رسانه ای که دراختیار دارند، سیاست تفرق افکنی میان پیروان مذاهب اسلامی را تعقیب می کنند و افزون بر این، کثیف ترین و فاسد ترین رسانه ها را با ظاهر و قالب اسلامی ساخته اند و می سازند تا از این طریق به باورها و مقدسات مذاهب اسلامی حمله و اهانت کنند و از این رهگذر به اختلافات مذهبی میان امت اسلامی دامن بزنند و ایجاد تقابل نمایند و همبستگی آنها را درهم بشکنند. از همین رو، نباید تردید داشت که شبکه های ماهواره ای نظیر "اهل بیت"و"کلمه" شبکه های استعماری است و برای تحقق چنین هدفی تاسیس شده اند.
حال با این وصف، قاطعانه باید گفت؛ داعش، تکامل یافته ترین ورژن گروه های تندرو تکفیری است و استعمار با ایجاد آن که افراطی ترین شعارها و بالا ترین پتانسیل جنایت و قساوت را دارد، به دنبال تحریک حد اکثری احساسات مذهبی میان امت اسلامی است تا از این طریق شدیدترین جنگ های فرقه را سامان دهند و توان امت اسلامی را توسط یکدیگر، مهار و مدیریت کنند. آنها در طی چند دههٔ گذشته، ورژن های متعددی را تولید و مورد آزمایش قرار دادند تا اینکه به تکامل یافته ترین آنها یعنی داعش با ظرفیت فوق العاده قساوت، جنایت و تحریک احساسات فرقه ای رسیدند و نام این پروژه را "لانه زنبورسرخ" گذاردند که گزنده ترین نوع و دارای سوزناک ترین زهر در میان انواع زنبور هاست. ورژنی که تاریخ نظیر آنرا سراغ ندارد اما این ورژن درقرن بیست و یک می تواند با خونسردی تمام و به نام دین و شریعت، مرتکب وحشتناکترین نوع جنایات شود.
بنابراین ساخت این محصول برای تحریک حد اکثری احساسات مذهبی و ایجاد درگیری های طولانی مدت و خونین میان امت اسلامی است و با آنکه میدانند، بعید است که به آرمان تجزیه کشورهای اسلامی آن طور که می خواهند، برسند و رویای خاورمیانه با ژاندارمی اسرائیل را محقق نمایند اما این گروهک ها همچنان برای تفرقه افکنی، ضربه زدن به توان امت اسلامی و زمینه سازی برای حضور نظامی قدرتهای غربی ظرفیت و کارایی دارند و می توانند برای مدت کوتاهی هم که شده، فضای تنفس و حاشیهٔ امن برای اسرائیل ایجاد کنند و گروه های مقاومت اسلامی فلسطین و لبنان و کشورهای حامی آنها را از حمایت های مادی و معنوی بیش از یک ونیم میلیارد مسلمان محروم سازند. لذا سازمان های استخباراتی امریکا، انگلیس، اسرائیل با همکاری سرویس های اطلاعاتی هم پیمانان کلیدی منطقه ای خود، چنین گروه های را تولید کردند تا از یک سو به مهار قدرت امت اسلامی بواسطه خود آنها برسند و نیز از این طریق آنها ناآرامی هایی را ایجاد کنند که خود مهار آنرا در دست داشته باشند و در راستای اهداف خویش به کار برند.
نویسنده: سید آقا موسوی نژاد؛ معاون مدیر مسئول روزنامه انصاف