شامگاه یکشنبه، دانشگاه کابل صحنه درگیری و زد و خورد تعدادی از دانشجویان بر سر مسائل انتخاباتی بوده است.
شاهدان از زخمی شدن تعدادی از دانشجویان خبر میدهند و به دنبال این حادثه بر اساس فیصلۀ شورای رهبری وزارت تحصیلات عالی، دانشگاه های دولتی در سراسر کشور تا ۱۱ اسد سال جاری تعطیل شد.
حادثه دانشگاه کابل نشان داد که بعد از یک دهه تمرین به اصطلاح دموکراسی و جمهوریت هنوز در یادگرفتن ابتداییترین اصول مدنیت و شهرنشینی که گفتگوی مسالمت آمیز است، موفق نبوده ایم و چیزی از الفبای آن نیاموخته ایم.
فراموش نکنیم وقتی نام دانشگاه به میان میآید، آنچه به دنبال آن در ذهن میآید، فرهنگ، دانش، تکنولوژی، مدنیت و ... است و زمانی که نام دانشجو به میان میآید، همزمان در ذهن، فرهیختگی، علم، بردباری، درایت و ... تداعی میشود.
در واقع، دانشگاه، قلب تپنده یک جامعه و آینه تمامنمای آینده آن است که در آن ميتوان آینده شکوهمند یا رقتبار یک ملت را دید.
اين نهاد از يك سو، آموزش و پرورش نيروهاي جوان و مدیران فردای كشور را بر عهده دارد و برگزيدگان و مؤثران زندگي اجتماعي را ميپرورد و مراكز حساس را در اختيار ايشان قرار ميدهد و از سوي ديگر به عنوان كانون اصلي علم و پژوهش، جايگاه جامعه را در منظومه جهاني تعيين و تعريف ميكند و ارتقاء و توسعه ملي را جهت ميبخشد.
دانشگاه در جوامع مترقی دارای چنین جایگاهی است و زیبنده چنین محیطی، چنگ و دنداننشان دادن به یکدیگر در منازعات سیاسی نیست و از قشر فرهیخته جامعه نیز چنین انتظاری نمیرود که به جای گفتگو و عقلانیت، راه خشونت، تحجر و درگیری و مخاصمه و زد و خورد فیزیکی را در پیش گیرند.
آرزوی فرد فرد ملت افغانستان این بود که با برچیدهشدن بساط اشغالگری ارتش سرخ و سرنگونی حکومت کمونیستی، شاهد مملکتی آزاد، آرام، پیشرفته و مترقی در سایه حکومت مبتنی بر احکام اسلامی میبودیم که خودخواهی، قدرتطلبی، خودکامگی، بیمنطقی و زیادهخواهی عدهای باعث بر باد رفتن آرزوی به حق مردم شد.
امروز و بعد از سالها درگیری، کشتار، قتل، غارت، خشونت، بیخانمانی، آوارگی و تبدیل شدن به نماد فقر و فلاکت و بزرگترین تولیدکننده مواد افیونی در جهان، انتظار مردم این است که زندگیشان حداقل شاهد آرامشی برای زندگی باشد و این میسر نیست جز به دست کسانی که داعیه علم و دانش و فرهیختگی دارند.
نقط آغاز حرکت به سمت عقلانیت و مدنیت، دانشگاه و دانشجوست و این همت آیندهسازان این مرز و بوم را میطلبد که نقش خود را در تاریخ این مملکت به خوبی ایفا کنند و نامی نیک از خود به جای بگذارند.
دانشجوی آگاه و بصیر، تعارض افکار و تفاوت دیدگاه را میپذیرد اما مرز عقلانیت و بیمنطقی را نیز به خوبی تشخیص میدهد.
و نکته دیگر اینکه گویا عامل اصلی نزاع بوجود آمده، جدای از اختلاف سیاسی و بگو مگوهای انتخاباتی، زخم ناسور قومگرایی بوده است؛ فراموش نکنیم که نژادپرستی و قومگرایی، از ویژگیهای جوامع عقبمانده و از خصلتهای افراد نادان به حساب میآید. از همینرو، میبینیم که این دو پدیده شوم در میان کشورهای رشدیافته و یا در حال رشد، روز به روز سیر نزولی را میپیماید و جا را برای نوعگرایی و انساندوستی، خالی میکند تا زمینه برای برقراری گفتمان، عقلانیت، روابط دوستانه و وحدت پایدار، فراهم و درها به رخ خشونت، دشمنی و ستمگری، مسدود گردد؛ اما در میان ملتهای عقبمانده و در حال رکود، هر لحظه، سیر صعودی دارد و دیوارهای دشمنی، کینه و خونریزی، روز به روز ضخیمتر و پایدارتر، ریشههای نفاق، پراکندگی و پسماندگی، عمیقتر و و وسیعتر و بستر برای مداخلات بیرونی و چنددستگیهای درونی، آمادهتر میشود و راههای گفتمان و عقلانیت، آسیبی بیشتر میبیند.
کلام آخر اینکه فراموش نکنیم که تاجیک، هزاره، ازبک، پشتون، ترکمن و ... همگی سوار یک کشتی هستیم و سرنوشت مشترک داریم و پیش از همه اینها همگی مسلمان هستیم و به فرموده قرآن کریم برادر؛ انما المومنون اخوه. پس آنچه را که شایسته برادری است با یکدیگر در پیش بگیریم.
جان گرگان و سگان از هم جداست - متحد جانهای شیران خداست
.
نویسنده: سید صادق حیدری