این بار اول نیست که امریکایی ها اعلان می کنند که منافع ایالات متحده و دولت آن، برای آنان در درجه نخست اهمیت بوده و در اساس برای شان اهمیت ندارد که ملل و دول دیگر در باره آنان چه فکر می کنند!.
امریکا بر اساس منافعی که برای خودش در سطح جهان و به خصوص منطقه و افغانستان، تعریف کرده، بارها و بارها گفته است که طالبان دشمن آنان و منافع شان نیست و جنگ آنان با این گروه در افغانستان، خیلی وقت است که خاتمه پیدا کرده است.
درست به همین دلیل است که بر خلاف منافع و مصالح ملی دولت و ملت افغانستان، اقدام به آزاد سازی خطرناک ترین مهره های کلیدی طالبان از زندان گوانتانامو می کند. امریکا در چند روز گذشته و بر رغم مخالفتهای شدید و جدی بسیاری از کشورها و نهادهای مدنی و حقوق بشری، حدود پنج تن از لیدران طالب و از نزدیکان مولوی محمد عمر را در ازای آزادی یکی از ضابطان اردوی امریکا، از زندان گوانتانامو آزاد کرد.
“نورالله نوری؛ فرمانده آزاد شده طالبان از گوانتانامو اعلام کرده است که قصد دارد برای مبارزه با امریکا به افغانستان بازگردد.
به گزارش رسانه ها این مطلب را یکی از فرماندهان طالبان افغانستان در گفتگوی تلفنی با ان بی سی، عنوان کرده است.
به گفته ی این فرمانده طالبان، نوری پس از رسیدن به قطر، بر بازگشت به افغانستان و جنگ با نیروهای امریکایی تاکید کرده است.
این مرد به همراه چهار تن دیگر از اعضای طالبان در زندان گونتانامو شنبه گذشته با یک سرباز اسیر شده مبادله شد.
بر اساس توافق صورت گرفته با دولت قطر، نوری به همراه چهار تن دیگر حق خروج از قطر را به مدت یک سال ندارند آنها مکرراً کنترول میشوند، اما میتوانند آزادانه در سراسر قطر مسافرت نمایند.
ملا محمد عمر، رهبر طالبان نیز در بیانیهای بیسابقه آزادی اعضای طالبان را یک پیروزی بزرگ خواند.”
با وجود افواهاتی مبنی بر بازگشت همواره زندانیان آزاد شده طالب به صفوف برادران ناراضی و از سر گرفتن مبارزه و جنگ با دولت و ملت افغانستان، و با آنکه برخی از مقامات کاخ سفید نیز از وجود چنین احتمال و امکانی سخن به میان آورده بودند، اما با تمام اینها اوباما و تیم حاکم در امریکا، به قول خود شان از این تبادله پشیمان نبوده و عذر خواهی نخواهند کرد!.
این فراز از سخنان غیر مسئولانه و زورگویانه جناب امپراتور اوباما دقیقاً بر خلاف منافع و مصالح ملی افغانها ارزیابی می گردد از یکسو و از سوی دیگر، این حرف و آن اقدام، در تضاد قرار می گیرد با اظهارات هر از گاه مقامات امریکایی که می گویند:” در هر شرایطی در کنار دولت و ملت افغانستان بوده و آنها را در مبارزه علیه تروریزم و دهشت افکنی، کمک و یاری می دهند.”
این چگونه ممکن و میسر خواهد بود که امریکا بدمعاشان و تروریستهای در واقع خطرناک برای بشریت و افغانها را از زندان رها کند تا آنان اینبار با عقده و انگیزه شدید و غلیظ تری، نیروهای پولیس و اردو و مردم بی گناه افغانستان را به خاک و خون بکشند و باز همین امریکایی ها دولت و مردم افغانستان و نیروهای امنیتی آنها را در برابر حملات و هجومهای وحشیانه و ددمنشانه مخالفان مسلح، کمک و یاری برسانند؟!
حل این پارادوکس مضحک و تناقض آشکار چندان هم مشکل و پیچیده نیست. جان کلام این است که مقامات امریکایی طبق معمول، به افغانها دروغ می گویند و آنها را فریب می دهند! دروغ از این بابت که آنها هیچگاهی و در موضوع مبارزه با تروریزم در جهان، منطقه و به خصوص افغانستان، صادق نبوده اند.
از موضوع تروریزم که بگذریم، امریکایی ها در مواجهه با دولت و ملت افغانستان نسبت به پاکستان و مداخله ها و حملات زورگویانه راکتی و توپخانه ای آن کشور به خاک افغانستان نیز با دولت و ملت ما صادق نبوده و بر رغم معاهده و قرار داد امنیتی- دفاعی که با دولت افغانستان دارد و بنا بر آن، ملزم به دفاع از تمامیت ارضی افغانستان می باشد، باز هم غیر صادقانه عمل کرده و می کند.
اما فریب نیز از این جهت که آنان از دولت، ملت و خاک افغانستان، فقط و فقط به عنوان سکوی پرتابِ حضور و منافع استعماری خویش در آنسوتر از افغانستان و کشورهای منطقه، استفاده کرده و در آینده نیز خواهند کرد.
با این حال، همیشه دولت و ملت افغان را مدیون خدمات مخلصانه و بدون چشمداشت دولت و اردوی شان دانسته و از آنان می خواهند تا خدمات امریکایی ها را و در هیچ زمینه ای نباید نادیده بگیرند!.
پرسشی که در یک چنین حال و اوضاعی دولت و ملت افغانستان و نیز سایر ملل و وجدانهای بیدار از مقامات ایالات متحده امریکا و به خصوص از اوباما رئیس جمهور دارند، این است که مسئول و پاسخگوی شرارت و کشتار و تخریب هایی که ممکن است به دست زندانیان آزاد شده طالبان از زندان گوانتانامو در افغانستان انجام گیرد، چه کسی است؟! و آیا رها کردن سر دسته های مخوف و خطرناک مخالفان مسلح دولت افغانستان، خود نوعی تروریزم پروری و کمک به عملیاتهای غیر انسانی آنان در افغانستان و منطقه نیست؟!.
به نظر می رسد که دوباره باید بازگشت به سخن نخست و آن اینکه، امریکا منافع استعماری و تعریف شده اش در جهان، بر جهان و منافع آن ارجحیت و اولویت دارد و در این جهت از چیزی و کسی حساب نمی برد که به خلاصه این روش می گویند” زورگویی و بی اعتنایی!”.