آیا به سوی طالبانیزه شدن پیش می رویم؟!
پس از آنکه در دو سال پیش حامد کرزی به دلیل فساد موجود در بدنه حکومتش، مورد انتقاد شدید و جدی اوباما و تیمش قرار گرفت، روابط میان کابل- واشنگتن روز به روز به سردی گرائید. استدلال اوباما و سایر مقامات کاخ سفید این بود که امریکا با هزینه کردن مبالغ هنگفت در افغانستان، امید آن دارد تا با حکومت داری مناسبی به وسیله رئیس جمهور کرزی و تیم حاکم مواجه شود و افغانستان از این منظر، الگویی باشد برای سایر مستعمرات ایالات متحده امریکا؛ تا بدین وسیله، حیثیت و پرستیژ آقایی و اربابی مقامات امریکایی نیز محفوظ بماند.
حامد کرزی رئیس جمهور نیز در برابر این نسبتهای به گمان خودش ناروا ساکت نماند و با فرافکنی های نه چندان واقعی، عامل وجود فساد در دستگاه حکومتی خودش را خارجی اعلام کرد. اینکه چه مقدار از فساد موجود در بدنه حکومت صبغه خارجی داشته و چه میزان از آن از شاهکارهای رئیس جمهور و تیم ایشان است، مطرح بحث نبوده و آنچه در درجه اهمیت و دقت قرار دارد، اصل فاصله و شکافی است که در حال حاضر میان مقامات کابل و واشنگتن ایجاد گردیده و هر روز در حال حادتر شدن و مزمن تر شدن است.
عدم امضای پیمان امنیتی از سوی رئیس جمهور کرزی و آنهم بعد از تائید و تصویب لویه جرگه مشورتی، در واقع چراغ قرمز دیگری بود که از سوی حامد کرزی به همتای امریکایی اش نشان داده شد و این پیام را به آنان مخابره کرد که اگر در آینده افغانستان نخواهند از کرزی و مهره های مورد نظر وی، حمایت کنند، رئیس جمهور فعلی می تواند مشکلات جدی ای را برسر راه آنان و اهداف دراز مدت شان در افغانستان و منطقه به وجود بیاورد که به گروگان گرفتن پیمان امنیتی، فقط نمونه ای از آن مشکلاتی است که از دست رئیس جمهور کنونی افغانستان بر میاید.
آزادی دهها تن از زندانیان طالب از زندان بگرام که طبق گفته مسئولان امریکایی از خطرناکترین عناصر طالبان می باشند، یکی دیگر از موارد چالش برانگیز و اختلافی میان سران کابل و واشنگتن است که بر رغم مخالفتهای شدید و اکید امریکایی ها، رئیس جمهور حامد کرزی اقدام به آن کرد و به تعداد ۶۸ تن از طالبان محرز و مسلم را از زندان بگرام آزاد کرد!.
و بلاخره نشست انقره و وعده بازگشایی دفتری برای طالبان در عربستان، بیشتری از آگاهان را بر این باور مصمم کرد که حامد کرزی، تصمیم اش را مبنی بر بریدن از امریکا و رو آوردن به برخی از کشورهای حامی طالبان، گرفته است.
آخرین مورد از شائبه طالبانیزه شدن آینده افغانستان نیز اظهارات تقریباً صلح آمیز سخنگوی طالبان و استقبال شورای وزیران کشور از آن است:"درقسمت دیگرجلسه،گزارش معصوم ستانکزی؛منشی دارلانشای شورای عالی صلح درموردچگونگی روند مذاکرات صلح با طالبان استماع گردید.
جلسه شورای امنیت ملی ازصدور پیام اخیر تحریک اسلامی طالبان مبنی برقایل شدن رجحان به صلح به عنوان وسیله ارزنده و موثر به خاطر ختم بحران کنونی در کشور و اظهار آمادگی آنها به منظور حمایت از تمام جریانات که متضمن صلح دایمی در کشرو گردد استقبال نموده و از صدور پیام متذکره حمای نمود."
به علاوه مواردی که در بالا ذکر شد، شخص رئیس جمهور حامد کرزی نیز همواره طالبان را برادر خطاب کرده و از این موضع خویش در همه جا قویاً دفاع کرده است. این سیره تنها در اندیشه و عمل حامد کرزی بسنده نکرده و از ایشان حتی به نامزدان مورد ر حمایت ایشان در انتخابات آینده ریاست جمهوری نیز سرایت کرده است.
باید گفت که امروزه تفکر طالبانیزم یک تفکر فقط طالبانی نیست؛ بلکه حلقاتی وجود دارند تا این تفکر را چنان بسط و گسترش دهند تا یک قوم و یا نژاد خاصی را بتواند زیر پر و بال خویش گیرد. البته در این جهت خیلی هم نمی شود به قوم خاص و معینی اشکال وارد کرد و خرده گرفت؛ چرا که غیراز قوم خاص، هر قوم دیگری هم که می بود، لااقل در شرایط موجود در افغانستان، همین شیوه را می پیمود.
می دانیم که حرف بر سر درستی و نادرستی شیوه های معمول و بکارگرفته شده در افغانستان نیست؛ چرا که اگر چنین باشد، چه بسا بسیاری از اندیشه و عملکردها به دلیل ناهمگونی و ناهمخوانی ای که با بسیاری از مصالح مردم و کشور دارند، باید از بیخ و بن بر انداخته شده و به جای آنها، روشهای نوین و مطابق با اصول وارزشهای ملی مردم افغانستان، جایگزین شوند.
به هر حال، با همه آنچه گفته شد، پرسش این است که آیا چنانکه شایع شده در واقع نیز حکومت افغانستان و شخص رئیس جمهور به سوی طالبانیزه شدن کشور د حرکت اند و یا آنکه قضیه چیز دیگری است؟.
به نظر می رسد قضیه بیش و پیش از آنکه رنگ طالبانی داشته باشد، صبغه قومی و نژادی دارد واگر طالبان هم برادر و برابر خطاب می شوند، با توجه به اندیشه و بینشی است که در نزد کتله عظیم و گسترده ای از قوم و نژادی خاص در کشور وجود دارد.