شماری از جوانان، شاعران و فرهنگیان در کابل با خوانش شعر و روشن کردن شمع از قربانیان فاجعه افشار یادبود به عمل آوردند.
در ادامه یک مستند کوتاه از دوران کشتار جمعی افشار به نمایش درآمد.
مسئول برگزاری مراسم یادبود فاجعه افشار در کابل گفت که آنان این مراسم را تحت شعار "افشار سند تداوم نسل کشی در افغانستان" دایر نموده و از کشته شدگان یادبود به عمل آوردند.
به گفته او، چنین مراسم و یادبود از فاجعه افشار نشان دهنده آن است که این حادثه تلخ هنوز به باد فراموشی سپرده نشده و جوانان کشور از سالیاد آن تجلیل به عمل می آورند.
او می گوید که ما قربانیان غیرنظامی و قربانیان فاجعه افشار را به یاد داریم و نام شهدای افشار برای همیشه در تاریخ افغانستان زنده خواهد بود.
برگزارکنندگان از دولت خواستار پیگیری این حادثه شده و تاکید کردند که عاملان کشتار جمعی افشار باید شناسایی و محاکمه شوند.
فاجعه افشار در سال ۱۳۷۲ خورشیدی در جریان جنگ های داخلی به وقوع پیوست.
طی سال های اخیر، روند بزرگداشت از فاجعه افشار هرسال نسبت به سال پیش، گسترده تر و پررنگ تر می شود؛ این امر هم می تواند محسنات و خوبی هایی داشته باشد و هم پیامدهای ناگواری که منجر به کتمان حقیقت، غلبه احساسات و عصبیت بر واقعیت رویداد و مکتوم ماندن عامل یا عوامل اصلی وقوع فاجعه خواهد شد.
در این شکی نیست که افشار یک رویداد تکان دهنده و فاجعه آمیز بوده است که در آن شمار بسیاری ذیل عناوین قومی و مذهبی بی رحمانه به خاک و خون کشیده شده، خانه های شان با خاک یکسان شده و زنان و مردان و کودکان در میان دود و آتش، خاکستر شده اند؛ اما این، بدون تردید، همه ماجرا نیست. افشار یک برگ از کتاب قطور بی راوی تاریخ تلخ جنگ های داخلی افغانستان است؛ اما مدعیان دفاع از افشاری های شهید و بی خانمان و خونخواهی از آنان، به اندازه ای بر طبل بزرگنمایی آن می کوبند که حقیقتی بزرگتر را از یاد می برند. چرا هیچکس نمی پرسد که عوامل اصلی جنگ های داخلی و ویرانی کابل زیبا چه کسانی بودند؟
چرا هیچکس نمی پرسد که چه چیزی زمینه ساز آفرینش فاجعه افشار و چه بسیار افشارهای دیگری شد که چهره پایتخت زیبای افغانستان را به گورستانی مخوف و متروک تبدیل کرد که بر سیمای آن جز نشان گلوله های آغشته به خون هیچ اثر دیگری پیدا نیست و این نشان هنوز هم پابرجاست؟
آیا آنچه در کابل روی داد تنها به افشار و فاجعه افشار، محدود و منحصر ماند؟
نسل کشی، جنگ افروزی، فتنه انگیزی، تعصب ورزی و راکت پراکنی در کابل آن روزگار، کار چه کسانی بود؟ چرا طالبان ظهور کرد؟ آیا طالبان یک باخورد و واکنش بود یا کنش؟
چرا هیچکس به سراغ ریشه ها نمی رود؟ مدعیان بزرگداشت افشار، چرا نمی دانند یا نمی خواهند بدانند که عدالت، امری عمومی و همگانی است و می بایست بر همگان به صورت یکسان تطبیق شود.
بزرگداشت از افشار و قربانیان مظلوم آن فاجعه مهیب، کاری پسندیده و در خور تحسین و ستایش است؛ اما این امر نباید دستمایه عده ای فاشیست فرصت طلب شود؛ تا حقیقت ماجرا در پشت غبار احساسات و تعصب و دروغ، مکتوم و پوشیده بماند.
تردیدی وجود ندارد که بخش عظیمی از کسانی که امروزه برای افشار، ماتم سرایی می کنند، شمع روشن می کنند، مقاله می نویسند، اجتماع برپا می کنند، شعر و شعارهای آبدار سرمی دهند و سخنرانی های داغ و آتشین ایراد می کنند نه در صحنه جنگ حضور داشته اند و نه روایتی مستند و مورد اعتماد در دست دارند؛ تا بر پایه آن در مورد حقیقت ماجرای افشار، داوری کنند. آنها همه سوار بر موجی هستند که دست هایی در پشت پرده مهندسی سیاسی افشار، ایجاد کرده اند؛ اما خود نمی دانند.
هم انقلاب افغانستان و هم جنگ های داخلی این کشور، یکی از نشانه های مظلومیت آن، بی راوی بودن آن است. هیچکس قصه ما را آنطور که روی داد برای نسل های امروز و آینده ننوشت و نخواند؛ افشار هم یکی از آنهاست. به همین دلیل، امروزه، بت های قومیت، با موج سواری بر ابهامات تاریخی، نسلی را به جان هم می اندازند؛ تا خود از آن، سود و سرمایه سیاسی فراهم کنند.