صدراعظم پاکستان دیروز شنبه وارد کابل شد تا با رییس جمهور کرزی و اعضای شورای عالی صلح دیدار کند.
به گزارش رسانه ها، نواز شریف، صدراعظم پاکستان در حالی که تعداد زیادی از رسانه های داخلی و خارجی در فرودگاه کابل منتظر وی بودند، وارد کابل شد.
این برای اولین بار است که تمامی رسانه ها برای استقبال یک مقام خارجی از سوی وزارت خارجه کشور دعوت شده اند. مقامات پاکستانی می گویند که گفتگو در مورد برقراری صلح و ثبات در افغانستان و همچنین همکاری های سیاسی و اقتصادی میان دو کشور، از اجندای اصلی سفر نوازشریف به افغانستان است.
اگر چه مقامات افغانستانی و پاکستانی، هدف صدراعظم پاکستان از سفر به کابل را گفتگو در مورد برقراری صلح و ثبات در افغانستان و همچنین همکاری های سیاسی و اقتصادی میان دو کشور، عنوان می کنند؛ اما آیا در واقع نیز هدف همین است و نواز شریف در این مقطع حساس و آنهم زمانی که روابط میان کابل و واشنگتن بر سر امضای پیمان امنیتی، متشنج و بحرانی است، پا در خاک افغانستان گذاشته و می خواهد در باره مسایل گفته شده با مقامات کشور ما بحث و گفت و گو کند؟!
واضح است که نخست وزیر کشور همسایه، از وضعیت پیش آمده میان مقامات کابل- واشنگتن، ذوق زده شده و بر اساس مشاوره با دیگر همکارانش، این چنین محاسبه کرده اند که حالا که رییس جمهور افغانستان، پیمان امنیتی با ایالات متحده امریکا را امضاء نمی کند، پس مناسبترین فرصت است تا به کابل رفته و اوضاع پیش آمده در افغانستان را یک بار دیگر به نفع اسلام آباد و عوامل طالب آن، مصادره کنند.
از نظر مقامات اسلام آباد، دولت افغانستان و به خصوص رییس جمهور و تیم او در این شب و روز در شرایطی قرار دارند که مقامات زیرک و چالاک پاکستانی و با استفاده از ترفندهای استخباراتی سبک بریتانیایی، به راحتی می توانند منویات حامد کرزی و کابینه او را به سود اسلام آباد و منافع استعماری پاکستان، تغییر و جهت دهند.
درست به همین دلیل و انگیزه است که نواز شریف صدر اعظم آن کشور، درنگ را جایز ندانسته و با شوق و عجله و امیدواری وصف ناپذیر، راه کابل را به پیش می گیرد.
پرسش اساسی این است که اگر نواز شریف، فقط با هدف بحث در باره صلح و مسایل اقتصادی به کابل آمده است، پس چرا زودتر از اینها به افغانستان قدم رنجه نکرد و آنقدر منتظر و مترصد فرصت شد تا کرزی از امضای پیمان امنیتی با امریکا سر باز زند؟!
دیدگاه مذکور، فقط نظر نگارنده نیست؛ بلکه بسیاری از آگاهان و حتی قاطبه مردم افغانستان، نسبت به سفر سرزده و حساب شده ی نواز شریف، یک چنین برداشتی دارند. با تاسف وضعیت کشور ما را به نقطه ای رسانده و افغانستان را در شرایطی قرار داده اند که هر دولت و قدرتی اعم از همسایه و غیر آن به خود این حق و اجازه را می دهد تا منافع نامشروع و استعماری خویش را از این سرزمین بی در و پیکر و این سامانِ بی سامان و بی رهبر، به دست بیاورند!.
حال در یک چنین اوضاع و احوالی که خود برای مردم و کشور خویش رقم زده ایم؛ لااقل این مقدار کیاست و درایت را باید داشته باشیم که نشسته و فکر کنیم که رابطه و بستن عهد و پیمان با کدام یک دولت و کشورها، به سود دولت و مردم و کشور ما بوده و برقراری ارتباط با کدام یک از آنان به ضرر ما تمام می شود.
واقعیت این است که حکومت حامد کرزی باید بسنجد و ببیند که در صورت بستن عهد و پیمان با امریکا می تواند منافع مناسب و کلانی را به سود دولت، ملت و کشور خویش رقم بزند و یا با ارتباط نزدیک تر با مقامات اسلام آباد می تواند بدین مهم دست پیدا کند.
از طرفی نیز دولت و ملت افغانستان، هر دو را آزموده و سالهاست که به این نتیجه رسیده اند که هیچ یک از دولتها و قدرتهای منطقه و جهان، برای تامین منافع دیگر دولت و ملتها، خود را به زحمت نینداخته و امکانات شان را مصرف نمی کنند- که البته این یک امر معقول و طبیعی است-.
دولت و ملت افغان، هم امریکا را به خوبی می شناسند و هم پاکستانی ها را؛ مردم افغانستان از هر دو سوی آزارها دیده و ضررهای بسیار جانی و مالی را متقبل شده اند. اما با تمام این مشکلات، امروز بر سر دوراهی تردید و سپس انتخاب قرار گرفته اند؛ بستن پیمان با همسایگانی چون پاکستان و یا امریکا؟!
البته راه سومی نیز وجود دارد که به نظر می رسد این راه، سخت تر و پر خس و خار تر از آنست که بشود برای دولت و ملت افغانستان، آن را پیشنهاد کرد و آن راه، راه توکل به خداوند توانا و توسل به مردم و اعتماد و اتکای به استعداد و توانایی های آنان است؛ شاهکاری که بسیاری از دولت و کشورها بدان عمل کردند و توانستند مردم و کشور خویش را از سنگلاخها و نشیب و فرازهای طاقت فرسا و سختی عبور داده و بر ساحل رفاه و نجات برسانند.
اما در صورت عمل نکردن به راه سوم، باز همان دو راه مردد را در پیش رو خواهیم داشت. به نظر می رسد اگر دولتمردان ما بتوانند آن ظرفیتی را که تا کنون نداشته و آن درایت و کیاستی را که تا این لحظه فاقد آن بوده اند، در خود ایجاد کنند که از کمند شرارت و عدم صداقت مقامات اسلام آباد، به سلامت عبور کرده و با بستن پیمان با آنان، به سمت منافع ملی و برقراری ثبات و امنیت در افغانستان، نقبی بزنند، واضح است که این به خیر و صلاح دولت و ملت ما نزدیک تر است تا بستن عهد و پیمان با قدرتی که هیچ سنخیتی با دولت و ملت افغانستان ندارد.
اما باز همان پرسش همچنان پا برجاست که دولتمردان ما آیا چنین ظرفیت و درایتی را دارند که از کمند تنگ و باریک و تاریک استخبارات اسلام آباد، به سلامت عبور کنند؟!