جورج بوش؛ رئیس جمهور سابق امریکا در گردهمایی یهودیان در «منهتن» تأکید کرد که امریکا به سمت انزوا سوق پیدا کرده است.
رئیس جمهور جمهوریخواه سابق مریکا در پنجاهمین سالگرد کنفرانس رؤسای سازمان های مهم یهودی در هوتل «والدورف آستوریا» در «منهتن» نیویارک حاضر شد.
جورج بوش همچنین به مخاطبان اعتراف کرد که امریکا به سمت انزوا سوق پیدا کرده است و تصریح کرد که امریکا دوستی بزرگتر از اسرائیل ندارد و اینکه همیشه باید یک شریک قابل اعتماد برای اسرائیل باشد و وقتی که امریکا می گوید که همپیمان قابل اعتمادی برای اسرائیل است، باید در تمامی اشکال، همپیمان اسرائیل باشد.
سخنان بوش مثل همیشه، همراه با چاشنی جنگ افروزی، تنش افزایی، خشونت گرایی و حمله به ملت های آزاده جهان برای اثبات وجود نامشروع اسراییل بود؛ اما این بخش از اظهارات وی که امریکا به سمت انزوا، گرایش یافته، به نظر قابل تامل می رسد.
انزوای امریکا یکی از نخستین نشانه های بارز افول قدرت امریکایی و پایان جهان تک قطبی است. به بیان دیگر، انزوای امریکا یعنی اینکه امریکا دیگر ابرقدرت نیست؛ بلکه یک قدرت عادی در کنار سایر قدرت های جهانی است. انزوای امریکا همچنین به این معناست که امریکا بخشی از قدرت جهانی خود را با دیگر کشورها و قدرت ها تقسیم کرده است، جای خود را به دیگر قدرت ها داده و از بازیگری نقش اول همه سناریوهای جهانی به یک نقش حاشیه ای و دست چندم در چارچوب این سناریوها، رانده شده است.
تحول کوچکی نیست؛ این، خبر از افول آفتاب قدرت نظام سلطه و قدرت برتر جهانی می دهد.
امریکا سال هاست که مدعی ابرقدرت بودن است و در تمامی تصمیم گیری ها، عملکردها و حرکت هایش این امر را لحاظ می کند. امریکایی ها عادت کرده اند، همیشه نقش اول را بخواهند، در صدر بنشینند و حرف اول و آخر را بزنند. اینها از مقتضیات ابرقدرت بودن است؛ اما در جهان کنونی رویدادهایی اتفاق افتاده است که نشان می دهد امریکا دیگر این جایگاه را ندارد.
این رویدادها نشان می دهد که امریکا به تنهایی اراده بلامنازع مسلط بر سازوکارها و مناسبات و معادلات جهانی نیست. امریکا نیاز به شرکایی دارد که می بایست از کیان قدرت آسیب پذیر امریکا دفاع کنند. امریکایی ها در باره آنها با تعبیر «متحدان» و «هم پیمانان» سخن می گویند؛ اما واقعیت این است که آنها تنها متحدان و هم پیمانان امریکا نیستند؛ بلکه وسایل و ابزارهایی هستند که به کار دفاع از حریم قدرت بلامنازع امریکا در عرصه جهانی می آیند.
متحدان و هم پیمانان امریکا به صورت خواسته یا ناخواسته ای در استخدام این امر قرار گرفته اند. آنها مسئول دفاع از عنوان «ابرقدرت» بودن امریکا هستند.
مشخص نیست ابرقدرتی که برای دفاع از این عنوان، نیاز به بازوهای همکار و متحد و هم پیمان داشته باشد، چگونه ابرقدرتی است؟
یکی از نمونه های روشنی که نشان داد قدرت امریکا به میزان قابل ملاحظه ای کاهش یافته، دیواره «ابرقدرت بودن» آن ترک برداشته و به تعبیر بوش، امریکا به سمت منزوی شدن سوق یافته است، موضوع حمله نظامی به سوریه بود.
امریکا واقعا قادر به چنین کاری نشد. این کشور بیش از هر زمان دیگری در این خصوص تنها ماند. حتی انگلیس که نزدیک ترین متحد امریکا محسوب می شود نیز با این کشور در این خصوص، همراه نشد. آلمان هم که دیگر متحد امریکاست، با سکوت در این باره، از همراهی با امریکا دست برداشت،. ایتالیا نیز آن را مشروط به تایید سازمان ملل کرد. در این میان تنها فرانسه بود که در کنار امریکا باقی ماند و این امر نیز پیش از آنکه به هدف پاسداشت از اتحاد و هم پیمانی با امریکا بوده باشد بیشتر به این هدف صورت گرفت که سوریه و کشورهای همجوار از مستعمرات سابق فرانسه بوده و با این اقدام، فرانسه بار دیگر می توانست نفوذ استعماری خود در منطقه را تامین و تعمیق بخشد.
بنابراین، امریکا در این موضوع، عمیقا احساس انزوا کرد و سرانجام تسلیم خواست روسیه شد و این یعنی آنکه امریکا دیگر ابرقدرت نیست و در حال منزوی شدن و تقسیم قدرت با دیگران است.