مطالعات جرم شناختی به اثبات رسانده که قتل، سرقت، فساد و دیگر جرایم، معلولِ علل و عوامل مختلف اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی، ویژگی های فردی و محیطی است و آنها نقش غیر قابل انکاری در پیدایش جرم دارد و مبارزه سرکوبگرانه، بدون به کاربستن اقدامات پیشگیرانه و زدودن عوامل جرم زای محیطی، مبارزه معلولی بوده و تا باعلت ها مبارزه نشود، از دامنه جرایم کاسته نخواهد شد و حتی ممکن است به افزایش آن بینجامد. حال اگر نگاهی به محیط بین الملل از تروریسم تا قتل ها و جرایم خُرد و بزرگ دیگر بیندازیم، این پرسش مطرح می شود که آیا محیط بین المللی و سیاست حاکم بر جهان و کنش قدرت های سلطه گر، عامل پیدایش و گسترش ترور و تروریسم و انواع انتقام جویی های مشروع و نامشروع نیست؟ در پاسخ به این پرسش باید تاملی در مدعیات مرتکبان و ناگفته های رفتاری آنان و عملکرد قدرت های مسلط بر محیط بین المللی داشت تا با نگاهی جرم شناسانه، به عوامل جرم زا دست یافت.
بی تردید قتل فجیع یک نظامی انگلیسی با قمه و ساطور توسط دو نیجر تبار در محله وولویچ لندن(۲۲ می) در نوع خود منحصر به فرد بود؛ طوری که قاتل بربالین جسد بی جان قربانی می ایستند و از دستگیری نمی هراسند تا این پیام را به مخاطبان برسانند که" به خاطر سیاست های بریتانیا علیه مسلمانان در عراق و افغانستان، نظامی آن کشور را کشتهاند،" یا آن نظامی امریکایی که در جنوب افغانستان، در ابتدا با کودکان دوست می شد و با آنها عکس می گرفت و پس از آن، آنانرا به قتل می رساند و با جسد بی جان آنها نیز عکس های یادگاری می گرفت. این تصاویر نیز حاوی پیام مهمی است و نشان می دهد که قاتل می خواسته اثبات کند که او خود مرتکب این عمل شده و تنها در کنار یک جسد بی جان عکس نگرفته است. یا در همان منطقه دیگر نظامی هموطن او پس از به قتل رساندن انسانهای بی گناه، برخی اعضای بدن آنها را جمع آوری و به عنوان اسناد اثبات جنایاتش، کلکسیونی از آنها ساخته بود. طی یازده سال گذشته جنایاتی اینچنین بارها در افغانستان به وقوع پیوسته و طیاره های بی سرنشین و با سرنشین، بارها مرتکب کشتار های دسته جمعی مردم بیگناه در قندوز، بغلان، ارزگان، هلمند و سایر ولایات شده است.
در آن سو تر، اسرائیل از ابتدای تاسیس تا اکنون که شش دهه از عمر نامیمون اشغال و آدم کشی آن رژیم می گذرد، پیوسته مرتکب نسل کشی، کشتارهای دسته جمعی و خلق فجایعی مثل دیر یاسین، قانا، صبرا و شتیلا در فلسطین و لبنان شده و هزاران انسان بیگناه را به شهادت رسانده اما همواره امریکا و غرب از این رژیم حمایت همه جانبه کرده و خود را متعهد به حمایت از آن می داند. درسوریه، با توجه به اسنادی که منتشر شده، ایالات متحده علناً ازتروریست های بی رحم و خون آشامی حمایت می کند، که مرتکب صدها مورد قصابی از نوع قتل محله وولویچ لندن شده و از هیچ جنایت دیگری هم فرو گذار نیستند.
این درحالی است که هیچ مرجعی بین المللی برای دادستانی از این بیدادها وجود ندارد و مالکان حق وتو و یا سازمان ملل که طبق نمودار «دکترين نيروهاي مسلح امريکا» ( ۲ مه ۲۰۰۷ ) و اصلاحیه های آن یکی از بازوان ارتش امریکا و تحت اداره آن کشور کاری نمی کنند و هر قطعنامهاي عليه اسراييل و دیگر اقمار منطقه ای خود را وتو و به صورت علنی از تروریست ها حمایت می نمایند؛ آیا ساخت و ساختار این چنین محیط بین الملل، عقده های متراکمی را به وجود نمی آورد و به صورت متقابل موجب واکنش مشروع یا هنجار شکنانه نمی شود ؟
پروفسور نوام چامسکی متفکر امریکایی و منتقد سرشناس ایالات متحده به نکته مغفول اما دقیقی اشاره می کند و آن اینکه تروریسم زاده کشتارها و نظامی گری امریکاست. او به گفته یکی از جوانان یمنی که توسط طیاره های بی سرنشین امریکا مجروح شده استناد می کند که گفته بود؛ "طیاره بدون سرنشین ابزار تروریستی هستند"، حمله طیاره های بدون سرنشین باعث می شود افرادی در سرک ها کشته و زخمی شوند و این واقعا ابزار تروریستی است". یعنی این عمل هم تروریستی است و هم تروریسم زا؛ جوان یمنی اضافه می کند: "گروه هایی که او جهادی می خواند، سالها تلاش کردند تا مردم این روستا علیه آمریکایی ها شوند اما موفق نشدند اما یک حمله طیاره بدون سرنشین امریکا همه این روستاییان را علیه امریکا کرد. شاید صدها نفر برای انتقام به گروه تروریستی بپیوندند." به اعتقاد او "طیاره های بی سرنشین ماشین ایجاد تروریست ها هستند."
این متفکر منتقد، در تازه ترین مصاحبه خود تاکید می کند، از انفجار بوستون تا محاکمه رئیس جمهور گواتمالا به جرم نسل کشی، محاکمه معلول هاست اما مجرم حقیقی همواره در حاشیه امن قرار گرفته و از پرداختن به علل واقعی اجتناب شده است.
چامسکی به دادگاه نورنبرگ اشاره می کند: "این دادگاه ۷۰ سال پیش به وجود آمد که بخشی از گروه نظارت بر قوانین بین الملل است و تهاجم را جرم بزرگ بین المللی معرفی کرده است. حمله انگلیس و امریکا به عراق نمونه این تهاجم به شمار می آید و در حقیقت ما مسئول همه شرارت ها مانند بمب گذاری هستیم. درگیری در سوریه اکنون در حال گسترش به همه منطقه است؛ این بخشی از شرارت هایی است که ما مسئول آن هستیم. "
براین اساس و در راستای تحلیل چامسکی باید گفت: طبق تئوری « جنگ تمدن ها» ساموئل هانتینگتون، نظامیان امریکایی در افغانستان و دیگر کشورهای مسلمان با این انگیزه که دشمن تمدنی خود را می کشند، مرتکب جنایت می شوند و در سوی دیگر، قتل سربازانگلیسی توسط دوجوان نیجریه ای تبار در لندن؛ قتل مشاور امریکایی توسط افسرپولیس زن در۴ دسمبر۲۰۱۲ در محوطهی قوماندانی امنیهی کابل، یا قتل چند سرباز امریکایی توسط افسر نیروی هوایی افغانستان، اقداماتی است که در نبود دادرسی بین المللی و ستم حاکم بر نظام بین الملل، به این صورت تبارز می یابد. اما با کمال تاسف، قدرت های بزرگ تلاش می کنند تا محیط بین الملل را جرم زا و فاجعه بار نگهدارند.
براین اساس، به خاک و خون کشیده شدن بیگناهان توسط نظامیان یا طیاره های بی سرنشین و با سرنشین در یمن، افغانستان و پاکستان در عین حالی که خود اقدامات آشکار تروریستی است، تروریسم زا نیز هست و از آنجایی که این وضعیت مطلوب ترین بستر دست اندازی ها به این سو و آن سوی جهان و جهان گشایی قدرت های سلطه گر و در راستای دکترین نظامی آنها است، لذا محیط بین الملل را بیدادگاهی ساخته اند که دادستانی وجود ندارد و به همین دلیل موجب قتل های فجیعی نظیر حادثه وولویچ لندن یا اقدامات مسلحانه دیگر می گردد.