واقعیات عینی با رساترین فریاد می فهماند که خاورمیانه ی اسلامی، کانون تقابل استعمارشده گان و استعمارگران جهان است و استعمار فرانو، برای سرمایه و سرنوشت مردم آن، طرح ها و توطئه های بسیار تدارک دیده و در همین جهت، تلاش و تقلا می کند. اما اینکه گوش شنوایی را به خود متوجه می کند یا تعهد، احساس مسئولیت و عرق دینی را تحریک می کند یا نه، امری است که می تواند، حسرت یا مسرت عدو را رقم بزند. اما تردیدی نمی توان داشت که بسیاری در عرض و طول دنیای اسلام این واقعیات را به خوبی می فهمند و اسیر نان و نام نیز نیستند تا ناچار به خود سانسوری رو آورند و برای آنکه معیشت شان به مخاطره نیفتد، صدایی از حنجره هاشان بلند نگردد.
بانگاهی به مبانی فکری و راهبردهای عملی استعمار کهنه ونو، تفاوتی میان کمونیسم و سکولاریسم و لائیسم امروزین نیست و نمی توان باور داشت، جهانخوارانی که دیروز دین ما را افیون توده ها می خواندند و امروز نیز با هزار تاویل و ترفند، مایه واپسگرایی و بیگانگی و سنت گرایی و ضدیت با مدرنیت تبلیغ می کنند، علاقمند مذهبی از مذاهب اسلامی باشد.
از این رو، موضوع مهم تر، شناخت راهبرد و روش ها و ابزارهایی است که برای غارت ثروت و سلطه بر سرنوشت و اضمحلال فرهنگی ما به کار بسته می شود. آیا از لابلای شعار های شعور سوز و ریاکاری های سیاسی و حرکت های خزنده و توطئه های پیچیده آنها، شناخت سناریوها برای ما امکان پذیر است و حیاتی تر اینکه آیا راهبردی برای خنثی سازی آنها می توان پیشنهاد کرد؟
تردیدی از منظر تئوریک و نیز به لحاظ تجربی و از رهگذر رخداد ها و عملکردهای گذشته و حال آنها، نیست که کدخدایان مسلط برجهان، جز قدرت، قبله ای نمی شناسند و هیچ ارزشی برای آنها ارجمند نیست و به دنبال سلطه بر ملت هاٰ، به هر بهایی هستند. آنان تلاش می کنند، ارزشهایی را به صورت ابزاری برای اهداف غیر انسانی خویش انتخاب کنند تا باطن ماجرا آنگونه که هست، پدیدار نگردد و برای همگان قابل رویت نباشد.
برهمین اساس است که کارشناسان معتقدند، دموکراسی، حقوق بشر، تروریسم و دیگر هنگ ها و رنگ های مرتبط با آن، شناخته شده ترین روش های استتار اهداف استعمار به حساب می آید. لذا با نگاهی به فاجعه هیروشیما و ناکازاکی، سرنوشت به بند کشیده شده گان گوانتانامو، دوستی و همدستی با دیکتاتورها و حمایت از سلطنت های خاندانی در دنیای عرب، کشتارهای وحشتناک و مهمتر از همه تمویل و تسلیح کسانی که تا دیروز تروریست خوانده می شدند اما امروز، گویا معجزه ای اتفاق افتاده و همه یک شبه دموکراسی خواه و آزادی طلب شده اند، ریاکاری های آشکار و استفاده ابزاری آنها از ارزشهای پیش گفته را نشان میدهد.
کسانی که برطبل "جنگ تمدنها" می کوبیدند و بر درگیری تمدن سکولار غربی و تمدن اسلامی انگشت می گذاشتند و آنرا در ۱۹۹۳ تئوریزه کردندو به دنبال آن در سپتامبر ۲۰۰۱ اعلام "جنگ صلیبی" نمودند و بعد پروژه رسمی قرآن سوزی و هتاکی به پیامبر اعظم(ص) را از طریق کشیش و کانگرس ها پی گرفتند، وخون های زیادی را در عراق، افغانستان، فلسطین و لبنان ریختند، همه نشانه های عریان ماهیت و اهداف و دشمنی آنهاست.
حال علی رغم این همه جنایتی که آفریده اند، رسانه های صهیونیستی و سلطه گران لائیک یا حد اقل سکولار غربی، تلاش می کنند هر اتفاقی را در دنیای اسلام، با سوژه و ادبیات مذهبی منعکس کنند و زیرکانه تر اینکه رسانه های تکفیری را راه اندازی نمایند تا بذر اختلاف بپاشند.
درحالی که بر مبنای آموزه های قرآن کریم، یهود و نصارا هرگز از دشمنی دست بر نمیدارند. آنان نه تنها هیچ علقه ای به اسلام و امت اسلامی ندارند که آشکارا دشمنی خود را در قالب تزهای سیاسی نظیر "برخورد تمدنها" و اعلام جنگ "صلیبی" نشان داده اند. از این رو، رسانه هایی که با استفاده از ادبیات مذهبی، سیاست انعکاس اخبار و تعریف درگیری ها با نام مذاهب اسلامی(شیعه و سنی) را تعقیب می کنند، دقیقاً در چهارچوب تز معروف انگلیسی "تفرقه بینداز و حکومت کن"، ایجاد فتنه مذهبی می کنند و به دنبال راه اندازی جنگ های درونی در کشورهای اسلامی هستند.
همانطوری که کارشناسان هم گفته اند، بازی کنونی غرب، پس از افشای بازی تروریسم، بازی مذهبی در جهان اسلام است و مدتهاست که این پروژه به صورت جدی در دستورکاراتاق های فکر صهیونیسم و استعمارغربی قرار گرفته و به همین دلیل، مذهبی سازی درگیری ها در جهان اسلام را به شدت تبلیغ می کنند.
پرواضح است که این رویکرد عریان رسانه های غربی، راهبرد فتنه انگیزی مذهبی است و باید همه، سیاست و تحرکات آنان را هوشمندانه رصد کنند و در جهت خنثی سازی آنها تلاش نمایند و ماهیت تحولات دنیای اسلام را از زاویه رسانه های آنها نبینند. زیرا بیداری اسلامی که اکنون کشورهای عربی را فراگرفته و به صورت اعتراضات مدنی و نه نظامی تبارز یافته، رویارویی مردم با حکومت های مستبد و موروثی مورد حمایت استعمار است و هرگز از جنس تقابل های مذهبی نبوده و نیست. اما استعمار برای حفظ دست نشاندگان در حال سقوط و نیز اسقاط مخالفان راهبردی خویش به این حربه متوسل شده تا همزمان با یک تیر دو هدف را مورد اصابت قرار دهد. درسوریه با ابزار مذهب و تحریک احساسات مذهبی، اسد را درهم بکوبد و در بحرین و عربستان، با همین حربه عمر استبداد و خفقان را طولانی تر سازد.
این همان نکته ای است که باید همه بفهمیم و بافتانت رصد کنیم تا راهبرد انگلیسی فتنه گستری و جنگ مذهبی در ممالک اسلامی توفیق نیابد و دشمنان اسلام با ایجاد درگیری های مذهبی ناتوان مان نسازد تا ثروت های سرشار ما را به یغما ببرد و عزت ما را لگد کوب کند و بر سرنوشت ما مسلط گردد.