با مروری بر مصایب قرون اخیر تاریخ حیات سیاسی امت اسلامی و تلخکامی های خود ساخته و تحمیلی آن، می توان رد پای غفلت و نا آگاهی را به صورت برجسته دید و به سادگی از کنار نگاه های جهل آلود و جهل گستری ها گذشت که چگونه غافلان با چشم بسته و برمدار سناریوها و توطئه های دشمنان اسلام، اعتقادات و باورهای شان را دور زده اند. برهمین اساس است که غول های رسانه ای آنهم در قرن انفجار اطلاعات، جز اغفال افکار عمومی و مسموم سازی اذهان و شبه پراکنی، عناد و شقاق آفرینی را دنبال نمی کنند. نگاهی به سرنوشت اشغال فلسطین و کشتار دهشت بار مسلمانان، تجاوزات مکرر به کشورهای اسلامی، تفرقه افکنی میان امت مسلمه، مصادره انقلاب های مبتنی بر بیداری اسلامی و ده ها مقوله دیگر، می طلبد تا راز و ناز "گوهر بیداری" و کارکردهای "ناآگاهی" برای سلطه گران جهانی، تبیین گردد.
تامل در ادبیات غول های رسانه ای، تبارشناسی رخدادهای گذشته و حال، کلید واژه های کیمیاگر فهم گوهر بیداری و برملا کننده جهل گستریهایی است که به نام جریان آزاد اطلاعات، اما در واقع سانسور اطلاعات، در یک تونل تاریک مشحون از وارونه گویی ها انجام می شود.
آگاهان میدانند، اکثر رسانه های بزرگ و مرجع جهان یا توسط صهیونیسم افراطی یا سلطه گران لائیک یا حد اقل سکولار جهان اداره می شود اما چرا تلاش می کنند هر اتفاقی را در دنیای اسلام، با سوژه و ادبیات مذهبی منعکس کنند و یا اغلب رسانه های تکفیری فعال در جهان اسلام، از خاک آنان و از سوی آنان حمایت می شود؟ با آنکه بر مبنای آموزه های قرآن کریم، یهود و نصارا و لائیک ها و سکولارهایی که منتسب به آنهاست، نه تنها هیچ علقه ای به اسلام و امت اسلامی ندارند که آشکارا عناد با آنها را در قالب تزهای سیاسی نظیر "برخورد تمدنها" و یا احیای ادبیات "صلیبی" دنبال می کنند.
تردیدی نمی توان داشت که آنان قبل از آنکه به هماوردی فیزیکی روی آورند، تلاش می کنند از طریق امواج و اصوات یا همان جنگ نرم، مغزها و اذهان ما را نشانه روند و به سیستم کنترل، هدایت و تصمیم گیری های ما رخنه کنند و با تغلیظ نژاد، قومیت، قرائت ها افراطیِ مذهبی به نام شیعه و سنی و یا نگرش های ناسیونالیستی نظیر پان ترکیسم، پان عربیسم یا پان فارسیسم و... ایجاد تنازع درونی نمایند و شیرازه وحدت امت را بشکنند، آنگاه طرح های استعماری خویش را عملی سازند. اگر این تَفرُق و تشتُت نبود، صهیونیسم نمی توانست در پیش چشمان یک و نیم میلیارد مسلمان، داخائو آشویتس واقعی را در فلسطین به راه اندازد و هر از گاهی صبرا، شتیلا، قانا و دیر یاسین بیافریند؟
امروزه در سوریه، افغانستان، عراق، بحرین و سایر کشورهای عربی که برق بیداری اسلامی در آنها جهیده یا با تروریسم سازمان یافته در گیرند، به خوبی نشان می دهد که در سایه سناریوهای پیچیده و غفلت مسلمانان چه جنایات تکاندهنده ای ارتکاب می یابد اما به دلیل آنکه رسانه های مسلط استکباری با تمام وجود تلاش می کنند که رازِ رویدادها مکتوم بماند و در این راستا با تغلیظ خط کشی های کاذب و برانگیختن احساسات عده ای، نقشه های راهبردی خویش را عملی سازند، بدون اینکه پرسشی ایجاد و تامل را بر انگیزانند که چرا، استعمار بیش از پاپ ها کاتولیک تر و نسبت به مسلمانان، آنهم از زاویه مذهبی دغدغه مندترند. می توان از وجدانهای بیدار و عقول سلیم و صاحبان درک پرسید، چرا رسانه های استعماری ماجرای غم انگیز فلسطین و جنگ های چندگانه علیه لبنان را از زاویه تقابل صهیونیسم و مسلمانان نمی بینند و حماس و حزب الله را که هر دو مسلمان وعرب اند، متناسب با هویت قومی و دینی آنها تصویر سازی نمی کنند. وقتی جنگی در برابر اسرائیل و اربابانش شکل می گیرد، مفهومی به نام تروریسم، تندروی، افراط گرایی، خلق و به مخاطبان مسلمان تزریق می شود اما تقابلی که تقابل میان مردم مسلمان و سلاطین سکولار و مستبد حاکم بر آنها و در عصر دموکراسی و آزادیهای سیاسی اتفاق می افتد، درگیری فرقه ای و مذهبی تبلیغ و ترویج می شود؟
در حالی که درفلسطین سنخ تقابل اشغال گری و ضد آن است؛ مردمی که کاسه صبر شان از کشتار، تخریب خانه ها و مزارع شان توسط یک رژیم جعلی لبریز شده و آواره شدن ساکنان بومی و ساکن شدن آوارگان اروپایی را در سرزمین های شان بر نمی تابند و در مقابل چنین ستمی جز مقاومت، گزینه ای دیگری هم ندارند، تروریست خوانده می شوند!؟
در سوریه نیز اگر تاملی در بافت کلان کشورهای حامی گروه های مسلح مختلف الملیه علیه دولت سوریه شود، به وضوح در میابیم که تقابل در آنجا، تقابل میان موافقان مقاومت و مخالفان آن است، واقعیتی که از اظهارات مئیر داگان رئیس سابق موساد به خوبی قابل فهم است. او برکناری اسد از قدرت را از منظر "راهبردی" به نفع اسرائیل میداند و مدعی می شود؛ این امر ایران و جنبش مقاومت لبنان، «حزب الله»، را تضعیف خواهد کرد. داگان تاکید می کند که تل آویو نباید درباره امکان به قدرت رسیدن نیروهای معارض[سلفی ها چند آتشه النصره] در سوریه نگران باشد، چرا که عربستان سعودی و دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس از هرگونه تلاش برای تشکیل یک رژیم «میانه» در دمشق فروگذار نخواهند کرد.
آیا این اظهارات تامل برانگیز نیست؟ چگونه از براندازی نظام توسط "تندرو"ها، رژیم "میانه رو" متولد می شود یا سقوط نظامی که حداقل سه دهه، حامی لغزش ناپذیر مقاومت فلسطین و لبنان بوده، تنها به تضعیف حزب الله منجر می شود اما تاثیری بر قدرت جنبش مقاومت فلسطین(حماس) نمی گذارد؟! وانگهی خدارا، چه نسبتی میان اسرائیل و سلاطین عرب است که ماهیت تلاش های شان رفع نگرانی از اسرائیل می کند و همه بر ضد دمشقی که محور جبهه مقاومت لبنان و فلسطین است، همدست و همداستان اند؟!
درفلسطین، حماس و در لبنان، حزب الله که علیه اشغال مبارزه می کنند، "تروریست" خوانده می شوند اما تروریست های گرد آوری شده توسط غربی ها و ایادی منطقه ای آنها با تذکره های سعودی، تونسی، یمنی، لیبیایی و... در سوریه، "ارتش آزاد" نام می گیرند و از دالرهای شیوخ و تسلیحات واشنگتن و لندن برخوردار می شوند. یا تظاهرات مردمی در بحرین با حربه های مذهبی و از سوی سلاطین سکولار آل خلیفه و نظامیان آل سعود سرکوب می گردد.
ساده لوحی است اگر بپنداریم که استعمار همدردی با استبداد زدگان کشورهای اسلامی می کنند و از فقدان دموکراسی عذاب وجدان دارند یا اینکه از منظر مذهبی "اقلیت علوی" حاکم بر "سوریه" و یا "اقلیت سنی" حاکم بر "بحرین" آزار شان می دهد! اما اینکه قدرتهای استعماری با تردستی تمام و به مدد غول های رسانه ای خویش، معادله استبداد و ضد آنرا تقابل مذهبی تصویر می کند و تعارض میان استعمارگر و استثمار شدگان را "جنگ تمدن ها" جلوه میدهند و ماهیت حقیقی تقابل را پنهان می کنند و با کمال تاسف عده ای باور می نمایند، چیز جز خلا آگاهی و غفلتِ امت اسلامی نیست.
از همین رو، اجلاس جهانی "علمای امت و بیداری اسلامی" که روزهای ۹ و ۱۰ ثور در تهران برگزارشد و یا کنفرانس های نظیر وحدت اسلامی، و یا علمای جهان اسلام، برآن است که علما و اندیشمندان متعهد جهان اسلام، در جهت تقویت پدیده مبارک "بیداری اسلامی" که جهان عرب را فراگرفته، و نتایج میمونی هم به بار آورده، هم اندیشی نمایند و برای برداشتن دیوار های بلند فتنه ها که استعمار در میان ما کشیده، تلاش نمایند و توطئه هایی را که در بطن تحولات کنونی دنیای اسلام تعبیه کرده و می رود که آتش فتنه مذهبی را برای تحقق طرح های کلان خویش شعله ور سازد، خنثی نمایند و در ارتباط با ماهیت تقابل و مبارزه با توطئه ها، روشنگری کنند و نگذارند، بیداری به وجود آمده به خاموشی بگراید و حاصل آن به نفع استعمار مصادره گردد. زیرا اگر بیداری همچنان بسط یابد و همه بدانند که تقابل کلان امروز جهان، تقابل قدرتهای استعماری و ملت های استعمارشده و نزاع های خُرد درونی میان ملت ها و دولت های عربی- اسلامی، تقابل استبداد و مبارزه برعلیه آن است، تا دیگر مسلمانان در سناریوهای شیطانی استعمار به بازی گرفته نشوند و سرنوشت شان را گماشتگان مستبد و سکولار رقم نزنند و به نام مذهب و دین، خادم استعمار نگردند. از همین روست که استعمار از بیداری ما بیمناکند و رسانه های آنها به صورت گسترده تلاش می کنند تا واقعیات را وارونه بنمایانند و ماهیت حقیقی تقابل ها و تحولات منطقه و جهان را مخفی نمایند تا مسلمانان نفهمند که سرخی گونه ای خفاش از خون آنهاست.