چندی است، افزون برحملات وقیحانه نظامی پاکستان بر مناطق مرزی افغانستان، آن کشوراقدام به تاسیس برخی استحکامات نظامی در خاک کشورمان نموده است. اقدامی که براساس هیچ قانون، عرف و اخلاقی توجیه پذیر نیست و بایسته بود که رفتارهای خصمانه همسایه تروریست پرورما، با واکنش شدیدِ حکومت، پارلمان و احزاب سیاسیِ موافق و مخالف کشور مواجه می شد و مهمتر از همه، اقدامات مقتضی در سطح ملی و بین المللی بویژه تعهدات نظامی ایالات متحده که براساس موافقتنامه به اصطلاح استراتژیک، در قبال تمامیت ارضی و دفاع از حاکمیت ملی افغانستان دارد، انجام می شد.
براساس آنچه در بند ۲ بخش سوم آن موافقتنامه- که طرفداران تصویب آن بسیار به آن استناد می کردند،- آمده: «به منظور تامین امنیت و ثبات در افغانستان، کمک به صلح و ثبات منطقوی و بین المللی و مبارزه با القاعده و وابستگانش، و نیز به هدف افزایش توانمندی افغانستان برای دفع تهدیدات علیه حاکمیت ملی، امنیت و تمامیت ارضی افغانستان، طرفین به تلاش های شان جهت تقویت همکاری نزدیک دراتخاذ تدابیر دفاعی و امنیتی طبق فیصله جانبین، همچنان ادامه میدهند.» براساس این بند، ایالات متحده نسبت به ارتقای توانمندی نظامی افغانستان برای دفع تهدیدات و نیزهمکاری عملی در این زمینه متعهد شده است.
اما در حال حاضر، بیش از یکسال از حملات متناوب پاکستان بر خاک افغانستان می گذرد و تقریبا این رفتار به یک عمل معمول تبدیل شده، باید پرسید، تعهد طرف امریکایی برای افزایش توانمندی و یا اتخاذ تدابیر دفاعی کجاست؟ مهمترین نیازی که برخی برای انعقاد و تصویب موافقتنامه استراتژیک ادعا می کردند، دفاع و بازدارندگی در برابر تجاوزات نظامی پاکستان و کشورهای دیگراست، تا کنون چه اقداماتی از سوی ایالات متحده صورت گرفته است؟. نه تنها درمانی در این موافقتنامه دیده نشد که گویا سرکنگبین آن صفرا، فزوده است. ناتو و ایالات متحده نه تنها در برابر تعدی و تجاوز پاکستان به تعهد خویش عمل نکرد که اظهارات تازه رئیس دفتر رئیس جمهور در گفتگو با بیبیسی نشان میدهد که ناتو تاسیساتی را همراه با یک محل ورودی، در ولسوالی گوشته ولایت ننگرهار دراختیار نظامیان پاکستان قرارداده است.
حال اینکه امریکایی ها و ناتو به مفاد موافقتنامه عمل نمی کنند و از آغازهم از عبارات سیال متن آن پیدا بود که عمل نخواهند کرد و صرفا به دنبال مشروعیت بخشی به حضور خویش و اخذ تعهداتی از سوی دولت افغانستان است، اما چرا و با کدام صلاحیتی رفتار مالکانه ای چنین با خاک افغانستان می کنند؟ این رویداد به اثبات می رساند که گفته های سفیر فرانسه(باژوله) در افغانستان که گفته بود، "غرب تلاش خوبی برای مبارزه با تروریسم کرد اما بیشتر آن در خاک پاکستان انجام شد"(!؟)، چقدر صادقانه بوده است و حتما مبارزه با دهشت افکنی ایجاب می کرد که معبری از خاک افغانستان نیز تقدیم آنان کنند!؟، نفاق رفتاری و گفتاری تا کجا!
با توجه به اظهارات علناً خلاف واقع "باژوله" و افشاگری های "خرم"، عجیب و بعید نمی نمود که حتی آقای سفیر در مراسم خدا حافظی مدعی می شد که ما در جهت مبارزه موثر با تروریسم، برای نظامیان افغانستان تاسیساتی را در خاک پاکستان ایجاد کردیم؟!
بی پرده باید گفت؛ اینکه هر دم از "این باغ بَرِی می رسد،" ضعف استراتژیک ماست که صاحب مُلک زنده اما بیگانگان با آن معامله مالکانه می کنند. حتی اگر کشورهای عضو ناتو به عنوان مدعیان مبارزه با تروریسم بی اطلاع از این باشند که پاکستان اصلی ترین حامی دهشت افکنی است، هرگز صلاحیتی برای واگذاری خاک افغانستان به کشور دیگری را نداشته و ندارند، چه رسد که ماهیت ماجرا چنین آشکار و حاتم بخشی ها، فضاحت بار باشد.
واقعیت این است که اگر روند فعلی تداوم یابد، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و استقلال سیاسی ما ابهام آمیزترین وضعیت را خواهد داشت. زیرا، نه غربیها، عزم توانمند سازی ما را دارند و نه صداقت در پیمانه پیمان آنهاست و حضور آنها در این خاک برای تاک خود شان است. چیزی که می تواند، آنها را از عنان گسیختگی و نقض حاکمیت ملی ما بازدارد، و نسبت به تعهدات شان پاسخگو سازد، ظرفیت های ملی و درونی ماست که متاسفانه تاکنون نشانه های از آن دیده نمی شود. اما با این وجود، می توان اقداماتی را به کار بست تا توهم تَملُک سیاسی و سرزمینی آنها نسبت به افغانستان زایل گردد.
نخست آنکه به عنوان یک اقدام عاجل، حکومت و در مجموع نهادهای دولت، به منظور باز پس گیری مجدد خاک و تاسیسات کشور و عذرخواهی آنها از این عمل وقیحانه از طریق احضار مسئولین عالی ناتو در افغانستان، تا طرح مستندِ آن در مجامع بین المللی و تعلیق برخی همکاری ها اقدام شود و در صورت عدم تمکین، واگذاری موضوع به مردم و اقدامات مردمی می تواند گام بعدی باشد.
موضوع دیگر، اقدامات این چنین، اندکی از بسیارها و حاکی از منش متداول آنهاست، تلاش شود تا نسبت به برخی موضوعات استراتژیک ملی، همانند مسایل مربوط به تمامیت ارضی کشور، موافقتنامه ها، صلح و جنگ، واقعاً یک اجماع ملی به وجود آید و ضمانت اجرای گام به گام برای آنها تعریف شود تا در صورت تخلف، تجدید نظر وحق فسخ را به صورت "عملیاتی" و "باور پذیر"، در چنته داشته باشیم.
اما متاسفانه حقوق ملی ما همواره در برزخی از نامصلحت ها و نگاه های محدود، قربانی شده و اراده ای شکل نگرفته تا با ایجاد یک اجماع ملی، پاسداری واقعی از آن صورت گیرد. همواره به صورت مقطعی یا تاکتیکی با قضایای ملی برخورد شده و از ظرفیت های ملی برای حراست از منافع ملی کار بنیادی صورت نگرفته است.
از سوی دیگر درشرایط کنونی، دچار یک نا هنجاری شدید سیاسی و قاعده گریزی از مصالح و قواعد کلان کشور هستیم و این "آنومی سیاسی" باعث شده که هرکسی در هر گوشه ای بدون پیروی از مصالح علیای کشور، مشق سیاست کند و به زدو بندهای خُرد و کلان بپردازد. وگرنه در برابر چنین رخدادی، باید فضای سیاسی کشور، حساسیت سنگینی از خود نشان دهد و پشتوانه چانه زنی بهتری برای دستگاه دیپلماسی کشور گردد تا هم شعاع تاثیر تلاش های حکومت را گسترده ترسازد و هم وصول به نتیجه را تسریع ببخشد.