مردم افغانستان این روزها از مجاهدمردی تجلیل و تکریم می کند که در تمام عمر و زندگی اش، از مردم، جدا و متفاوت زندگی نکرد. شهید مزاری در طول حیات مبارزاتی و جهادش ثابت کرد که یک رهبر می تواند حرف و عملش یکسان بوده و آنچه را که بر زبان می راند، در رفتار و عملکرد او نیز پدیدار باشد.
همه می دانیم که شهید مزاری رهبری بود صادق؛ صداقتی که هر نوع شک و شائبه ای از دورویی و نفاق و تزویر را از ساحت شخصیت متفاوت او با رهبران موجود را دور می کند؛ رهبرانی که هیچ گونه رنگ و بویی از مزاری بزرگ به ارث نبرده و اینک صرفاً با هدف بهره وری از نام و شخصیت منحصر به فرد آن شهید بزرگ، ضعفها و ناتوانایی های سیاسی و مردمی خویش را در پشت او پنهان کرده و با برگزاری مراسم و محافل برای آن مجاهد نستوه، علایق مردم را به نفع خویش، سمت و سو می دهند.
تفاوت عمده شهید مزاری با مدعیان زعامت و رهبری امروزی، صرف نظر از بسیاری از شایستگی های دیگر آن شهید، در دو چیز خلاصه می شود که یکی از آن دو ساده زیستی آن فقید و دیگری مردمی بودن او بود؛ دو شاخصه ای که با صراحت و جرئت می توان گفت که در هیچ یک از مدعیان رهبری در سطح افغانستان وجود خارجی و حتی ذهنی ندارد!.
در تکریم و پاسداشت از شخصیت استاد شهید، سخن بسیار می توان گفت و چه بسا زوایایی از لایه های شخصیت و هویت انسانی ایشان، بر رغم تجلیلها و تکریمهای بسیار، هنوز نامکشوف و ناگفته مانده باشد.
اگر بخواهیم در یک جمله از استاد مزاری، تجلیل و تکریم داشته باشیم، باید بگوییم که حتی مرده او بر بسیاری از مدعیان زعامت و رهبری در افغانستان، ارجحیت و اولویت دارد تا چه رسد به زمانی که ایشان در قید حیات بودند و بسیاری از کسانی که امروز و در غیاب ایشان، داعیه زعامت و رهبری شیعیان افغانستان را دارند و ده ها نوع القاب و سمتها را با خود یدک می کشند، در حضور آن شهید والامقام، جرئت شاگردی را هم نداشتند.
با تمام این شایستگی ها و فضایلی که در استاد شهید سراغ داشتیم و داریم، اما یک نکته را هیچگاهی نباید از یاد ببریم و آن اینکه استاد شهید چنانچه بارها خودش اظهار داشته بود، ابداً متعلق به نژاد و قوم خاصی نبود و از آن هم مهمتر، ایشان در تمام دوره های عمر بابرکتش، آنی از اسلام و قرآن جدا نشد و تمام افتخارش این بود که مجاهدی است که در راه رضای خداوند متعال، به ادای تکلیف جهاد برخاسته و از دین، خاک و ملتش دفاع می کند.
با تاسف این روزها و به بهانه تجلیل از سالروز شهادت مظلومانه آن استاد و روحانی دینی، شعارهایی دیده و شنیده می شود که به هیچ عنوان با دین اسلام، مذهب تشیع و مرام و مقصد استاد بزرگ، همخوانی و هماهنگی ندارد و بلکه در جهت عکسِ اهداف و آرمانهای آن شهید راه حق و عدالت قرار دارد.
یکی از آن شعارهایی که با تاسف بر روی بعضی از پوسترهای استاد مزاری-ره- زیرنویس شده این جمله ی پرسش برانگیز و گمراه کننده است:"مزاری، پیامبر بدون جبرئیل". در قدم اول باید گفت، کسانی که مبادرت به نوشتن چنین شعارهایی می کنند، یا آدمهای ساده و خوشبینی هستند که نسبت به دین و مذهب خویش اطلاع و معلومات کافی و مناسبی ندارند و نمی دانند که بسیاری از واژه ها، بار معنایی خاص خود شان را دارند و نیز نمی دانند که در شریعت اسلام، بعضی از کلمات، القاب و اسامی، توقیفی هستند و با توجه به ویژگیها و شاخصه های خاصی، برای اشخاص یا اشیایی داده می شوند.
اگر چنین باشد که این شعاردهندگان، از سر نادانی و سهل انگاری، به نوشتن یک چنین شعارهایی روی می آورند، که باید به آنان تذکر داد و با دلیل و منطق، از خطا و اشتباه، بیرون شان آورد.
امکان و احتمال دوم آنست که این گونه افراد، آگاهانه و عامدانه دست به نوشتن و گفتن یک چنین شعارهای بدعت زا و کفرآمیزی می زنند. به خوبی می دانیم که در جامعه فعلی کشور و به خصوص در پرتو حضور نیروهای خارجی در افغانستان و گرد و خاکی که مفاهیم وارداتی غربی چون دموکراسی، آزادی اندیشه و بیان و...، بپا کرده است، تعدادی از عناصر گریزان از دین و اخلاق، ذوق زده شده و سعی دارند از هر واقعه و حادثه ای در کشور، به سود اندیشه و عمل خویش استفاده کنند.
با تاسف، این قشر گریزان از دین و آموزه های آن، در میان همه ی اقوام و نژادهای ساکن در افغانستان هستند و همینها نیز بذر تفرقه و دوئیت را در میان قومیت های موجود در کشور، پخش و نشر می کنند. این تعداد با این گونه عملکردهای مغرضانه، به چند هدف نظر دارند: نخست آنکه با این گونه دهن کجی ها، دین و مذهب را به استهزا می گیرند و سعی در ترور معنایی کلمات توقیفی و قدسی ای چون نبوت و رسالت و امثال آن دارند؛ تا با تهی ساختن این واژگان از معانی بلند و ملکوتی آن و پایین آوردن آن در حد کلمات معمولی و ساده، هر شخصی را بتوانند با آن مخاطب قرار دهند!.
دوم آنکه بتوانند استاد شهید و آرمانهای بلند اسلامی ایشان را به سود تفکر منحط و الحادی خویش، مصادره کنند؛ تا ادعا کنند که استاد از آنان بوده و چون آنان، در جهت رشد و تقویت توتم و تابوی قوم و نژادپرستی، مبارزه می کرده است!.
سوم آنکه اساساً با این گونه شعارها و نمادها، باور و ایمان اسلامی جمعیت شیعه در افغانستان را نشانه گرفته اند که بدترین پیامد آن، تخریب چهره درخشان مذهب شیعه در انظار مسلمانان جهان و به خصوص برادران اهل سنت و جماعت در کشور است.
امید آن می رود تا علما و روحانیون مطلع کشور، در برابر این گونه تقصیرات و خبطهای آگاهانه و غیر آگاهانه، موضع لازم و مناسب اتخاذ کرده و از مخدوش شدن بیشتر چهره تشیع در کشور، جلوگیری کنند.