انسان های معمولی و بی موقف به راحتی اعلام نظر می کنند، حد اکثر به تبع جایگاه شان ملاحظاتی دارند ولی بازهم جهان را به میزان فهم خود، خالص می بینند اما افراد صاحب جاه، محظورات فراوان تری دارند و تحلیل و اعلام موقف شان به گونه ای است که واقع گرایی و صداقت در گفتار و رفتار شان نایاب است. نه آنکه توان دیدن واقعیات را آنگونه که هست، ندارند بلکه هستی ها را می خواهند با مستی های خود سازگار سازند، لذا به آنها دست می برند؛ مرتکب تناقض گویی می شوند، مجبور به تغییر گاه به گاه موضِع و حتی موضوع مناقشه می گردند و خلاصه اینکه به صندوق پر از ابهامی می مانند که شناخت آنها و اهداف و معبر و معیارشان ناممکن می گردد.
پیرو این، می توان گفت، درچند دهه اخیر اوضاع سیاسی و امنیتی کشورما از پیچیده ترین کشورهای دنیا بوده و قدرتهای بزرگ شرقی و غربی، نقشی در این پیچیدگی ها داشته و شخصیت های پیچیده ای را هم تبارز داده اند که یکی از آنها گلبدین حکمتیار است که پس از پیروزی جهاد، چالش آفرین چهره و طی این یازده سال پس از سقوط طالبان، همواره مدعی ترین جهادی از مکان های نامعلومی بوده است.
کسی که از یک سو، مجاهد دو آتشه است و می گوید تا قبل از ۲۰۱۴ تا می توانید سربازان اشغالگر را بکشید تا هوای بازگشت دوباره نکنند و اظهار می کند که این "شغال های مست" (اشاره به هری نواسه ملکه انگلیس) برای کشتن مردم بی گناه افغانستان آمده اند؛ امریکا او را تروریست می خواند و او امریکا را اشغالگر میداند اما در جنوری ۲۰۰۸ "سیلجندر فورا" که شش سال نماینده گنگره امریکا و یک سال نماینده آن کشور در سازمان ملل بوده، متهم به کمک مالی به حکمتیار می شود.
رهبر حزب اسلامی، برای مشارکت سیاسی خود در ۲۰ مارس ۲۰۱۰ طرح ۱۶ ماده ای را از طریق نمایندگان اعزامی اش به سرپرستی هارون زرغون، به کابل ارائه می کند که مهم ترین بند آن خروج نیروهای خارجی از افغانستان است و باید از ماه جولای آغاز و ظرف شش ماه به طور کامل افغانستان را ترک کنند و پس از آن "حکومت موقت" از"افراد بی طرف" تشکیل شود و حکومت کنونی و پارلمان تا شش ماه به کار خود ادامه دهد اما در دوره موقت، سازوکار برگزاری انتخابات آزاد فراهم گردد و در سال ۱۳۹۰ انتخابات آزاد برگزار شود و یک حکومت منتخب تشکیل گردد."
در ماه می ۲۰۱۲ و در واکنش به امضای توافقنامه استراتژیک اعلام کرد که دیگر با دولت افغانستان مذاکره نخواهد کرد زیرا؛ امضای این سند بهانه ای حضور طولانی مدت نیروهای امریکایی در افغانستان می گردد و به همین دلیل تصمیم به قطع مذاکرات با دولت افغانستان گرفت.
چند روز پیش گویا بار دیگر آقای حکمتیار، هوای مذاکره کرده و در گفتگو با تلویزیون ژوندون گفته که با خروج نیروهای خارجی از کشور، اعضای این حزب در انتخابات آینده اشتراک خواهند کرد و همچنین خاطرنشان ساخته که بر ضد اشغالگری در تمامی عمرش جهاد خواهد کرد و برای ادامه آن طرح عادلانه و جدیدی را روی دست دارد. موضوع جدید "تجزیه"را نیز این بار به شعائر خود افزوده و تاکید کرده که هیچ کسی نمی تواند افغانستان را تجزیه کند و آنهایی که می خواهند این کشور را تجزیه کنند با مخالفت سخت افغان ها رو برو خواهند شد.
روی همرفته اگر موضع گیری ها و عملکردهای فصلی آقای حکمتیار را در نظر بگیریم، سیاست گاهی به میخ و گاهی به نعل ایشان کاملاً هویداست و نمی توان اصول و معیارهای ثابت فکری را درحکمت عملی و نظری ایشان دید و پارادوکس ها در اظهارات چند سال اخیر وی کاملاً برجسته است. به عنوان مثال امضای همان توافقنامه استراتژیک با ایالات متحده که علت قطع مذاکرات وی با دولت عنوان شد اینک در آستانه زایش مولودی به نام توافقنامه دوجانبه امنیتی است، اما او بدون توجه به این مسئله و پیش شرط های قبلی که در طرح ۱۶ ماده ای به حکومت ارائه داده بود، اعلام می کند که در انتخابات پس ازخروج، شرکت خواهد کرد. آیا منظور وی از خروج، خروجی برمبنای توافقنامه استراتژیک است؟ در این صورت توافقنامه استراتژیک را که ظاهرا از آن نفرت داشت، پذیرفته است و اگر چنین باشد، موضع ایشان در قبال پایگاههای دائمی و مصئونیت قضایی که آن توافقنامه استراتژیک، می خواهد بزاید، چیست؟ اما گویا وی به مدد تکنولوژی امروزین از جزیره کانتی با ساکنان سیاره ما صحبت می کند و نمیداند که این خروج یک امر بسیط و بی مقدمه و موخره نیست و او در اظهاراتش آنها را تعمداً نادیده می گیرد.
مسئله جدید منظومه حِکمی ایشان "تجزیه" است و نگفته که چه کسانی در داخل و خارج کشور، به دنبال تجزیه است و حکمتیار حکیم با چه تلسکوپی به مشاهده این مسئله اتمی و کشف کبیرنائل آمده است!؟ فارغ از اینکه دعوی تجزیه وجود خارجی داشته باشد یانه، این پرسش مطرح می شود که این اظهارات هماهنگ شده با برخی حلقات دیگر نیست که در برهه ای بدون ارائه دلایل و شواهد، آنرا مطرح ساخته بودند؟
به نظر می رسد، تنهایی مفرط و انزوای زجر دهنده، باعث چرخش هایی شده که اینک وی با نادیده گرفتن مدعیات پرطمطراقش و طرح های عریض و طویلش به خروج خارجی ها بسنده کرده و نشان میدهد، قصد بازیگری مجدد در عرصه سیاسی کشور دارد و طرح مسئله تجزیه نیز کُدِی برای آغاز فاز جدیدی است که از این به بعد استارت خواهد خورد و این چرخش، می تواند بازتاب توافقات زیر پوستی شهرما باشد و تجزیه از هم اکنون اهرم ها و حربه های انتخاباتی یا ابزارهای پیشگیرانه از اتفاق آتی است که شاید ما و بسیاری از مردم افغانستان نمیدانیم.