نشستی در لندن و با حضور رئیسان جمهور، وزرای خارجه و مقامات بلند رتبه امنیتی سه کشور بریتانیا، پاکستان و افغانستان، برگزار گردید.
بر اساس خبر رسانه ها، در این نشست گویا بر رهبری دولت افغانستان در مذاکرات صلح با طالبان تاکید شده است. "طبق اظهارات دیوید کامرون، صدر اعظم انگلیس، در این نشست با سران کشورهای پاکستان و افغانستان در لندن توافق شد تا پروسه صلح با طالبان به رهبری دولت کابل صورت گیرد و نیز بر ایجاد دفتری برای طالبان در قطر تاکید شد.
در یک بیانیه مشترک که از سوی دفتر صدر اعظم انگلیس منتشر شده، آمده است: "همه اطراف بر فوریت تامین صلح توافق کردند و متعهد شدند تا تمامی اقدامات لازم را برای دست یافتن به یک توافق صلح در شش ماه آینده انجام دهند."
بررسی شیوههای تامین و حفظ امنیت در منطقه مرزی افغانستان و پاکستان و جلوگیری از آغاز دوباره فعالیت طالبان پس از خروج نیروهای بینالمللی از افغانستان در سال ۲۰۱۴ میلادی، محورهای اصلی این مذاکرات سهجانبه اعلام شده است.
نشست لندن سومین دور این مذاکرات به شمار می رود و سه طرف پیش از این در کابل و نیویورک گفتوگوهای مشابهی داشتهاند".
چنانچه در خبر بالا نیز آمده است، این سومین نشست در باره ایجاد صلح در کشور است که از سوی کشورهای سه گانه، برگزار می شود. وقتی به ظاهر این نشستها و اظهارات خوشبینانه مقامات سه کشور نگاه می اندازیم، نسبت به صلح و آینده کشور خوشبین و امیدوار می شویم؛ اما با نگاهی عمیقتر به قضایا و سخنان گاهاً ضد و نقیض مقامات طالبان و رسانه های امریکایی- غربی، به این نتیجه می رسیم که صحبت از صلح و برقراری ثبات و امنیت در افغانستان و آنهم در شش ماه آینده و پس از آن، نمی تواند با واقعیتهای پیچیده و تلخ کشور، سازگاری چندانی داشته باشد.
چند گزینه است که نمی گذارد تا نسبت به این گونه نشستها و نوید دهی های صلح آمیز شرکت کنندگان در آنها خوشبین بود. گزینه و یا مانع اول، دولت مخلوط اسلام آباد و مقامات آن کشور است. پاکستان در طول همسایگی اش با کشور ما، همواره ثابت کرده است که نگاه انسانی و صادقانه ای به دولت و ملت افغانستان نداشته و قبل از هر چیز دیگر، به منافع نامشروع و استعماری اش در افغانستان فکر می کند.
مقامات پاکستانی به خوبی می دانند که با برقراری صلح و ثبات در افغانستان، نمی توانند به منافع تعریف شده ی خویش در این کشور برسند؛ اما از سوی دیگر، حضور بلند مدت نیروهای خارجی به خصوص در قالب ایجاد پایگاههای نظامی در افغانستان، به هیچ عنوان به سود پاکستان نخواهد بود.
در یک چنین حالتی، اسلام آباد ترجیح می دهد تا با اتخاذ موضع معقول، به سیاستی روی بیاورد که اگر سود آن چنانی ای ندارد، لااقل ضرر کمتری را متوجه دولت و کشور پاکستان کند و در شرایط کنونی، آن سیاست، همکاری با دولت کابل در مذاکره با طالبان در مورد برقراری صلح و ثبات در افغانستان است.
مانع بعدی، برخورد دوگانه طالبان با برنامه صلح به رهبری دولت افغانستان است. مکرر اتفاق افتاده که مقامی از طالبان جهت مذاکره با دولت کابل نرمش نشان داده و مقامی دیگری از آنان، بلافاصله آن را رد کرده و امریکا را طرف واقعی مذاکره دانسته است.
در راستای همین رد و قبولهای متداول طالبانی، رسانههای امریکا گزارش دادند که اخیرا ملا عمر در اقدامی بی سابقه پیشنهاد اشتراک در قدرت در افغانستان پس از پایان جنگ در این کشور را داده است. اما این گزارشها عنوان داشتند که بیاعتمادی و سردرگمی در میان بازیگران اصلی، تلاشهای صلح را با مشکل مواجه کرده است.
اگر این گزارش درست باشد و این نوبت ملا عمر نیز از حرفش برنگردد، در واقع نیز با تحول بزرگی در عرصه زمینه سازی برای صلح در افغانستان مواجه خواهیم بود. البته زمانی که به این اظهارات ملاعمر صحبتهای سفیر اسلام آباد در امریکا را علاوه کنیم، قضیه شکل جدی تری به خود می گیرد.
"شری رحمان"، سفیر پاکستان در امریکا با رد کنایهها در خصوص اینکه اسلام آباد قصد دارد مذاکرات صلح را به تاخیر بیندازد، گفت: پاکستان صراحتا به دنبال یک نقشه راه به رهبری افغانها برای آشتی بوده و درک میکند که این مساله یک اولویت فوری است.
وی افزود: پاکستان همچنین در بالاترین سطح حمایت خود را از هرگونه پیشبرد مذاکرات که از نظر افغانها مهم تلقی شود، نشان داده است.
اما گزینه و یا مانع سوم که از همه مهمتر است، اراده دولتهایی چون امریکا و بریتانیا در برقراری صلح و ثبات در افغانستان است؛ کاری که در مدت زمان طولانی ۱۱ ساله در کشور انجام نشد.
تصور آنکه یک افغانستان ایمن و آرام و آباد بتواند در راستای اهداف استعماری قدرتمندان قرار گرفته و به سود آنان تمام شود، تا مقدار زیادی دور از ذهن به نظر می رسد و این در واقع همان چیزی است که خود رسانه های امریکایی نسبت به آن اظهار تردید و شک کرده اند و از آن به عنوان بی اعتمادی و سردرگمی در میان اطراف درگیر در قضیه صلح افغانستان یاد کرده اند.
به هر تقدیر، اینها همه مواردی اند که موجب می شود تا انسان هوشمند نسبت به برگزاری یک چنین نشستهایی، خیلی خوشبین نبوده و احتمالات دیگری را نیز ملحوظ بدارد.