سرانجام دیدار روز جمعه باراک اوباما؛ رییس جمهوری امریکا با حامد کرزی؛ همتای افغانستانی وی انجام شد؛ دیداری که بسیار حساس و مهم توصیف می شد و قرار بود، طی آن، فصل آخر روابط دو کشور هم پیمان، رقم بخورد؛ اما آنچه در دیدار روز جمعه روی داد؛ به باور بسیاری از ناظران و کارشناسان، درست همان چیزی نبود که قرار بود اتفاق بیفتد.
مهم ترین تصمیمی که بر اساس گفتگوهای باراک اوباما و حامد کرزی رهبران امریکا و افغانستان گرفته شد این بود که بخش عمده عملیات رزمی نیروهای امریکایی در افغانستان بهار سال آینده پایان می یابد و نقش آنان تنها به آموزش، مشاوره و حمایت تقلیل پیدا می کند.
باراک اوباما؛ رییس جمهور امریکا در این زمینه گفت:"از بهار سربازان ما در افغانستان ماموریتی متفاوت خواهند داشت: آموزش، مشاوره و کمک به نیروهای افغانستان."
آقای اوباما که در کاخ سفید صحبت می کرد گفت این تغییر لحظه ای تاریخی خواهد بود که افغانستان را یک گام به خودمختاری نزدیکتر می کند.
رؤسای جمهور دو کشور درعین حال توافق کرده اند که سرپرستی زندانی های افغان به دولت افغانستان سپرده شود؛ مساله ای که حامد کرزی بارها اعلام کرده است که برای استقلال کشور ضروری و حیاتی است.
حمایت از روند صلح قطر، تاکید بر امضای هرچه سریع تر پیمان امنیتی، تاکید اوباما بر مصونیت قضایی سربازانش، حضور امریکایی ها پس از ۲۰۱۴ در افغانستان و تاکید بر عدم ایجاد پایگاه های دایمی، محورهای دیگر توافق و گفتگوی دو رییس جمهور بوده است.
با این حساب، به باور بسیاری از تحلیلگران این دیدار چندان که گفته می شد، حساس و تعیین کننده نبود؛ اما نمی توان انکار کرد که این دیدار به واقع یکی از دشوارترین گفتگوهای دو رهبر محسوب می شود؛ زیرا با وجود انتظارات فراوان، هیچ دستاورد قابل اهمیت و شایسته توجه ویژه ای در پی نداشت و این نشان می دهد که حجم اختلافات میان دو رییس جمهور، بسیار سنگین بوده و فاصله موجود نیز زیاد بوده است.
از جانب دیگر، توافق دو رییس جمهور در خصوص تقلیل زودهنگام نقش نیروهای امریکایی از رزمی به آموزشی، مشورتی و حمایتی، چندماه زودتر از توافقی است که در اجلاس سال گذشته شیکاگو بین دو طرف صورت گرفت و این نشانگر دو وجه مهم این قضیه است: یکی اینکه نیروهای داخلی افغانستان، واقعا به مرحله ای از قدرت، اراده، عزم و توانمندی رسیده اند که بدون نیاز به نیروهای جنگی خارجی، می توانند عملیات های جنگی را با قدرت به پیش ببرند و در برابر تهدیدها و خطرات امنیتی، مقابله نمایند.
رییس جمهور کرزی نیز از این امر ابراز مسرت و خوشحالی کرد و این امر برای هر رهبر یا شهروند ملی افغانستان، مایه مباهات، افتخار و سرافرازی است؛ زیرا کشور را یک گام دیگر به دست یافتن کامل به حاکمیت ملی، استقلال سیاسی و رهایی از سلطه یک نیروهای بیگانه و خارجی، نزدیک می سازد و همانطور که رییس جمهور کرزی نیز تاکید کرد نیروهای امریکایی از بهار سال آینده، دیگر در قراء و روستاهای کشور مستقر نخواهند بود؛ تا به کشتار و عملیات خودسرانه و دخالت در زندگی خصوصی مردم بپردازند.
اما وجه دیگر این توافق این است که نیروهای امریکایی در برابر جنگ فرسایشی و تغییر زاویه دید افکار عمومی نسبت به عملکردهای خود در افغانستان، دچار ضعف و آسیب پذیری گردیده اند و از این حیث نیاز دارند که هرچه زودتر ماموریت جنگی خود در افغانستان را به پایان ببرند.
افزایش حملات سبز علیه آبی، اگر یکی از عوامل آن نفوذ نیروهای تروریستی در درون تشکیلات نظامی داخلی و خارجی است، عامل مهم دیگر آن، نفرت پراکنی نیروهای خارجی از طریق جسارت و هتاکی مکرر نسبت به معتقدات و مقدسات مردم افغانستان می باشد؛ بنابراین، امریکا نمی تواند بیش از این، به یک نبرد بی نتیجه در کشور پایان دهد.
اگر گفته شود که تعجیل در واگذاری زودهنگام مسئولیت های جنگی به نیروهای افغان، به معنای ضعف نیروهای امریکایی نیست؛ پس باید پرسید که چرا این توافق، چند ماه زودتر از جدول زمانی مشخص شده در کنفرانس شیکاگو انجام می شود؟ مشخص است که یک وجه این تصمیم، قدرت گیری و توانمندی و اعتماد به نفس نیروهای امنیتی افغانستان است و وجه دیگر آن، ضعف و آسیب پذیری و هزینه های هنگفت مالی، نظامی، نیروهای انسانی و سیاسی این جنگ فرسایشی و بی نتیجه برای امریکا می باشد.