در افکارعمومی ما وقتی واژه طالبان شنیده میشود، تصور میگردد که تروریست هایی که در دوسوی دیورند به این نام شناخته میشوند، دارای مبانی فکری و اهداف همسان اند. یکی در آنسوی دیورند علیه دولت به نام اسلامی پاکستان میجنگد که از زمان شوروی تا حاکمیت طالبان و حتی پس از آن، حداقل سه دهه دلالی سیاست های امریکایی را کرده است.
دیگری در این سوی دیورند، برای بیرون راندن امریکا و حتی دولت افغانستان میجنگد تا به اشغال یا حضور نظامی امریکا پایان دهد.
ملانذیر، حکیم الله مسعود و ملا محمد عمر و شورای کویته و وزیرستان پاکستان، نماد ها و نهادهای ماهیت فکری پایگاه های طالبانی شناخته میشوند. وزیرستان شمالی و جنوبی هم، از دو سو، خط نخست مبارزه عنوان میشود و هر از گاهی مورد هجوم طیاره های بیپیلوت ایالات متحده و ارتش پاکستان قرار میگیرد که در تازه ترین حملات، صبح پنجشنبه ملانذیر یکی از فرماندهان ارشد طالبان پاکستانی توسط طیاره بیپیلوت امریکایی کشته شد.
رسانه های غربی به ویژه بیبیسی ملا نذیر را متحد " پاکستان" علیه طالبان پاکستانی می داند و گفته اند که وی با حملات طالبان پاکستانی به هدفهای داخل این کشور مخالف و معتقد به عملیات مسلحانه علیه نظامیان امریکایی و افغان در افغانستان بوده و با سازمان اطلاعاتی پاکستان(ISI) ارتباط نزدیکی داشته است. طالبان تحت امر او برعلیه نیروهای امریکایی میجنگیده و به افغانستان نفوذ میکرده و جزء تحریک طالبان به رهبری حکیمالله محسود به شمار نمی آمدند. چندی پیش نیز گزارش ها حکایت از آن داشت که دولت پاکستان آن عده از طالبانی را که تمایل به صلح با دولت افغانستان دارند، زندانی ساخته و شورای صلح با رایزنی هایی که انجام داد، تعدادی از آن ها چند روز پیش از زندان های پاکستان آزاد شدند.
از سوی دیگر، زمانی که نیروهای بریتانیایی در هلمند مستقربودند و درگیری با نظامیان امریکایی بر سر معدن اورانیوم هلمند داشتند، منابعی فاش ساخت که انگلیسیها هم با بخشی از طالبان در ارتباط و تعامل نزدیک است و دست به دست شدن برخی ولسوالیها تاکتیکی است.
از اینرو، واقعیات فوق نشان می دهد که گروه های تحت نام طالبان در دو سوی دیورند و تحولات گاهاً متناقضی که رخ می دهد، بازی پیچیده ای هم پیمانان کنونی و آینده ماست که دراین منطقه به اجرا در آورده و گروه های ماهیتاً نا متجانس را برای تحقق اهداف خویش حمایت و مدیریت میکنند. ایالات متحده، نه نظام افغانی با ماهیت واقعاً اسلامی را برمی تابد و نه پاکستانی را که تنها کشور اسلامی اتمی دنیاست. هر دو به نحوی برای اهداف استعماری امریکا خطر بالفعل یا بالقوه هستند.
به همین دلیل به طالبان میدان داده شد و مستقیم یا غیر مستقیم از طریق پاکستان و عربستان به تقویت و تسلط طالبان کمک کرد تا نه تنها مجاهدین پس از پیروزی برابرقدرت شرق، موفق به تاسیس نظام ماهیتاً اسلامی نشود و به شمار نظام های اسلامی در منطقه افزوده نگردد.
امروز نیز طالبان، کارکردهای ابزاری بسیاری نظیر تخویف مخالفان پیمان استراتژیک، مجاهدین و مردم تا تحمیل خواسته ها به دولت افغانستان و پایگاه دائمی و ... دارد، وگرنه امارتی که طی بیست و چند روز و تنها با چند هزار سرباز امریکایی فروپاشید، بقایای آن ده سال دوام نمی آورد. چون برای تحقق اهداف پیش گفته ریشه کنی طالبان مضر و حضور آنها برای پروژه های بعدی مثمر بود، با مهره مجهولی به نام طالبان بازی کردند و سرنوشت ما به اینجا کشیده شد.
پاکستان نیز به همان دلایلی که سه دهه، دست اندازی و بحران آفرینی کرده است، با طالبان شورای کویته و دیگر گروههای وابسته نظیر ملا نذیر، راهبرد تشدید فشار بر امریکا و بی ثبات سازی در افغانستان را دنبال کرده تا درهرپیشامدی ابزارهای کافی در اختیار داشته باشد و در این سوی دیورند که هم پیمانش ایالات متحده حضور دارد، آنان نیز با نیروهایی تحت نام طالبان خواسته های خود را تامین کند. اما گفته می شود که در این میان طالبان ایدئولوژیکی نیز وجود دارد که مشی مستقل دارند اما بسته به اقتضائات کاری، تعاملات عصری با گروه های مختلف دیگر دارند.
از اینرو، اکنون طالبان نامی با مصادیق ناهمگونی است که به مثابه ابزارهای سیاست منطقه ای ایالات متحده، بریتانیا و پاکستان عمل میکنند و در دو سوی دیورند فعالیت دارند. عمده حملات ایالات متحده متوجه طالبان پاکستانی است و عملیات های نظامی پاکستان روی طالبان غربی و آندسته از طالبانی که تلاش میکنند خارج از دستور عمل کنند، متمرکز است. حکیم الله محسود از دسته طالبانی است که به نظر میرسد ارتباطات و تعاملات مستقیم و یا غیر مستقیم با غرب دارد و درواقع ابزارهای غربی فشار بر پاکستان محسوب می شود و آن کشور، طی چند سال اخیر بارها تلاش کرده تا این گروه را تضعیف کند اما تا کنون توفیق عمده ای نداشته است. در این سو، ملانذیر از مجموعه طالبانی پاکستانی و در چهارچوب اهداف دولت پاکستان فعالیت میکرد که درعملیات تازه امریکا، از سرراه برداشته شده است.
حال پرسشی که متوجه دست اندرکاران صلح و مذاکره باطالبان است؛ آیا شناخت کافی از تبار ناهمگون مجموعه ای به نام طالبان دارند؟ و در صورتی که پاسخ مثبت باشد، برای دفتر طالبانی قطر، چه کارکردی و برای چه دسته ای در نظر گرفته شده است.
به نظر میرسد، شورای صلح، تفکیک واضحی از این دستهها ندارد و دفتر قطرهم ممکن است، بازی جدیدی باشد که پاکستان به نام طالبان، کام میگیرد.
حال باید دولت و شورای صلح، در بازی پیچیده ای کنونی، اقدامات چند لایهای را صورت دهد تا هم به تنویر افکار عمومی بینجامد و هم تفهیم مستند وابستگی گروه ها به حامیان آن ها شود و از جانب دیگر به شناسایی طالبانی تلاش کنند که نقش موثر و ظرفیت های لازم سازش را دارند و مرتکب جنایت نشده اند و به صلح عادلانه به توافق برسند.
نویسنده: سید آقا موسوی نژاد