از یک نگاه شاید بتوان به جوامع بدوی و کشورهای جهان سومی و چهارمی که هنوز نظام های سرمایه داری و دموکراسی را تجربه نکرده اند، اطلاق جوامع افسار گسیخته کرد و بنا بر دیدگاه لیبرالیزه و دموکراتیک، خیلی هم نمی شود چنین جوامعی را به باد انتقاد و نکوهش گرفت.
اما زمانی که شاهد افسارگسیختگی های گسترده و عمیقی آنهم در قلب جوامع لیبرالیستی و به اصطلاح دموکراتیک می باشیم، بایستی چه نظام و روشی را ملامت و سرزنش کرد؟! تیراندازی یک جوان ۲۴ ساله به مکتب ابتدایی در امریکا و قتل عام یک مادر وهفت معلم و ۲۰ کودک، یکبار دیگر ایالات متحده و جهان را شوکه کرد!.
آمارها نشان می دهد که این بار نخست نیست که جامعه سرمایه دار امریکا با یک چنین چالش عمیق و گسترده اجتماعی روبرو می شود.
حادثه تیراندازی در ویرجینیا تک در ایالت ویرجینیا در ۱۶ اپریل ۲۰۰۷ با ۳۲ کشته و ۱۷ مجروح به یکی از بی سابقهترین کشتارها در امریکا از دهه ۲۰ میلادی تاکنون شناخته شده است.
درحادثه تیراندازی در ليسه کلمبیا در ۲۰ اپریل ۱۹۹۹ نیز ۱۵ نفر کشته و ۲۱ نفر مجروح شدند.
حمله به مرکز آموزشی آروادا در کلرادو که ۹ دسامبر ۲۰۰۷ رخ داد دو کشته و دومجروح برجای گذاشت.
همچنین ۲۰ جولای ۲۰۱۲ شهر آئورورا در ایالت کلرادو، شاهد کشتار تماشاچیان یک فیلم بود که ۱۲ کشته و ۵۸ زخمی برجای گذاشت.
و سر آخر، تیراندازی مرگبار صبح جمعه ۲۴ قوس، در مكتب شهر نیوتاون ایالت کانتیکت ۲۷ کشته برجای گذاشت که ۲۰ نفر از قربانیان کودک هستند.
بنابر آمارها و به دلیل مجاز بودن حمل اسلحه توسط افراد، تنها در سالجاری میلادی درمجموع نزدیک به ۱۰ هزار نفر در امریکا کشته شده اند، این درحالی است که این آمار در کانادا و در همسایگی امریکا تنها ۲۰۰ نفر اعلام شده است.
بر اساس متمم دوم قانون اساسی امریکا (Second Amendment) در خصوص حق خرید و فروش سلاح و حمل آن تصریح شده است: داشتن یک نیروی منظم شبه نظامی مردمی که برای امنیت یک کشور آزاد ضروری می باشد و حق مردم برای حمل و نگهداری اسلحه محترم شمرده میشود.
صرف نظر از آنکه یک چنین حوادث رقت انگیزی در کجای دنیا واقع شود، از دیدگاه وجدان انسانی، محکوم ومردود است و عوامل آنها بایستی مجازات شوند تا درس عبرتی برای سایر جنایت بارگان باشد. اما آنچه که باعث تعجب و تاسف انسانِ غیر امریکایی می شود، دوگانگی رفتار سران ایالات متحده است در مواجهه با مردم امریکا و ملل دیگر دنیا!.
اینکه آقای اوباما پس از وقوع این حادثه غیر انسانی و تاسفبار، با چشمان به ظاهر اشک آلود ظاهر می شود و ضمن دلجویی از بازماندگان این قتل عام، ۱۰ روز عزای عمومی در امریکا اعلام می کند، بسیار پسندیده، لازم و یک حرکت کاملاً انسانی و اخلاقی و ملی است که اگر هر کسی دیگری هم جای ایشان بود، باید یک چنین عملی را انجام می داد.
ولی محض اطلاع مردم شریف امریکا، باید یادآوری شود که درست در همین لحظاتی که بعضی از پدرها و مادرهای با عاطفه امریکایی در سوگ کودکان معصوم و بی گناه شان، نشسته و اشک اندوه می ریزند، پیش و یا همزمان با این واقعه و در کشورهایی مانند عراق، سوریه، فلسطین، افغانستان و...، صدها و بلکه هزاران کودک معصوم و بی گناه، در اثر سیاست های توسعه طلبانه و دخالت جویانه دولتمردان شما، در خاک و خون و آتش غوطه وراند و هیچ کسی هم نیست که برای آن ها در صفحه های تلویزیون ها اشک بریزد و یا چند روزی عزای عمومی اعلان کند!.
به نظر می رسد که وقت آن رسیده است تا انسان امریکایی و اروپایی، پیش خود نشسته و از خویش بپرسد که در واقع چه تفاوتی میان انسان امریکایی با غیر امریکایی وجود دارد و اینکه آیا خون کودک امریکایی، زیباتر و رنگین تر از خون کودکان افغان و سوری است؟!
به راستی آیا زمان آن فرا نرسیده که ملل امریکایی و اروپایی از خوابی که دولتردان آنان برای آن ها دیده اند، بیدار و آگاه شوند و بدانند که غیر از آنان نیز انسان ها و ملت های دیگری هم هستند که در انسانیت و عوارض آن با آن ها شریک و همسانند؛ این ها از درد و اندوه متاثر می شوند، چنانچه انسانِ امریکایی و اروپایی می شود؛ ملل دیگر هم می توانند شاد و خوشحال شوند، چنانچه یک امریکایی و اروپایی این حق را دارد.
به نظر می رسد جوامع و ملل امریکایی و اروپایی در کنار سایر فرآورده های دموکراسی، احترام به حق حاکمیت و تمامیت ارضی کشورهای دیگر را نیز از دولتمردان شان بخواهند و بر اساس همان آزادی و دموکراسی ادعایی خود شان، از مقامات و سران دولتی و حکومتی خویش مجدانه بطلبند تا به هیچ قیمت و بهانه ای در امور داخلی دولت و کشورهای دیگر دخالت نکنند؛ که اگر چنین کردند، می توان نام یک ملت نجیب و آزاد و دموکرات را بر آن ها نهاد.
صدها سال است که سران امریکایی و اروپایی و به بهانه های واهی و دروغین، کشورهایی را مورد هجمه و اشغال قرار می دهند که حاصل این لشکرکشی های ظالمانه و زورگویانه نیز تخریب همه جانبه کشورها و کشتار و قتل عام انسان های بی گناه در اقصی نقاط جهان بوده است؛ اما آیا تا کنون دیده و یا شنیده شده است که ملت های دموکرات و متمدن امریکایی و اروپایی نسبت به این حرکات غیرمسئولانه و زورگویانه سران و دولتمردان شان، اعتراض و یا انتقاد آن چنان جدی و موثری کرده باشند؟!.
به هر حال، ضمن ابراز همدردی با بازماندگان واقعه اسفناک اخیر در امریکا، امید آن می رود تا مردم امریکا با جدی گرفتن خطر اسلحه گرم در جامعه، از دولتمردان شان بخواهند تا به جای صرف هزینه های سرسام آور در بخش تولید و پخش جنگ افزار در سراسر دنیا، کمی هم در زمینه رشد گزینه های انسانی- اخلاقی، سرمایه گذاری کنند، تا دیگر شاهد یک چنین وقایع دلخراشی لااقل در جامعه خویش نباشند.
نویسنده: سید فاضل محجوب