تاریخ انتشار :شنبه ۱۴ سرطان ۱۴۰۴ ساعت ۱۰:۵۱
کد مطلب : 320823
نقش ما در تقویت عوامل فروپاشی رژیم غاصب صهیونی چیست؟
سید ضامن علی چاوشی/ با توجه به مؤلفه‌های بنیادین و اصول معرفتی ایدئولوژی صهیونیسم، به‌ویژه مبتنی بر اصل برتری‌طلبی و زیاده‌خواهی این تفکر، هیچ یک از مکاتب فکری بشری و الهی نمی‌تواند با این مؤلفه‌های تفکر صهیونیستی کنار بیاید و جز حذف آنان، راه و روش دومی وجود ندارد.
در گفتمان مکتب اسلام، اصل بر آن است که نه زیر بار ظلم برویم و نه بر دیگران ستم روا داریم. اما پیروان دروغین یهود ـ که البته کتب پیامبران این قوم را ابلیس‌مآبان و فرعون‌صفتان تحریف و تعدیل کرده‌اند ـ با جای‌گذاری ویژگی‌های حیوانی و شیطانیِ انانیت و استکبار، باورهایی را بر اساس این خصیصه طی یک بازه زمانی طولانی بر نسل‌های پی‌درپی تزریق و حقنه کرده‌اند. متأسفانه ریشه این درخت شوم، بر مبنای باطل تعمیق یافته و هر روز بیش از دیروز، این درخت با گسترش شاخ‌وبرگ‌های خود، سایه نکبت و نگون‌بختی را بر آحاد جوامع بشری می‌افکند.
 
از آنجا که اساس و ریشه این تفکر مبتنی و متکی بر باطل است، پس از گذشت نزدیک به هشتاد سال، ثمره این اعتقاد برتری‌طلبانه چیزی جز کشتار، محرومیت، سلب آزادی، اهانت به کرامت ذاتی انسان‌ها، بی‌عدالتی اجتماعی و نمایش بربریت و ددمنشی نبوده است. حتی با وجود سلطه هژمونیک رسانه‌ای و هنری‌اش، نتوانسته چهره واقعی و اصلی باورمندان و عاملان برتری‌طلبی و فزون‌خواهی ـ یعنی صهیونیست‌های رژیم غاصب اسرائیل ـ را پنهان کند و از بصیرت مؤمنان و آزادگان دنیا دور بماند.
 
لذا طی کمتر از یک دهه، نقاب صلح‌مآبانه و وجهه به‌ظاهر بشردوستانه این افعی سیری‌ناپذیر و اشباع‌ناشدنی، با پای‌کار آمدن انسان‌های مخلص، مؤمن، خداجو و خداپرست در حال کنار رفتن است. به‌نظر می‌رسد پس از آغاز حملات «طوفان‌الاقصی»، نه تنها طینت پلید این باور و باورمندان به آن برای جهانیان، بلکه برای آحاد مردم این رژیم نیز آشکار شده است و برگزاری راه‌پیمایی‌های گسترده اخیر مردم سرزمین‌های اشغالی در برابر رژیم منحط صهیونیستی، خود گواه و دلیلی بر این واقعیت است.
 
از آنجا که بنای بر باطل یعنی ساختن عمارتی بر ستون‌های توخالی و پوشالی که حتی سست‌تر از خانه عنکبوت است، بنابراین چنین سیستمی، که بدون شک منتج به انتروپی سیستمی خواهد شد، محکوم به زوال و افول است.
 
اولین عامل افول و فروپاشی سیستم‌های متکی و مبتنی بر باطل، بی‌نظمی‌های درون‌سیستمی تثبیت‌شده است. هر تشکل و ساختاری که بر مبنای حق و حقیقت استوار نباشد، به‌شدت از ناحیه ارتباطات عناصر و اجزای درونی آن، در معرض نابودی و شکست قرار می‌گیرد.
 
در درازنای تاریخ، چنین وقایعی کم نبوده و امپراتوری‌ها و سلاطین زیادی بر همین قاعده سقوط کرده‌اند. اگر عزیزان حوصله داشته باشند، قصص قرآنی مملو از این نمونه‌هاست که محض عبرت آدمیان، از سوی حضرت حق تعالی توسط جبرئیل به پیامبر گرامی اسلام و به واسطه آن حضرت برای امت مسلمان بیان شده است.
 
نارضایتی‌های مردم سرزمین‌های اشغالی حکایت از فروپاشی رژیم صهیونی از درون دارد. البته آغاز ناامیدی و یأس شهروندان این رژیم، از بدو اشغال سرزمین فلسطین وجود داشته و با توجه به نفس لوامه هر انسانی، که با انجام اعمال منافی فطرت یا غفلت از اعمال بایسته و شایسته، مکرراً به فرد تذکر می‌دهد ـ همان چیزی که به‌اصطلاح «وجدان انسان» خوانده می‌شود ـ مردم ساکن در سرزمین‌های اشغالی نیز فاقد این ویژگی ذاتی نیستند. از همین‌رو، مردمان رژیم اشغال‌گر علاوه بر آنکه غصب می‌کردند و جنایت می‌آفریدند، در همان زمان نیز نفس لوامه‌شان مرتب از درون بر آنان تشر می‌زد و از کرده‌های ددمنشانه‌شان پشیمان می‌ساخت. این یأس و ناامیدی با شکست رژیم اشغال‌گر افزایش یافت و پس از شکست نظامی در نبرد ۱۲ روزه اخیر با جمهوری اسلامی ایران، ترس و اضطراب نیز بر ناامیدی آنان افزود.
 
اساسی‌ترین مؤلفه ادامه زندگی در یک جغرافیا، داشتن امنیت روحی، روانی و فیزیکی است. یعنی اگر مردمی در یک محدوده جغرافیایی احساس امنیت و آرامش نکنند، دیگر انگیزه‌ای برای ادامه زندگی در آنجا نخواهند داشت. به همین خاطر، پس از عبور موشک‌های جمهوری اسلامی از گنبد آهنین رژیم صهیونی، ضمن سلب امنیت جانی، احساس امنیت روحی و روانی نیز از مردم سرزمین‌های اشغالی گرفته شد. در کنار یأس و ناامیدی و ترس، این ناامنی روحی و روانی نیز مزید بر علت فروپاشی رژیم غاصب صهیونی از درون گردیده است.
 
عامل دیگر، نابودی زیرساخت‌های این رژیم است.
در مرحله دوم، پس از امنیت، مهم‌ترین رکن ثبات و دوام هر کشور، داشتن زیربناهای شهری و اقتصادی است. تخریبی که موشک‌های جمهوری اسلامی بر زیرساخت‌های رژیم صهیونی وارد کرده، سال‌ها بازسازی می‌طلبد و این نیز روند افول رژیم را تسریع می‌کند.
 
سومین عامل، از هم پاشیدن نظم و انضباط اجتماعی است.
مردم سرزمین‌های اشغالی که از سراسر اروپا به این منطقه آمده‌اند، اگر افق زندگی خود را روشن و ایده‌آل نبینند، هیچ‌گونه وابستگی ملی و بومی به آن ندارند و فاقد عِرق ملی هستند. از همین‌رو به‌راحتی حاضر به ترک این سرزمین می‌شوند. درخواست خروج میلیونی آنان از این سرزمین در جریان جنگ ۱۲ روزه اخیر ایران و اسرائیل، مؤید این مسئله است.
 
و البته موارد متعدد دیگری نیز می‌تواند از عوامل فروپاشی این رژیم از درون باشد که ذکر همه آن‌ها در این مقاله ممکن نیست.
 
عوامل بیرونی فروپاشی رژیم غاصب صهیونی
بحث بر سر بقای دیگران است. با توجه به تفکر برتری‌طلبی این رژیم، بقای دیگر کشورها دو حالت دارد:
۱. مبارزه و ایستادگی در برابر این رژیم تا زمانی که از بین برود.
۲. پذیرفتن سلطه این رژیم و تبدیل شدن به برده مطیع و رام، که البته این همان «زندگی با ذلت» است، مصداق کلام سیدالشهدا علیه‌السلام.
 
از آنجا که فطرت انسان‌ها بقای دوم را مذموم می‌داند، انسان‌ها و کشورهایی که استقلال و آزادی را درک می‌کنند، به بقای ذلیلانه تن نمی‌دهند. لذا موضع این کشورها در برابر رژیم صهیونی صفر تا صد است؛ یا رژیم بماند، یا آنان.
 
قطعاً مجموعه‌ای از کشورها مانند پاکستان، چین، روسیه، ایران، لبنان، یمن، عراق و حتی ترکیه، امکان بقای مستقلانه و عزتمندانه خود را در گرو حذف رژیم صهیونیستی می‌دانند.
 
اگر استراتژیست‌های این کشورها با دقت و هوشمندی، برنامه‌ریزی کنند، در حملات نظامی ایران علیه رژیم غاصب صهیونی، متحدانه عمل خواهند کرد که این اتحاد، شکست و فروپاشی زودهنگام رژیم را رقم خواهد زد.
 
حتی اگر این اتحاد نظامی کامل هم اتفاق نیفتد، جمهوری اسلامی ایران در نبرد نظامی از هر لحاظ برتر است و پیروزی ایران و شکست رژیم صهیونی قطعی است.
 
دلایل برتری نظامی ایران:
۱. مبنای اعتقادی مبارزان ایران و هم‌پیمانان: باور به شهادت و اثرگذاری خون شهدا.
۲. خودکفایی ایران در تولید تجهیزات نظامی.
۳. گستردگی جغرافیای ایران.
۴. ادامه جنگ، مردم اسرائیل را متفرق، اما مردم ایران را متحدتر می‌کند.
۵. کشورهای همسایه اسرائیل، دشمن آن‌اند، اما کشورهای همسایه ایران، با ایران پیوندهای فرهنگی، دینی و زبانی دارند.
۶. مردم ایران تاریخ و قدمت دیرینه دارند، برخلاف صهیونیست‌ها که فاقد پیشینه تاریخی‌اند.
 
نقش ما:
کشورها، سازمان‌ها و گروه‌هایی که در همکاری نظامی با ایران در جبهه سخت حضور دارند، از دایره بحث ما خارج‌اند. برای آنان از خداوند کامیابی دنیا و آخرت را آرزو داریم. اما محور بحث ما وظایف اهالی فرهنگ، هنر و رسانه است.
 
نهادهای فرهنگی با تقویت روحیه استکبارستیزی، نسل‌های اسلامی را دشمن‌شناس و انقلابی بار می‌آورند تا در فتنه‌ها فریب نخورند و در نبرد غبارآلود، صف حق و باطل را تشخیص دهند.
 
رسانه‌ها با بازتاب رویدادهای ارزش‌محور و افشای دروغ‌های دشمن، می‌توانند آرامش روحی و روانی جوامع اسلامی را تأمین و روحیه دشمن را تضعیف کنند.
 
شایان ذکر است که مرکز فعالیت‌های فرهنگی اجتماعی تبیان افغانستان و خبرگزاری صدای افغان (آوا)، از بدو آغاز، پیشتاز در روشنگری دسیسه‌های دشمن و بازتاب رویدادها بوده‌اند و با حول و قوه الهی، با لطف ائمه معصومین علیهم‌السلام و همت عناصر انقلابی، در ادامه مسیر دفاع از جبهه حق و حمایت از اسلام، بیش از پیش خواهند کوشید.
https://avapress.com/vdcf0xdmmw6d0ca.igiw.html
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما