
۱. پیامدهای داخلی در دو کشور
هند:
امنیت داخلی هند در پی حمله تروریستی بهشدت تحت تأثیر قرار گرفته است. افکار عمومی خواستار برخورد قاطع با عاملان و حامیان این حملهاند و این موضوع فشار زیادی بر دولت مودی وارد کرده است. به دنبال این فشارها، فضا به سمت نظامیسازی بیشتر و افزایش محدودیتها بر آزادیهای مدنی در مناطق حساس کشیده شده است.
در سطح رسانهای، گفتمان ملیگرایانه بهویژه در رسانههای پرمخاطب گسترش یافته و موجب تقویت نگاه ضدپاکستانی در میان مردم شده است. این فضا، موجب افزایش قطبیشدن جامعه و تضعیف همبستگی داخلی شده است.
اقلیت مسلمان هند در چنین شرایطی بیش از پیش در معرض تبعیض و فشارهای اجتماعی قرار گرفتهاند. افزایش حملات لفظی و گاه فیزیکی، تهدیدی برای انسجام اجتماعی و تعادل فرهنگی در این کشور چندقومیتی محسوب میشود.
از نظر اقتصادی، تداوم تنشها میتواند سرمایهگذاران خارجی را نسبت به پایداری بازار هند مردد سازد. هرچند اقتصاد هند دارای ساختاری تنوعیافته و مقاوم است، اما بیثباتی سیاسی و نظامی همواره از ریسکهای کلان اقتصادی محسوب میشود.
پاکستان:
پاکستان پیش از وقوع این بحران نیز با چالشهای بزرگ اقتصادی مواجه بود؛ بدهی خارجی عظیم، کاهش شدید ذخایر ارزی و اتکای مزمن به کمکهای مالی بینالمللی. در این شرایط، افزایش هزینههای نظامی یا تحریمهای محتمل، میتواند اقتصاد این کشور را وارد فاز فروپاشی کند.
افزایش ناامنی و فشار روانی ناشی از احتمال جنگ، دولت را وادار به تشدید فضای امنیتی کرده است. در چنین فضایی، ارتش پاکستان نقش پررنگتری در تصمیمگیریهای کلان سیاسی و نظامی پیدا کرده و توازن میان دولت غیرنظامی و نظامیان تضعیف شده است.
تهدید هند به تعلیق یکجانبه معاهده آبهای سند، پیامدهای جدی برای کشاورزی و منابع آبی پاکستان دارد. این تهدید، معیشت میلیونها کشاورز را در معرض خطر قرار داده و به عنوان یک ابزار فشار استراتژیک تلقی میشود.
افزایش احساسات ضد هندی در فضای عمومی پاکستان، گرچه دولت را در موضع مقاومت قرار میدهد، اما جامعهای که از بحرانهای اقتصادی و سیاسی خسته شده، بیش از هر زمان دیگری نیازمند راهحلهای پایدار و صلحآمیز است.
۲. پیامدهای منطقهای و بینالمللی
افغانستان:
افغانستان، کشوری با مرزهای مشترک با پاکستان و درگیر با بحرانهای داخلی، در معرض پیامدهای مستقیم درگیری میان دو همسایهاش قرار دارد. احتمال ورود گروههای نیابتی و افزایش تحرکات شبهنظامیان در مرزهای شرقی این کشور، تهدیدی برای امنیت داخلی و روند ثباتسازی در افغانستان محسوب میشود.
از سوی دیگر، افغانستان بهعنوان مسیری بالقوه برای ترانزیت انرژی و تجارت منطقهای، از بیثباتی در روابط هند و پاکستان آسیب خواهد دید. پروژههایی مانند کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC) نیز در سایه این تنشها با تأخیر یا توقف مواجه میشوند.
توقف تجارت و ترانزیت بین افغانستان و هند از طریق خاک پاکستان، که عمدتاً از طریق بنادر واگه انجام میشود، یکی از پیامدهای قابل توجه دیگر درگیری هند و پاکستان برای افغانستان است. با افزایش تنشها و مشکلات سیاسی بین این دو کشور، مسیرهای ترانزیتی از افغانستان به هند از طریق این بنادر به شدت تحت تاثیر قرار گرفتهاند. بسته شدن این مسیرها، مشکلات اقتصادی زیادی برای افغانستان و همچنین در برخی موارد برای هند ایجاد میکند.
امنیت منطقهای:
تشدید تنش میان دو قدرت هستهای در جنوب آسیا، بهویژه در فضایی که گفتوگوی امنیتی میان آنها تضعیف شده، میتواند زمینهساز یک درگیری نظامی گسترده—even if unintended—باشد. چنین سناریویی پیامدهای فرامرزی جدی دارد.
کشورهای آسیای مرکزی، چین، ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس از جمله مناطقی هستند که از ناآرامی در این منطقه به شدت متأثر خواهند شد. ناپایداری در شبهقاره میتواند مسیرهای انرژی، همکاریهای اقتصادی و حتی امنیت دریایی را دچار اخلال کند.
همچنین، امید به فعالسازی ساختارهای همکاری منطقهای چون SAARC تضعیف شده و روند همگرایی اقتصادی در جنوب آسیا با مانع بزرگی مواجه میشود. این موضوع در بلندمدت به ضرر همه کشورهای منطقه، از جمله هند و پاکستان خواهد بود.
۳. نقش بازیگران بینالمللی
جمهوری اسلامی ایران:
ایران با بهرهگیری از موقعیت ژئوپلیتیکی و روابط متوازن خود با هر دو طرف درگیر، اقدامی فعال و مستقل در مسیر میانجیگری برداشته است. سفر عباس عراقچی به پاکستان و سپس هند، فراتر از ارسال پیامهای دیپلماتیک، نشاندهنده اراده عملی جمهوری اسلامی برای کاستن از تنشهاست.
ایران به عنوان کشوری که روابط راهبردی با هند (در حوزه بندر چابهار و انرژی) و همچنین روابط عمیق با پاکستان (در حوزه امنیت مرزی و فرهنگی) دارد، میتواند نقش تسهیلگر قابل اعتمادی ایفا کند.
این اقدام ایران، همچنین بازتابی از سیاست منطقهگرای مبتنی بر صلح، ثبات و دیپلماسی است که در تضاد با سیاستهای تقابلی برخی دیگر از بازیگران منطقهای قرار میگیرد.
سایر کشورها:
ترکیه و آذربایجان در حمایت آشکار از پاکستان، همبستگی سیاسی اخیر خود با این کشور را در قالب اتحادهای منطقهای بازتاب دادهاند. این حمایت، با هدف تحکیم نفوذ ژئوپلیتیکی در جهان اسلام صورت گرفته است، اما میتواند به تشدید صفبندیها منجر شود.
در مقابل، رژیم صهیونیستی از طریق همکاریهای نظامی و اطلاعاتی با هند، بهویژه در زمینه تکنولوژیهای امنیتی و پهپادی، بهطور غیرمستقیم در این تقابل دخیل شده است. این روابط، هم از منظر نظامی و هم سیاسی پیامدهایی برای توازن منطقهای دارد.
کشورهای غربی و چین عمدتاً در سطح بیانیههای رسمی باقی ماندهاند. آنها خواستار خویشتنداری دو طرف شدهاند، اما هنوز وارد عرصه عملی میانجیگری یا فشار دیپلماتیک نشدهاند.
۴. جمعبندی و پیشنهادات سیاستی
۱. درگیری میان هند و پاکستان نهتنها تهدیدی برای مردم دو کشور، بلکه برای کل منطقه آسیای جنوبی و فراتر از آن است. تشدید این درگیری میتواند به جنگ نیابتی و حتی تقابلهای چندجانبه منطقهای منجر شود.
۲. نقش فعال ایران باید بهعنوان الگوی دیپلماسی مستقل و غیروابسته در نظر گرفته شود. حمایت از این تلاشها از سوی کشورهای همجوار مانند عربستان، اندونزی یا کشورهای آسیای مرکزی میتواند یک چارچوب چندجانبه ایجاد کند.
۳. رسانههای منطقهای و بینالمللی باید از دامن زدن به نفرت قومی یا مذهبی پرهیز کرده و مسئولیتپذیرانه در جهت کاهش تنشها فعالیت کنند. فضای رسانهای میتواند موتور صلح یا شعلهورکننده جنگ باشد.
۴. نهادهای بینالمللی مانند سازمان ملل و سازمان همکاری اسلامی باید زمینهساز مذاکرات مستقیم میان دو کشور شوند و مسیرهای اعتمادسازی امنیتی و سیاسی را تسهیل کنند.
نتیجهگیری:
درگیری میان هند و پاکستان، آزمونی برای دیپلماسی منطقهای و بلوغ سیاست خارجی کشورهای مسلمان و همسایه است. جمهوری اسلامی ایران با ایفای نقش فعال و متوازن، میتواند نه تنها به کاهش تنش یاری رساند، بلکه الگوی عملی برای مواجهه مسئولانه با بحرانهای منطقهای ارائه دهد.