یکی از این کشورها که هفتاد و نهمین سال تولد این سازمان در آن تجلیل شد، کشور ما افغانستان بود، که چندروزی این برنامه در هوتل لوکس و قیمتی کابل سرینا دوام پیدا کرد و نهایتا ما برآیندی از این همه بگو مگوها و مصارف هنگفتی که صورت گرفت، در سطح مطبوعات ندیدیم و هر نتیجه و دست آوردی هم اگر بوده، نزد خودشان است.
ناکامی در تأمین صلح جهانی
اگر دست آوردهای این سازمان را آنگونه که انگیزه ایجادش تامین صلح جهانی عنوان می شد، بررسی کنیم، واقعا برای این سازمان وگردانندگانش جز شرمساری و سرافکندگی چیزی نخواهد بود.
آقای آلوین تافلر، نویسنده و محقق امریکایی مطلبی را در کتاب " جنگ و ضد جنگ " خودش با اعداد و ارقام نگاشته است. البته این تحقیق از سال تولد این سازمان تا سال 1990 می باشد که از نظر می گذرانیم:
«از زمان تحقق صلح در سال 1945 به اینسو بین 150تا160 جنگ و برخورد داخلی، سرتاسر جهان را به ویرانی کشانده است. با اینکه حدود هفت میلیون و دویست هزار سرباز در جریان این جنگ ها به قتل رسیده اند. این رقم فقط شامل کشته شدگان است و زخمی ها و شکنجه دیدگان یا معلولین را شامل نمی شود و شمار عظیم تر غیرنظامیان را که قربانی شدند و یا کسانی را که در اثر عواقب بعدی جنگ نابود شدند، در بر نمی گیرد. طنز تلخ قضیه در آن است، شمار سربازانی که در سرتاسر جنگ جهانی اول کشته شدند، فقط کمی بیشتر بود؛ یعنی حدود هشت میلیون و 400هزار نفر واقعا حیرت آور است، یعنی آن که از نظر شمار کشته شدگان رزمنده، حتی با در نظر گرفتن حاشیه ای وسیع برای خطا، جهان از 1945 به اینسو مجددا در جنگی معادل تمامی جنگ جهانی اول درگیر شده است. با اضافه کردن کشته شدگان غیرنظامی، این جمع به رقم 33 تا 40 میلیون نفر می رسد، البته بدون محاسبه زخمی شدگان، زنان تجاوز شده، آوارگان، بیماران یا کسانی که در اثر جنگ دارایی خود را از دست داده اند.
در بوروندی و بولیوی، قبرس و سیریلانکا، ماداگاسکار و مراکش مردم یکدیگر را یا با گلوله به قتل رسانده یا با خنجر زده اند، یا با بمب و گاز، و یا به شیوه های دیگر کشته اند. سازمان ملل متحد در حال حاضر حدود دویست عضو دارد. بیش از 60 کشور عضو درگیر جنگ اند. موسسه بین المللی پژوهش صلح استکهلم تنها در 1990، 31 مورد برخورد مسلحانه را شناسایی کرد که در جریان بود.
در واقع، در 2340 هفته ای که از 1945 تا 1990 گذشته است، در کره زمین تنها سه هفته جنگی وجود نداشته است. بنابراین، سالهای 1945 تا کنون را عصر «پس از جنگ» نامیدن، آمیختن تراژدی با طنز است . اگر به تمامی این وحشیگری ترسناک نگاهی بیفگنیم، الگویی مشخص کشف خواهیم کرد! » (1)
همانطور که عرض شد تحقیق جناب آلوین تافلر تا سال 1990 می باشد؛ یعنی در چهل و پنج سال عمر این سازمان اینگونه حوادثی که روح هر انسانی را می آزارد، به وقوع پیوسته است. اما سال های بعد از آن تاریخ تا امروز، که سی و چهار سال دیگر از عمر نامیمون این سازمان می گذرد، تلفات انسانی و خسارات وارده به جوامع بشری نیز کم نیست.
اگر موارد دیگر را به دیده اغماض نگریسته و تنها ایالات متحده امریکارا که بزرگترین تمویل کننده این سازمان است، تحت فوکس قرار دهیم، می بینیم که این کشور به تنهایی خودش در این مدت جنایات هولناکی را مرتکب شده که همه از جانب این سازمان اغماض شده و در موارد بیشتر هم توجیه گردیده است.
امریکا تنها کشوری است که در تبلیغات خود را یگانه حامی حقوق بشر و انسانیت می داند و در بسیاری از کشورها تحت همین عنوان و گاهی به نام مبارزه با تروریسم مداخلات بی شرمانه ای را به راه انداخته است. اما وقتی نگاه دقیقتری به نتایج سیاست خارجی این کشور بیندازید، متوجه خواهید شد که کاخ سفید، تنها به مرگ و بدبختی و شعله ور ساختن آتش نفاق در دنیا دامن زده است. بررسی تمام آمار موجود درباره درگیریهای نظامی آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم نشان میدهد که برنامههای «گسترش آزادی» واشنگتن، حدود 20 تا 30 میلیون نفر را در سراسر جهان به کام مرگ کشیده است.
درست است که جنگ جهانی دوم با بیش از ۷۳ میلیون قربانی، قطعاً یکی از مرگبارترین رویدادهای معاصر ما بود. با این حال، آمریکاییها بعد از جنگ جهانی دوم، سیاستهایی در پیش گرفتند که به کشته شدن ۲۰ تا ۳۰ میلیون نفر، یعنی حدود یک سوم از قربانیان جنگ جهانی انجامید. مسلماً این شمار قربانی برای هیچ کشور دیگری قابلتصور نیست. جنگهای مستقیم و غیرمستقیم آمریکا در افغانستان، اندونزی، پاکستان، سودان، عراق، قزاقستان، اوزبیکستان، لیبی ، اوکراین، هرکدام گویای هزاران جنایت تحمیل شده هستند.
از سوی دیگر، برخی کارشناسان معتقدند در هر جنگ، به ازای هر یک قربانی، 10 نفر مجروح وجود دارد. به هر حال، شاید بتوان گفت: آمریکا تاکنون 10 هزار 11 سپتامبر در نقاط مختلف دنیا ایجاد کرده است.
شرم آورتر از همه نظارت و سکوت مرگبار این سازمان در برابر جنایات اسرائیل در غزه و لبنان است. جنایاتی که سراسر با حمایت و پشتیبانی امریکا به وقوع پیوسته است. ده ها هزار کشته، بیش از صد هزار زخمی و بیش از ده هزار انسانی که در زیر آوار ها ناپدید هستند و دنیا همه می داند که این همه با حمایت امریکا صورت گرفته و جنایت اسرائیل همچنان ادامه دارد.
حالا باید پرسید این سازمان که با انگیزه برقراری صلح ایجاد شده، در برابر این همه جنایات هولناک چه عکس العملی از خود نشان داده است؟!
تا هنوز جز توجیه گری از جنایات صورت گرفته چیز دیگری از این سازمان مشاهده نشده است. حتی در مواردی که امریکا بدون مجوز قانونی دست به اقداماتی زده، این سازمان چند روز بعد مجوز حمله را برایش صادر نموده است و شاهد این مدعا حمله امریکا به عراق و افغانستان می باشد.
در کل می توان گفت که این سازمان در ارتباط با مهار آتش جنگ های خانمان سوز نه تنها موفق نبوده، بلکه در اکثر موارد مخصوصا آنجا که رد پای امریکا مشاهده می شده، فقط نقش توجیه گر و تایید کننده را داشته و بس.
ناکامی در جلوگیری از فقر و کمک های بشردوستانه
همچنان این سازمان در بخش های دیگر، مخصوصا کمک به خاطر جلوگیری از فقر و سایر کمک های بشری و انسان دوستانه نیز ناکام بوده است. طی یک سال گذشته دیدیم که شعار کمک های انسان دوستانه در نوار غزه و رسیدگی به آواره های مردم آن سرزمین مطرح شد، اما نه تنها کمکی به آن مردم صورت نگرفت، بلکه حتی همین شعار ها نیز آلوده به فساد بود.
اگر وضعیت افغانستان کشور خود ما را در نظر بگیریم، بازهم به این نتیجه می رسیم که آنچه به نام کمک طی دهه های گذشته و آنچه تا هم اکنون جریان دارد، همه آلوده به فساد بوده و هست. به این گزارش از رادیوی آشنا دقت بفرمایید:
«دفتر هماهنگی امور کمکهای بشری سازمان ملل متحد (اوچا) روز دوشنبه چهارم نوامبر (۱۴ عقرب) با نشر گزارشی گفت که از زمان تسلط مجدد طالبان بر افغانستان، جامعۀ بینالمللی ۶.۷ میلیارد دالر به این کشور کمک کرده است.
این ادارۀ ملل متحد مشخص نکرده است که کدام کشورها این کمکهای بشری را فراهم کرده است، اما در سه سال گذشته ایالات متحده به عنوان بزرگترین کمک کننده، میلیاردها دالر کمک بشری را به مردم افغانستان فراهم کرده است.
بر اساس این گزارش، در سال ۲۰۲۲، نیازمندی مردم به کمکهای بشری به گونۀ بیسابقه افزایش یافته و همچنان شمار افراد نیازمند به کمکهای بشری در سال گذشته به ۲۹.۲ میلیون نفر رسید. به گفتۀ اوچا، کشورهای کمککننده در سال ۲۰۲۳ برای رسیدگی به نیازمندان ۳.۳ میلیون دالر به افغانستان اختصاص داده بودند.
اوچا گفته است که در نتیجۀ بحران اقتصادی در افغانستان، مشکلات سکتور بانکی، ناامنی غذایی و فقر افزایش یافته است و شهروندان افغانستان در سالهای گذشته بدترین خشکسالی را تجربه کرده اند.
اوچا بار دیگر به کاهش بودجه برای رسیدگی به نیازمندان در افغانستان اشاره کرده و از کشورهای کمککننده خواسته است که به کمکهای خود به مردم این کشور ادامه دهند. به گفتۀ اوچا در سال ۲۰۲۴ میلادی، تنها ۹۶۱ میلیون دالر دریافت کرده که معادل ۳۱.۴ درصد از بودجه درخواستشدۀ ملل متحد برای رسیدگی به نیازمندان در افغانستان را تشکیل میدهد.
این در حالی است که پیش از این، دفتر هماهنگی امور کمکهای بشری ملل متحد گفته بود که برای کمکرسانی به افراد نیازمند در زمستان پیشرو، به بیش از ۶۰۳ میلیون دالر نیاز است.»(2)
به صورت خلاصه، اگر در این گزارش و گزارش های دیگر این سازمان در قسمت افغانستان دقت شود، فقط به یک موضوع اتکاشده و آن، فقیرنمایی بیش از حد مردم این کشور است؛ بیشتر از آنچه که هست و آسیب پذیری های مبالغه آمیزکه هدف از همه آنها تحریک احساسات کشور های کمک دهنده و زمینه سازی برای سوء استفاده.
آنچه در همین گزارش صراحت دارد:
1ـ توزیع مبلغ ادعا شده معلوم نیست که از کدام منبع به دست آمده و از منابع آن اصلا چیزی گفته نشده است.
2ـ موضوع برجسته سازی نقاط منفی و فقر بی حد و حصر مردم که در همه گزارش ها دیده می شود.
3ـ طلب کمک و عدم کفاف کمک های موجود.
از این لحاظ است که می گوییم، کمک های این سازمان همیشه آلوده به فساد بوده و هیچگاه به مستحقین آن نرسیده است.
با صراحت می توانیم بگوییم که بیشتر این کمک ها صرف مصارف معاش و سفریه و... کارمندان این بخش ملل متحد گردیده، و هرکسی که در این بخش از ملل متحد سه سال کارکرد، صاحب زندگی مرفه گردیده است. اگر قبول ندارید، می توانید تحقیق کنید.
شکی نیست که این همه مبالغ هنگفت به نام کمک به مردم افغانستان نیست و نابود گردیده است. فرض را بر این می گیریم که این همه کمک به مردم افغانستان صورت گرفته باشد و میزان حدود 30 درصد فقیر هم درست باشد، بازدهی و نتایج این کمک ها و صرف این مبالغ در افغانستان چه بوده است؟ آیا واقعا این پول ها به دست مردم افتاده و در وضعیت زندگی فقیرانه ایشان تغییری رونماگردیده یا نه؟
گرچه ما خود در این مورد تحقیق نکردیم که میزان فقر در کشور در کدام حد است، اما آنچه این سازمان گفته و می گوید را نیز واقعی نمی دانیم. با صراحت می گوییم که کمک های این سازمان در هیچ جایی به مستحقین آن نرسیده، زیرا مقسم های موجود هیچ کدام اصلا تصمیم کار عادلانه را نداشته، چه رسد به انجام آن.
جمله ای را که به واقعیت آن ایمان دارم، این است که: « هرجایی که در جهت توزیع کمک به مردم پای اربابان محل و افراد وابسته به سازمان ملل دخیل باشد، قطعا آلوده به فساد است». این را می توان گفت، با کمک هایی که می گویند صورت گرفته، اصلا تغییری در زندگی مردم رونما نگردیده است.
اگر سازمان ملل متحد در این امر صادقانه و انسانی عمل می کرد و حداقل نیمی از پولی را که ادعای رساندنش را به مردم فقیر دارد، در جهت تولید و زیرساخت های اقتصادی به مصرف می رساند، امروز در افغانستان فقیری وجود نداشت.
در نتیجه اذعان می داریم که کمک های ملل متحد که به صورت مواد غذایی و مصرفی توزیع می گردد، اولا به صورت کل آلوده به فساد بوده و ثانیا هیچ تاثیری در جهت بهبود زندگی مردم فقیر نداشته و ندارد که از نظر ما این کمک نه، بلکه گداپروری و خیانت به این کشور و مردم است. در حالی که اگر برای مردم افغانستان زمینه های کاری درست شود، به مراتب بیشتر از آن استقبال خواهند کرد، تا رساندن یک بوری آرد به ایشان.
منابع:
1ـ آلوین تافلر ـ جنگ و ضدجنگ، ترجمه شهیندخت خوارزمی، چاپخانه مهارت تهران سال 1377
2ـ سایت رادیو آشنا، صدای امریکا.