خبرگزاری صدای افغان(آوا) - نگاه روز: وزیر خارجه دولت ترامپ، اشرف غنی را مانعی در برابر اراده امریکا برای جمع کردن افغان ها دور یک میز خوانده است. این در حالی است که اگر امریکا به راستی چنین اراده ای می داشت، غنی به عنوان یک مهره مزدور و دست نشانده، اصولا چنین صلاحیت و قدرتی نداشت که به تنهایی در برابر این طرح بایستد و مانع از تحقق آن شود.
مایک پومپئو؛ وزیر خارجه پیشین امریکا میگوید اشرف غنی، مخالف مذاکرات صلح با طالبان بود، چون مدعی بود در انتخابات برنده شده. «در حالی که انتخابات را دزدیده بود، او در دزدی رای از رقیباش [عبدالله عبدالله] ماهرتر بود.»
پومپئو گفت او از اشرف غنی نخواسته بود که کنار برود، اگرچه او چنین فکر میکرد. «از رئیس جمهور غنی شدیدا خسته شده بودم»، امریکا از دوره اوباما میخواست افغانها را دور یک میز گردهم آورد؛ اما اشرف غنی «مخالف» بود.
وزیر خارجه پیشین امریکا گفت آقای غنی برخلاف زلنسکی در کنار مردمش نماند، رفت به کشوری که زندگی «آرام» داشته باشد؛ در حالی که مردم کشورش رنج میکشند.
او گفت که امریکا آماده یک مذاکره طولانی پنج تا ۱۰ ساله با طالبان و گروههای مختلف افغانها بود.
اشرف غنی به شدت منتقد کنار گذاشته شدن دولت افغانستان از مذاکرات صلح بود و بارها دلیل تضعیف حکومتش را همین تصمیم امریکا قلمداد کرد.
پس از سقوط نظام جمهوری و دستیابی دوباره «امارت اسلامی» به قدرت، مقام های فراری دولت سرنگون شده و دیپلمات های کنونی و پیشین دولت امریکا پیوسته تلاش کرده اند تا یکدیگر را عامل اصلی سقوط نظام جمهوری قلمداد کنند و به این ترتیب، مصایب و فجایعی که بر مردم افغانستان تحمیل شد را به دیگری نسبت دهند.
در تازه ترین تلاش در این زمینه، مایک پومپئو؛ وزیر امور خارجه در دولت ترامپ و کسی که در محور اصلی مذاکرات دوحه قرار داشت، انگشت اتهام را به سمت اشرف غنی نشانه رفته و او را متهم ردیف اول سقوط نظام جمهوری عنوان کرده است. پومپئو همچنین در بیانی صریح، رییس جمهوری دست نشانده امریکا در کابل را به دزدیدن رأی متهم کرده و او را مانعی در مسیر مذاکرات صلح توصیف کرده است.
پرسش این است که امریکا اگر می دانست که غنی «بیشتر از رقیب اش» عبدالله عبدالله، رای مردم را دزدیده و در انتخابات، تقلب کرده بود، پس چرا در آن زمان از او حمایت کرد و به قدرت اش مشروعیت و اعتبار بخشید؟ چرا از آبرو و آینده دموکراسی وارداتی و تحمیلی خود، دفاع نکرد و سلامت انتخابات و نتایج آن را زیر سؤال نبرد؟ چرا در روزی که در کابل، دو مراسم تحلیف از سوی دو رییس جمهوری خودخوانده برگزار شد، نمایندگان سیاسی و نظامی اش را به اردوی اشرف غنی فرستاد و به این ترتیب، قدرت را مشروع دانست؟
در دوره اول نیز که غنی و عبدالله درباره نتایج انتخابات ریاست جمهوری، دچار اختلاف شدند در نهایت این امریکا بود که ریاست جمهوری را به غنی بخشید و با ایجاد یک دولت در درون دولت، عبدالله را به پستی که اصلا در قانون اساسی و ساختار نظام سیاسی کشور وجود نداشت، منصوب کرد و به این ترتیب، دودستگی و تفرقه در عالی ترین سطح مدیریت کشور را نهادینه ساخت.
وزیر خارجه دولت ترامپ، اشرف غنی را مانعی در برابر اراده امریکا برای جمع کردن افغان ها دور یک میز خوانده است. این در حالی است که اگر امریکا به راستی چنین اراده ای می داشت، غنی به عنوان یک مهره مزدور و دست نشانده، اصولا چنین صلاحیت و قدرتی نداشت که به تنهایی در برابر این طرح بایستد و مانع از تحقق آن شود.
در جریان مذاکرات دوحه نیز امریکا خود بزرگترین مانع در راه شکل گیری مصالحه ای تمامافغانستانی با حضور و مشارکت مؤثر نمایندگان مردم و بازیگران اصلی بود؛ زیرا از همان ابتدا خود به تنهایی با طالبان وارد مذاکره شد و در نهایت نیز پیمان دوحه را بدون حضور نمایندگان دولت کابل و مردم افغانستان، امضا و عملیاتی کرد؛ پیمانی که هنوز مردم افغانستان به طور کامل در جریان مفاد آن قرار ندارند و معلوم نیست که در بندهای پنهانی آن چه چیزهایی وجود دارد.
اینکه اشرف غنی برخلاف زلنسکی در کشور باقی نماند و برای امنیت و آسایش خودش به کشوری دیگر گریخت در حالی که مردم اش رنج می کشند هم به این دلیل بود که غنی یک مزدور دست نشانده امریکا بود و از پشتوانه مردم افغانستان برخوردار نبود. اراده امریکا این بود که نظام جمهوری، سقوط کند و غنی برای کمک به این هدف مهم، دارایی های کشور را به تاراج ببرد و با خفت و خواری از کشور بگریزد؛ در حالی که درباره زلنسکی، امریکا می خواهد او در قدرت باشد و اوکراین را تا نابودی کامل در جنگی جنون آمیز و نیابتی میان ناتو و روسیه، رهبری کند.
اراده امریکا برای راه اندازی گفتگوهای پنج تا ۱۰ ساله میان افغان ها نیز یک دروغ بزرگ است؛ زیرا نماینده امریکا در مذاکرات دوحه تمام شرایط مورد نظر خود را توسط مزدوران دست نشانده امریکا در کابل، عملیاتی کرد تا هرچه سریع تر، زمینه برای سقوط نظام جمهوری و فرار خفت بار نظامیان امریکایی از افغانستان فراهم شود و در این میان، مردم افغانستان، بزرگترین قربانی این توطئه استعماری بودند که هنوزهم رنج می کشند.