سید نوراحمد مبارز/ تاریخ اسلام از آغاز تا امروز، مسیر پرفراز و فرودی را پشت سر نهاده است. در مجموع آنها را در ادوار و اعصار زیر می توان نمودار ساخت: عصر رسالت، عصر خلافت، عصر امامت، عصر سلطنت و عصر سقوط و انحطاط. عصر سلطنت موروثی، زمان معاویه از سال 41 هجری تا سال 656 سقوط عباسیان را شامل است. در این عصر که متأسفانه به نام خلافت اسلامی مشهور است، حکومت بر پایه وراثت پایهریزی و با «ملاک خلافت» فرزند خلیفه بودن، بدون هیچگونه محوریّت علم، تقوا و لیاقت، از زمان معاویه آغاز و با پیدایش عباسیان ادامه یافت و با سقوط بغداد و سقوط عثمان در سال1918 میلادی پایان پذیرفت.
این عصر، عرصۀ مبارزهی منفی و مثبت و نظری و عملی با سیره و سنت نبوی و پیدایش بدعتهای تلخ و ناگوار دینی و عصر ضعف و هرج و مرج اجتماعی و سیاسی است. موقعیت خاصّی که حکومت دینی چون کوه عظیم برف در برابر آفتاب، به نمایش در میآمد و روز به روز به تحلیل میرفت، در حدی که از سال 232 هجری حکومت مرکزی، خلافت بغداد عملا متلاشی شده، خلیفه صرفا یک عنوان تشریفاتی به خود گرفت، بدون آنکه نقشی در سیاست ایفا کند. در چنین موقعیتی، امام حسن عسکری علیهالسلام در مدینه منوره، تولد یافت.
سیره سیاسی امام حسن عسکری(ع)
امام عسکرى(ع) با وجود تمام محدودیتها و کنترلهایى که از طرف دستگاه خلافت به عمل میآمد، یک سلسله فعالیتهاى مخفیانه سیاسى را رهبرى میکرد که از چشم جاسوسان دربار به دور میماند:
«داود بن اسود»، خدمتگزار امام(ع) که مأمور هیزمکشى و گرم کردن حمام خانه بود، میگوید: حضرتشان به من فرمود: «این چوب را بگیر و نزد عثمان بن سعید ببر و به او بده»، من چوب را گرفته روانه شدم، در راه به یک نفر سقّا برخوردم، قاطر او راه مرا بست. سقّا از من خواست حیوان را کنار بزنم. من چوب را بلند کرده و به قاطر زدم. چوب شکست، وقتى محل شکستگى آنرا نگاه کردم، چشمم به نامههایى افتاد که در داخل چوب بود! به سرعت چوب را زیر بغل گرفته و برگشتم در حالی که سقا مرا به باد فحش و ناسزا گرفت.
وقتى به در خانه امام رسیدم، «عیسى» خدمتگزار امام، کنار در به استقبالم آمد و گفت. آقا و سرورت میگوید: چرا قاطر را زدى و چوب را شکستى؟ گفتم: نمیدانستم داخل چوب چیست؟ امام فرمود: "چرا کارى میکنى که مجبور به عذر خواهى شوى؟ مبادا بعد از این چنین کارى کنى، اگر شنیدى کسى به ما ناسزا هم میگوید، راه خود را بگیر و برو و با او مشاجره نکن. ما در شهر و دیار بدى به سر میبریم، تو فقط کار خود را بکن و بدان که گزارش کارهایت به ما میرسد".1 این قضیه نشان میدهد که امام(ع) اسناد، نامهها و نوشتههایى را که سرّى بوده، در میان چوب، جاسازى کرده و براى عثمان بن سعید، که شخص بسیار مورد اعتماد و رازدارى بوده، فرستاده است و این کار را به عهده مأمور حمام که کارش هیزم آوردن و چوب شکستن و امثال اینها بوده و طبعاً سوء ظن کسى را جلب نمیکرده واگذار کرده است، ولى بر اثر بیاحتیاطى او، نزدیک بوده این راز فاش شود.
امام عسکرى(ع) در مدت کوتاه امامت خویش با سه نفر از خلفاى عباسى که هر یک از دیگرى ستمکارتر بودند، معاصر بود، این سه تن عبارتند از:
این عصر، عرصۀ مبارزهی منفی و مثبت و نظری و عملی با سیره و سنت نبوی و پیدایش بدعتهای تلخ و ناگوار دینی و عصر ضعف و هرج و مرج اجتماعی و سیاسی است. موقعیت خاصّی که حکومت دینی چون کوه عظیم برف در برابر آفتاب، به نمایش در میآمد و روز به روز به تحلیل میرفت، در حدی که از سال 232 هجری حکومت مرکزی، خلافت بغداد عملا متلاشی شده، خلیفه صرفا یک عنوان تشریفاتی به خود گرفت، بدون آنکه نقشی در سیاست ایفا کند. در چنین موقعیتی، امام حسن عسکری علیهالسلام در مدینه منوره، تولد یافت.
سیره سیاسی امام حسن عسکری(ع)
امام عسکرى(ع) با وجود تمام محدودیتها و کنترلهایى که از طرف دستگاه خلافت به عمل میآمد، یک سلسله فعالیتهاى مخفیانه سیاسى را رهبرى میکرد که از چشم جاسوسان دربار به دور میماند:
«داود بن اسود»، خدمتگزار امام(ع) که مأمور هیزمکشى و گرم کردن حمام خانه بود، میگوید: حضرتشان به من فرمود: «این چوب را بگیر و نزد عثمان بن سعید ببر و به او بده»، من چوب را گرفته روانه شدم، در راه به یک نفر سقّا برخوردم، قاطر او راه مرا بست. سقّا از من خواست حیوان را کنار بزنم. من چوب را بلند کرده و به قاطر زدم. چوب شکست، وقتى محل شکستگى آنرا نگاه کردم، چشمم به نامههایى افتاد که در داخل چوب بود! به سرعت چوب را زیر بغل گرفته و برگشتم در حالی که سقا مرا به باد فحش و ناسزا گرفت.
وقتى به در خانه امام رسیدم، «عیسى» خدمتگزار امام، کنار در به استقبالم آمد و گفت. آقا و سرورت میگوید: چرا قاطر را زدى و چوب را شکستى؟ گفتم: نمیدانستم داخل چوب چیست؟ امام فرمود: "چرا کارى میکنى که مجبور به عذر خواهى شوى؟ مبادا بعد از این چنین کارى کنى، اگر شنیدى کسى به ما ناسزا هم میگوید، راه خود را بگیر و برو و با او مشاجره نکن. ما در شهر و دیار بدى به سر میبریم، تو فقط کار خود را بکن و بدان که گزارش کارهایت به ما میرسد".1 این قضیه نشان میدهد که امام(ع) اسناد، نامهها و نوشتههایى را که سرّى بوده، در میان چوب، جاسازى کرده و براى عثمان بن سعید، که شخص بسیار مورد اعتماد و رازدارى بوده، فرستاده است و این کار را به عهده مأمور حمام که کارش هیزم آوردن و چوب شکستن و امثال اینها بوده و طبعاً سوء ظن کسى را جلب نمیکرده واگذار کرده است، ولى بر اثر بیاحتیاطى او، نزدیک بوده این راز فاش شود.
امام عسکرى(ع) در مدت کوتاه امامت خویش با سه نفر از خلفاى عباسى که هر یک از دیگرى ستمکارتر بودند، معاصر بود، این سه تن عبارتند از:
المعتزّ
المهتدى
احمد المعتمد
المهتدى
احمد المعتمد
خلفاى عباسى که روز نخست به نام طرفدارى از اهل بیت پیامبر(ص) و برای گرفتن انتقام آنان از بنى امیه قیام کردند، آنچه را که قبلاً به مردم وعده داده بودند، نادیده گرفته و مانند خلفاى بنى امیه و بلکه بدتر از آنان، ستمگرى و خودکامگى را آغاز کردند.2
امام حسن(ع) و تربیت شاگردان شایسته
امام حسن عسکری(ع) همانند سایر امامان معصوم(ع) در زمینه تربیت شاگرد اهتمام خاصی داشت. چنانکه شیخ طوسی، بیش از صد نفر از یاران و شاگردان آنحضرت را یاد کرده است.3
امام حسن عسکری(ع) و نوشتن کتاب
حضرت عسکری(ع) علاوه بر تربیت شاگردان و تشویق نویسندگان، خود نیز دست به قلم برده و کتابها و نامههای فراوانی را برای توسعه علم و دانش و هدایت و راهنمایی جامعه از خود به یادگار گذاشته است که به نمونههایی اشاره میشود:
یک. «تفسیر القرآن» که حسن بن خالد برادر محمد بن خالد آنرا نقل کرده است. گفتنی است؛ امروزه کتابی با عنوان «تفسیر الامام العسکری(ع)» موجود است که عالمان رجال و حدیث بر آن نقدها دارند و آنرا غیر از نوشته اصلی میدانند.4
دو. کتاب «المنقبة»؛ که مشتمل بر بسیاری از احکام و مسائل حلال و حرام است.5
سه. نامهها؛ امام حسن عسکری(ع) برای گسترش فرهنگ تشیع، توسعه علم و دانش، و هدایت و سازندگی، نامههای فراوانی به شهرها نوشته است؛ مانند: نامهی آنحضرت به شیعیان قم.6 که متن آن در کتابها ثبت و ضبط شده است. همچنین نامهای که امام به «علی بن بابویه»،7 «اسحاق بن اسماعیل نیشابوری»8 نوشته است.
امام حسن عسکری(ع) و تناقض قرآن
اسحاق کندى که از فیلسوفهاى زمان خود بود، مخفیانه و با جدیّت به نگارش کتابى به نام «تناقض القرآن» میپرداخت. یکى از شاگردان او خدمت امام رسید. حضرت عسکرى(ع) فرمودند: "یک مرد توانا میان شما وجود ندارد که استادت را از سرگرم شدن به قرآن باز دارد؟" او گفت: ما از شاگردان این مرد هستیم چطور میتوانیم در این مورد یا کار دیگرى بر او اعتراض نمائیم؟! امام(ع) فرمودند: "میتوانى آنچه به تو میآموزم به او برسانى؟" جواب داد: آرى. فرمود: "میروى پیش او خیلى به او محبت میکنى و در کارى که اشتغال دارد به او کمک خواهى کرد. وقتى به تو اُنس گرفت و با او نزدیک شدى، میگویى یک سؤال برایم پیش آمده اگر اجازه میدهى بپرسم؟ او خواهد گفت: سؤالت را بپرس. به او بگو: آیا این امکان وجود دارد که قرآن پیش تو بیاید و بگوید منظورم از این سخن غیر آن چیزى است که تو گمان کردهاى! استادت چنین امکانی را تأیید خواهد کرد... سپس این نکته را به او یادآوری کن که شاید قرآن معنایی غیر از آنچه تو خیال کردهاى را اراده کرده باشد." شاگرد پیش استادش «کندى» رفت و مدتی با او همساز شد تا بالأخره این پرسش را مطرح ساخت... «کندی» بعد از پذیرفتن اشکال از شاگردش پرسید که این اشکال کار خودت نیست و آن را از که آموختهای؟! و بعد از آنکه فهمید که امام عسکری(ع) این توصیه را به شاگردش کرده بود، تمام آنچه نوشته بود را سوزاند.9
یکی از مهمترین فعالیتهای علمی حضرت عسکری علیهالسلام شبهه زدایی بود، برخورد با بدعتها، تحریفها و انحرافهایی بود که در جامعه پیش میآمد؛ مخصوصا اگر این انحرافها از ناحیه اهل قلم و دانشمندان و علما سر میزد، حضرت نسبت به آن خیلی حساس بود، و این خود درس بزرگی است برای علما که در مقابل انحرافها، تحریفها و بدعتهایی که در جامعه ایجاد میشود، سکوت اختیار نکنند.
منابع:
1. مناقب آل أبی طالب(ع)، ج4 ص 427.
2. إعلام الورى بأعلام الهدى، ج2، ص131.
3. طوسى، محمد بن حسن، رجال، ص 397 - 403، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، 1415ق.
4. تهرانى، آقا بزرگ، الذریعة إلى تصانیف الشیعة، ج 2، ص 432، قم، اسماعیلیان، 1408ق.
5. همان، ج 23، ص 149.
6. مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 4، ص 425.
7. شیخ صدوق، محمد بن على، صفات الشیعة، ص 6، تهران، انتشارات زرارة، چاپ سوم، 1380ش.
8. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، ص 484، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.
9. مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 4، ص 424.
امام حسن(ع) و تربیت شاگردان شایسته
امام حسن عسکری(ع) همانند سایر امامان معصوم(ع) در زمینه تربیت شاگرد اهتمام خاصی داشت. چنانکه شیخ طوسی، بیش از صد نفر از یاران و شاگردان آنحضرت را یاد کرده است.3
امام حسن عسکری(ع) و نوشتن کتاب
حضرت عسکری(ع) علاوه بر تربیت شاگردان و تشویق نویسندگان، خود نیز دست به قلم برده و کتابها و نامههای فراوانی را برای توسعه علم و دانش و هدایت و راهنمایی جامعه از خود به یادگار گذاشته است که به نمونههایی اشاره میشود:
یک. «تفسیر القرآن» که حسن بن خالد برادر محمد بن خالد آنرا نقل کرده است. گفتنی است؛ امروزه کتابی با عنوان «تفسیر الامام العسکری(ع)» موجود است که عالمان رجال و حدیث بر آن نقدها دارند و آنرا غیر از نوشته اصلی میدانند.4
دو. کتاب «المنقبة»؛ که مشتمل بر بسیاری از احکام و مسائل حلال و حرام است.5
سه. نامهها؛ امام حسن عسکری(ع) برای گسترش فرهنگ تشیع، توسعه علم و دانش، و هدایت و سازندگی، نامههای فراوانی به شهرها نوشته است؛ مانند: نامهی آنحضرت به شیعیان قم.6 که متن آن در کتابها ثبت و ضبط شده است. همچنین نامهای که امام به «علی بن بابویه»،7 «اسحاق بن اسماعیل نیشابوری»8 نوشته است.
امام حسن عسکری(ع) و تناقض قرآن
اسحاق کندى که از فیلسوفهاى زمان خود بود، مخفیانه و با جدیّت به نگارش کتابى به نام «تناقض القرآن» میپرداخت. یکى از شاگردان او خدمت امام رسید. حضرت عسکرى(ع) فرمودند: "یک مرد توانا میان شما وجود ندارد که استادت را از سرگرم شدن به قرآن باز دارد؟" او گفت: ما از شاگردان این مرد هستیم چطور میتوانیم در این مورد یا کار دیگرى بر او اعتراض نمائیم؟! امام(ع) فرمودند: "میتوانى آنچه به تو میآموزم به او برسانى؟" جواب داد: آرى. فرمود: "میروى پیش او خیلى به او محبت میکنى و در کارى که اشتغال دارد به او کمک خواهى کرد. وقتى به تو اُنس گرفت و با او نزدیک شدى، میگویى یک سؤال برایم پیش آمده اگر اجازه میدهى بپرسم؟ او خواهد گفت: سؤالت را بپرس. به او بگو: آیا این امکان وجود دارد که قرآن پیش تو بیاید و بگوید منظورم از این سخن غیر آن چیزى است که تو گمان کردهاى! استادت چنین امکانی را تأیید خواهد کرد... سپس این نکته را به او یادآوری کن که شاید قرآن معنایی غیر از آنچه تو خیال کردهاى را اراده کرده باشد." شاگرد پیش استادش «کندى» رفت و مدتی با او همساز شد تا بالأخره این پرسش را مطرح ساخت... «کندی» بعد از پذیرفتن اشکال از شاگردش پرسید که این اشکال کار خودت نیست و آن را از که آموختهای؟! و بعد از آنکه فهمید که امام عسکری(ع) این توصیه را به شاگردش کرده بود، تمام آنچه نوشته بود را سوزاند.9
یکی از مهمترین فعالیتهای علمی حضرت عسکری علیهالسلام شبهه زدایی بود، برخورد با بدعتها، تحریفها و انحرافهایی بود که در جامعه پیش میآمد؛ مخصوصا اگر این انحرافها از ناحیه اهل قلم و دانشمندان و علما سر میزد، حضرت نسبت به آن خیلی حساس بود، و این خود درس بزرگی است برای علما که در مقابل انحرافها، تحریفها و بدعتهایی که در جامعه ایجاد میشود، سکوت اختیار نکنند.
منابع:
1. مناقب آل أبی طالب(ع)، ج4 ص 427.
2. إعلام الورى بأعلام الهدى، ج2، ص131.
3. طوسى، محمد بن حسن، رجال، ص 397 - 403، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، 1415ق.
4. تهرانى، آقا بزرگ، الذریعة إلى تصانیف الشیعة، ج 2، ص 432، قم، اسماعیلیان، 1408ق.
5. همان، ج 23، ص 149.
6. مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 4، ص 425.
7. شیخ صدوق، محمد بن على، صفات الشیعة، ص 6، تهران، انتشارات زرارة، چاپ سوم، 1380ش.
8. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، ص 484، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.
9. مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 4، ص 424.