پاریس را در اروپا بهعنوان شهری زیبا میشناسند؛ با مغازههای پر زرق و برق، برج ایفل، موزه لوور و صدها نشانه دیگر که بازدید از این شهر را برای برخی بسیار جذاب جلوه میدهد. با این حال مدتهاست که به مدد رسانهها روشن شده که در واقعیت خبری از آن پاریس افسانهای نیست. شورش بزرگ سال 2005 در حاشیه شهرهای فرانسه محلاتی زمخت و خاکستری را آشکار کرد که مدتهاست نادیده گرفته شدهاند. حالا همه میدانند که جوانان فرانسوی که از تبعیض جانشان به لب رسیده تبدیل به یک بمب آماده انفجار شدهاند و در این میان سهم اصلی این حاشیهنشینی نصیب فرزندان نسل دوم و سوم مهاجران به خصوص مسلمانان است. جوانانی که اغلب مادران و پدران آنها بعد از دهه 60 به فرانسه مهاجرت کردهاند و میبینند تنها چیزی که در شهر پاریس نصیب آنها شده تبعیض و حاشیهنشینی است. سالهاست که جامعهشناسان فرانسوی درباره ضرورت کاهش مشکلات و تبعیضهای موجود علیه فرزندان مهاجران هشدار میدهند اما از نظر دولت این کشور مشکل اصلی «اسلام» و جذب نشدن این جوانان در داخل ملت فرانسه است. رییسجمهور فرانسه در گفتوگوی چندی پیش خود با نشریه «ژورنال دودیمانش» میگوید تا هنگامی که طرح وی به پایان نرسد از اعلام جزئیات آن خودداری میکند با این حال نظر وی بر ایجاد ارتباطی منظم و منطقی بین جمهوری فرانسه و اسلام است بهگونهای که ارزشهای جمهوری در هرگونه فعالیت نهادهای اسلامی در فرانسه محترم شمرده شود.
دومین دین بزرگ فرانسه در حاشیه تبعیض
نگاهی به آمارهای جمعیتی فرانسه نشان میدهد که اسلام دومین دین بزرگ این کشور پس از مسیحیت کاتولیک است. فرانسه در چند موج مختلف شاهد مهاجرت مسلمانان به این کشور بوده که بزرگترین آن بعد از استقلال الجزایر در سال 1960 شکل گرفته است. بر اساس آمار بین 7 تا 12 درصد جمعیت فرانسه را مسلمانان تشکیل میدهند که نشان میدهد جعیت مسلمانان به 5 تا 6 میلیون نفر بالغ میشود. مهمترین جمعیت مسلمان در این کشور شامل مهاجرانی از مستعمرات سابق فرانسه همچون الجزایر، مغرب و تونس است. سیاستهای کلی فرانسه در خصوص مهاجران و بهخصوص مسلمانان اجرای «راهبرد همگونسازی» بوده است. بر خلاف سیاستهای کشورهای نوردیک و همچنین انگلوساکسون که تنوع جمعیتی و نژادی را تا حدودی در قالب گروههای متمرکز قومی یا مذهبی پذیرفتهاند، اما فرانسویها همچنان در قالب سیاست سخت و یکپارچه لائیسیته خواستار یکپارچگی کامل تمام مهاجران با قالبها و ارزشهای فرانسویاند. نمونه اتخاذ چنین سیاستی را میتوان تصویب قانونی در سال 2004 میلادی دانست که استفاده از هرگونه نماد مذهبی آشکاری را در داخل مدارس عمومی و دولتی فرانسه ممنوع کرد. تصویب این قانون با مخالفتهای فراوانی در جامعه فرانسه روبهرو شد بهگونهای که استفاده از مدارس خانگی در بین اقلیت مسلمان فرانسه رایج شد. با وجود این دولت فرانسه تلاش فراوانی میکند تا سیاست همگونسازی را در داخل جامعه این کشور ایجاد کند اما در مقابل نشانههای فراوانی در خصوص تبعیض جدی بین جمعیت عادی این کشور و مسلمانان به چشم میخورد.
حاشیهای که تبعیض آشکار را نشان میدهد
نگاهی به محل سکونت مسلمانان این کشور و آمارهای موجود درباره میزان بیکاری مسلمانان نشان میدهد که تا چه اندازه این اختلاف عمیق و منزجرکننده است. به عنوان مثال میزان بیکاری در بین جوانان مسلمان به شدت بالاتر از همسالان مسیحی آنان است. البته مشکل بیکاری در بین جوانان مدتهاست که یک بحران جدی در کشور فرانسه محسوب میشود اما این مساله در بین مسلمان به حد اعلای خود رسیده است. بر اساس آمارها میزان بیکاری در بین جوانان مسلمان فرانسوی به خصوص در محلات حاشیهنشین به 40 درصد میرسد که حتی در بین کشورهای آفریقایی نیز بینظیر است. این در حالی است که نرخ ملی بیکاری در فرانسه در حدود 10 درصد است. نرخ بیکاری در بین فارغالتحصیلان دانشگاهی فرانسه نزدیک به 5 درصد است؛ در حالی که این میزان بین فارغالتحصیلان مسلمان و آفریقاییتبار به 26 درصد میرسد. بسیاری از مسلمانان در حاشیه شهرها و مجتمعهای شلوغ و بینظم سکنی دارند. از سال 2005 تاکنون بارها مناطق حاشیهای پاریس شاهد انفجار اعتراضات بوده است. بر اساس آمارهای منتشر شده توسط وزارت کشور فرانسه در برخی از زندانها تعداد زندانیان مسلمان به حدود 70 درصد کل زندانیان میرسد. چنین آمارهای در سالهای گذشته بستر خوبی را برای تبلیغات ملیگرایانه فراهم کرده و اینگونه به مردم فرانسه تفهیم میشود که مسلمان عمدتاً مانعی در مقابل هرگونه بهبود اوضاع به خصوص شرایط امنیتی هستند. جالب اینجاست که این تفاوت در خصوص واگذاری کار به متقاضیان نیز به چشم میخورد، در حالی که اغلب کارگران فرانسوی میتوانند در اولین ارجاع توسط ادارات کاریابی صاحب شغل شوند مراجعان مسلمان اغلب چنین شانسی را پیدا نمیکنند.
انعکاس سیاست تجاوزکارانه فرانسه در بین مسلمان چیست؟
شاید همین مساله بود که سبب شد با شعله کشیدن جنگ داخلی در سوریه و با سیاست تسهیلآمیز دستگاه اطلاعاتی فرانسه صدها تروریست تکفیری از مناطق حاشیهای پاریس عازم میدان نبرد در سوریه شوند و عده فراوانی از آنها با کسب تجربیات جنگی برای عملیات انتحاری به خاک فرانسه بازگردند. علاوه بر تمام این موارد سیاست فرانسه نسبت به جهان اسلام اغلب خصمانهتر از هر کشور دیگری بوده است. علیرغم موضع سخت فرانسه در مقابل تهاجم یکجانبه نظامی آمریکا به عراق، کمی فشار واشنگتن به فرانسه کافی بود تا همه چیز دچار تغییر شود. از آن زمان تاکنون اولویت فرانسه دفاع همهجانبه از سیاستهای غرب در منطقه خاورمیانه بوده است. به عنوان مثال بعد از آغاز انتفاضه دوم سیاست اصلی فرانسویها اعم از دولتهای چپ و راست دفاع همهجانبه از سیاست سرکوب رژیم صهیونیستی بوده است. از سوی دیگر با وجود حساسیتی که نسبت به جایگاه پیامبر گرامی اسلام(ص) وجود داشت مقامات فرانسوی کوچکترین واکنشی برای جلوگیری از توهین به ساحت مقدس ایشان نداشتند. البته برای دولتمردان فرانسوی حمله به دفتر نشریه هتاک شارلیابدو کافی بود تا این حمله را به بهانهای برای دفاع همهجانبه از سیاستهای خود تبدیل کنند. در این باره میتوان مثالهای فراوانی یافت که شاید نمونه روشن آن بمباران کشور لیبی در شمال آفریقا در جریان عملیات ادیسه و همچنین دخالت در امور داخلی سوریه بود.
راه حل مشکل چیست؟
شاید سؤال اساسی برای فرانسویها این باشد که این مشکل را چگونه باید حل کرد. به نظر میرسد کلید اصلی حل این ماجرا در قدم اول اختصاص بودجه کافی برای حل مشکلات موجود در محلاتی است که اغلب مهاجران مسلمان در آن ساکن هستند. از سوی دیگر صدای ساکنان این مناطق باید بلندگویی جدی در داخل دولت فرانسه داشته باشد. اما متاسفانه از سال 2005 تاکنون هیچ کدام از دو مورد در قالب یک قانون جدی به اجرا در نیامدهاند. دولتهای مختلف فرانسه از راست گرفته تا چپ برای حفظ ثبات بودجه فرانسه در اولین قدم اقدام به حذف اعتبارات ویژه برای بازسازی مناطق حاشیهای شهرها زدهاند. صدها جایگاه شغلی برای مربیان ویژه این مناطق حذف شده و دیگر خبری از شغلهای ویژه جوانان که برای کاهش مصیبت بیکاری در بین مهاجران در نظر گرفته شده بود، نیست. تعداد معلمین و کارمندان به صورت مرتب کاهش یافته و پلیسهای افتخاری که از میان ساکنان محلات انتخاب میشدند، حذف و نیروهای عملیاتی پلیس با تجیهزات ویژه جایگزین آن شدند؛ پلیسهایی که خشونت آنها زبانزد خاص و عام بود و کشته شدن جوانان مهاجر در تعقیب و گریز با آنان امری عادی است. بسیاری از مهاجران نسل اول از کشورهای مسلمان شرایط امروز این محلات را با دوران حضور نیروهای نظامی فرانسه در کشورهایی همچون الجزایر و مراکش مقایسه میکنند. جالب اینجاست که نه تنها تغییری در سیاست شکست خورده ادغام به شیوه فرانسوی که منجر به تشکیل این «گتوها» شده صورت نمیگیرد بلکه احزاب ملیگرای فرانسه در حال ترسیم یک غول بی شاخ و دم هستند که در حال تهدید فرانسه آزاد است و اسلام در نوک پیکان این تهدید قرار دارد؛ فضایی که به رأیآوری گسترده آنان منجر شده است. اما کسی میتواند به این سئوال جواب دهد که آیا اسلام منجر به این شده تا میزان شکست تحصیل در بین فرزندان نسل دوم یا سوم مهاجران دو برابر متوسط کشوری فرانسه باشد یا سیاست تبعیض آمیز دولت فرانسه در همگونسازی ملی باعث چنین مصیبی شده است؟ طرح جدید دولت ماکرون نشان میدهد که نه تنها هیچ نشانهای از فهم مشکل ایجاد نشده بلکه همچنان بر راهحلهای غلط گذشته پافشاری میشود.
توهم پاریسی درباره طرح جدید
از آنجا که طرح ماکرون در خصوص طرح دولت جدید وی بهطور کامل منتشر نشده نمیتوان قضاوت روشنی درباره آن داشت اما سخنان وی نشان میدهد که قرار است سیاست همگونسازی دولت فرانسه با قاطعیت و شاید خشونت بیشتری اجرا شود. البته به نظر میرسد که این طرح گوشه چشمی به کشورهایی که با مبالغ بالا در حال جذب جوانان مسلمان در فرانسه هستند نیز دارد اما در نهایت این طرح تکرار همان مسائل است. سخنان ماکرون پیرامون وجود یک بحران بزرگ در جهان اسلام جدا از توهینآمیز بودن، نادیده گرفتن تمام تبعیضاتی است که هماکنون علیه مسلمانان در فرانسه جریان دارد. واقعیت این است که بسیاری از بحرانهای بزرگ در جهان اسلام بیشتر نتیجه سیاستهای کشورهای غربی همچون فرانسه است که عمدتاً بر پایه ایجاد آشوب در جهان اسلام قرار دارد. از هماکنون با توجه به پیشبینیهای فعالان مسلمان میتوان شکست این طرح را قطعی دانست اما آیا زمان آن نرسیده که مقامات پاریس به جای تکیه بر توهمها، بر پایه واقعیات و اتفاقات روی داده در جهان واقعی برنامهریزی کنند؟
دومین دین بزرگ فرانسه در حاشیه تبعیض
نگاهی به آمارهای جمعیتی فرانسه نشان میدهد که اسلام دومین دین بزرگ این کشور پس از مسیحیت کاتولیک است. فرانسه در چند موج مختلف شاهد مهاجرت مسلمانان به این کشور بوده که بزرگترین آن بعد از استقلال الجزایر در سال 1960 شکل گرفته است. بر اساس آمار بین 7 تا 12 درصد جمعیت فرانسه را مسلمانان تشکیل میدهند که نشان میدهد جعیت مسلمانان به 5 تا 6 میلیون نفر بالغ میشود. مهمترین جمعیت مسلمان در این کشور شامل مهاجرانی از مستعمرات سابق فرانسه همچون الجزایر، مغرب و تونس است. سیاستهای کلی فرانسه در خصوص مهاجران و بهخصوص مسلمانان اجرای «راهبرد همگونسازی» بوده است. بر خلاف سیاستهای کشورهای نوردیک و همچنین انگلوساکسون که تنوع جمعیتی و نژادی را تا حدودی در قالب گروههای متمرکز قومی یا مذهبی پذیرفتهاند، اما فرانسویها همچنان در قالب سیاست سخت و یکپارچه لائیسیته خواستار یکپارچگی کامل تمام مهاجران با قالبها و ارزشهای فرانسویاند. نمونه اتخاذ چنین سیاستی را میتوان تصویب قانونی در سال 2004 میلادی دانست که استفاده از هرگونه نماد مذهبی آشکاری را در داخل مدارس عمومی و دولتی فرانسه ممنوع کرد. تصویب این قانون با مخالفتهای فراوانی در جامعه فرانسه روبهرو شد بهگونهای که استفاده از مدارس خانگی در بین اقلیت مسلمان فرانسه رایج شد. با وجود این دولت فرانسه تلاش فراوانی میکند تا سیاست همگونسازی را در داخل جامعه این کشور ایجاد کند اما در مقابل نشانههای فراوانی در خصوص تبعیض جدی بین جمعیت عادی این کشور و مسلمانان به چشم میخورد.
حاشیهای که تبعیض آشکار را نشان میدهد
نگاهی به محل سکونت مسلمانان این کشور و آمارهای موجود درباره میزان بیکاری مسلمانان نشان میدهد که تا چه اندازه این اختلاف عمیق و منزجرکننده است. به عنوان مثال میزان بیکاری در بین جوانان مسلمان به شدت بالاتر از همسالان مسیحی آنان است. البته مشکل بیکاری در بین جوانان مدتهاست که یک بحران جدی در کشور فرانسه محسوب میشود اما این مساله در بین مسلمان به حد اعلای خود رسیده است. بر اساس آمارها میزان بیکاری در بین جوانان مسلمان فرانسوی به خصوص در محلات حاشیهنشین به 40 درصد میرسد که حتی در بین کشورهای آفریقایی نیز بینظیر است. این در حالی است که نرخ ملی بیکاری در فرانسه در حدود 10 درصد است. نرخ بیکاری در بین فارغالتحصیلان دانشگاهی فرانسه نزدیک به 5 درصد است؛ در حالی که این میزان بین فارغالتحصیلان مسلمان و آفریقاییتبار به 26 درصد میرسد. بسیاری از مسلمانان در حاشیه شهرها و مجتمعهای شلوغ و بینظم سکنی دارند. از سال 2005 تاکنون بارها مناطق حاشیهای پاریس شاهد انفجار اعتراضات بوده است. بر اساس آمارهای منتشر شده توسط وزارت کشور فرانسه در برخی از زندانها تعداد زندانیان مسلمان به حدود 70 درصد کل زندانیان میرسد. چنین آمارهای در سالهای گذشته بستر خوبی را برای تبلیغات ملیگرایانه فراهم کرده و اینگونه به مردم فرانسه تفهیم میشود که مسلمان عمدتاً مانعی در مقابل هرگونه بهبود اوضاع به خصوص شرایط امنیتی هستند. جالب اینجاست که این تفاوت در خصوص واگذاری کار به متقاضیان نیز به چشم میخورد، در حالی که اغلب کارگران فرانسوی میتوانند در اولین ارجاع توسط ادارات کاریابی صاحب شغل شوند مراجعان مسلمان اغلب چنین شانسی را پیدا نمیکنند.
انعکاس سیاست تجاوزکارانه فرانسه در بین مسلمان چیست؟
شاید همین مساله بود که سبب شد با شعله کشیدن جنگ داخلی در سوریه و با سیاست تسهیلآمیز دستگاه اطلاعاتی فرانسه صدها تروریست تکفیری از مناطق حاشیهای پاریس عازم میدان نبرد در سوریه شوند و عده فراوانی از آنها با کسب تجربیات جنگی برای عملیات انتحاری به خاک فرانسه بازگردند. علاوه بر تمام این موارد سیاست فرانسه نسبت به جهان اسلام اغلب خصمانهتر از هر کشور دیگری بوده است. علیرغم موضع سخت فرانسه در مقابل تهاجم یکجانبه نظامی آمریکا به عراق، کمی فشار واشنگتن به فرانسه کافی بود تا همه چیز دچار تغییر شود. از آن زمان تاکنون اولویت فرانسه دفاع همهجانبه از سیاستهای غرب در منطقه خاورمیانه بوده است. به عنوان مثال بعد از آغاز انتفاضه دوم سیاست اصلی فرانسویها اعم از دولتهای چپ و راست دفاع همهجانبه از سیاست سرکوب رژیم صهیونیستی بوده است. از سوی دیگر با وجود حساسیتی که نسبت به جایگاه پیامبر گرامی اسلام(ص) وجود داشت مقامات فرانسوی کوچکترین واکنشی برای جلوگیری از توهین به ساحت مقدس ایشان نداشتند. البته برای دولتمردان فرانسوی حمله به دفتر نشریه هتاک شارلیابدو کافی بود تا این حمله را به بهانهای برای دفاع همهجانبه از سیاستهای خود تبدیل کنند. در این باره میتوان مثالهای فراوانی یافت که شاید نمونه روشن آن بمباران کشور لیبی در شمال آفریقا در جریان عملیات ادیسه و همچنین دخالت در امور داخلی سوریه بود.
راه حل مشکل چیست؟
شاید سؤال اساسی برای فرانسویها این باشد که این مشکل را چگونه باید حل کرد. به نظر میرسد کلید اصلی حل این ماجرا در قدم اول اختصاص بودجه کافی برای حل مشکلات موجود در محلاتی است که اغلب مهاجران مسلمان در آن ساکن هستند. از سوی دیگر صدای ساکنان این مناطق باید بلندگویی جدی در داخل دولت فرانسه داشته باشد. اما متاسفانه از سال 2005 تاکنون هیچ کدام از دو مورد در قالب یک قانون جدی به اجرا در نیامدهاند. دولتهای مختلف فرانسه از راست گرفته تا چپ برای حفظ ثبات بودجه فرانسه در اولین قدم اقدام به حذف اعتبارات ویژه برای بازسازی مناطق حاشیهای شهرها زدهاند. صدها جایگاه شغلی برای مربیان ویژه این مناطق حذف شده و دیگر خبری از شغلهای ویژه جوانان که برای کاهش مصیبت بیکاری در بین مهاجران در نظر گرفته شده بود، نیست. تعداد معلمین و کارمندان به صورت مرتب کاهش یافته و پلیسهای افتخاری که از میان ساکنان محلات انتخاب میشدند، حذف و نیروهای عملیاتی پلیس با تجیهزات ویژه جایگزین آن شدند؛ پلیسهایی که خشونت آنها زبانزد خاص و عام بود و کشته شدن جوانان مهاجر در تعقیب و گریز با آنان امری عادی است. بسیاری از مهاجران نسل اول از کشورهای مسلمان شرایط امروز این محلات را با دوران حضور نیروهای نظامی فرانسه در کشورهایی همچون الجزایر و مراکش مقایسه میکنند. جالب اینجاست که نه تنها تغییری در سیاست شکست خورده ادغام به شیوه فرانسوی که منجر به تشکیل این «گتوها» شده صورت نمیگیرد بلکه احزاب ملیگرای فرانسه در حال ترسیم یک غول بی شاخ و دم هستند که در حال تهدید فرانسه آزاد است و اسلام در نوک پیکان این تهدید قرار دارد؛ فضایی که به رأیآوری گسترده آنان منجر شده است. اما کسی میتواند به این سئوال جواب دهد که آیا اسلام منجر به این شده تا میزان شکست تحصیل در بین فرزندان نسل دوم یا سوم مهاجران دو برابر متوسط کشوری فرانسه باشد یا سیاست تبعیض آمیز دولت فرانسه در همگونسازی ملی باعث چنین مصیبی شده است؟ طرح جدید دولت ماکرون نشان میدهد که نه تنها هیچ نشانهای از فهم مشکل ایجاد نشده بلکه همچنان بر راهحلهای غلط گذشته پافشاری میشود.
توهم پاریسی درباره طرح جدید
از آنجا که طرح ماکرون در خصوص طرح دولت جدید وی بهطور کامل منتشر نشده نمیتوان قضاوت روشنی درباره آن داشت اما سخنان وی نشان میدهد که قرار است سیاست همگونسازی دولت فرانسه با قاطعیت و شاید خشونت بیشتری اجرا شود. البته به نظر میرسد که این طرح گوشه چشمی به کشورهایی که با مبالغ بالا در حال جذب جوانان مسلمان در فرانسه هستند نیز دارد اما در نهایت این طرح تکرار همان مسائل است. سخنان ماکرون پیرامون وجود یک بحران بزرگ در جهان اسلام جدا از توهینآمیز بودن، نادیده گرفتن تمام تبعیضاتی است که هماکنون علیه مسلمانان در فرانسه جریان دارد. واقعیت این است که بسیاری از بحرانهای بزرگ در جهان اسلام بیشتر نتیجه سیاستهای کشورهای غربی همچون فرانسه است که عمدتاً بر پایه ایجاد آشوب در جهان اسلام قرار دارد. از هماکنون با توجه به پیشبینیهای فعالان مسلمان میتوان شکست این طرح را قطعی دانست اما آیا زمان آن نرسیده که مقامات پاریس به جای تکیه بر توهمها، بر پایه واقعیات و اتفاقات روی داده در جهان واقعی برنامهریزی کنند؟