غلامرضا سادات/ نزدیک دو ماه از بحران سیاسی پسا اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری در کشور میگذرد. طی این مدت با وجود تلاشهایی که برای حل این بحران صورت گرفته، اما هنوز این مشکل سیاسی حل نشده است.
در یک هفته اخیر، متنی از توافقنامه پیشنهادی بین اشرف غنی و عبدالله عبدالله به رسانهها درز کرد که گویا عبدالله جریان مصالحه را رهبری کرده و از ادعای ریاست اجرایی یا پستی معادل نخستوزیری پا پس کشیده است؛ هرچند که این ادعاها کماکان از جانب کاخ سپیدار رد شده است.
آنچه مبرهن است، اینکه اردوگاه سپیدار فاقد برنامه عملی قوی برای تقابل با تیم رقیب و مقابله جدی با چالشهای این چنینی است. امروز تزلزل و چند دستگی حداقل وقفهای و چند ساعته میان سران تیم ثبات و همگرایی دیده میشود؛ از انتشار اعلامیه توسط سران احزاب شریک در تیم گرفته تا روایتهای چندگونه در رسانهها و... که همه تزلزل و آسیبپذیری این تیم را نشان میدهد.
هرچند که از قراین معلوم میشود تاکنون صلاحالدین ربانی و جنرال دوستم بیشترین ایستادگی و مقاومت را پای خواستههای مطرح این تیم انجام دادهاند، اما حزب وحدتین متحد عبدالله، اندکی بیاراده به نظر میرسند. البته یکی به خاطر نداشتن موقف مهم سیاسی در تکت عبدالله، چندان علاقمند به همراهی با شور و شعف با این تیم به نظر نمیرسد و دیگری هم بنابر ملاحظاتی که برای به دست آوردن حداقلی چند پست و مقام دارد، و بارها همراهانش را در معاملات کوچک و بزرگ سیاسی تنها گذاشته، امروزه به جای ایستادگی، بیشتر در نقش میانجی و مصلح ظاهر شده، تا حامی و بخش مهمی از تکت رهبری تیم ثبات و همگرایی. البته به نظر میرسد شخص عبدالله عبدالله هم مثل همیشه به جای تأکید روی اصلاحات بنیادی در ساختار قدرت که امروزه معضل هم ناشی از همین ناحیه است، بیشتر انعطافپذیر و علاقهمند به ساختار تشکیلات دفتری و تشریفات است.
بناء آنچه پیداست، مقاومت اصلی در تیم ثبات و همگرایی از جانب صلاحالدین ربانی و جنرال دوستم است. البته نفوذ و اقتدار این دو رهبر سیاسی به عنوان حامی تیم ثبات در حوزه شمال و شمال شرق کشور قابل توجه است، که بدون شک اقتدار و چانهزنی مقتدرانه سپیدار تاکنون هم قطعا بستگی به حمایت این دو نفر بوده است؛ از اینرو است که ارگ ریاست جمهوری هم حساب ویژهای در مورد این دو نفر باز کرده و کرنشهای ارگ هم بیشتر از ایستادگی آنها است.
اما در عین حال مشکل دیگری که تیم ثبات و همگرایی و اردوگاه سپیدار دارد، عدم داشتن طرح و برنامه جامع سیاسی است. آنها در طول رقابت سیاسی و انتخاباتی، بارها نشان دادند که طرح جامع و همهجانبهای که همه افراد تیم حول آن جمع باشند، وجود ندارد و نیاز بود تیمی به بزرگی دسته ثبات و همگرایی، که داعیه بزرگ اصلاحات سیاسی را دارد، در تمام مراحل سیاسی و حتی بحرانی را که امروز به میان آمده، دارای طرح هدفمند، واحد، جامع و همه شمول میبود، تا نه تنها حداقل تزلزل چند ساعته بینشان به وجود نمیآمد، که ارگ با مصاحبه و نشر متنهای موافقتنامههای یک طرفه؛ نمیتوانست بینشان آزردگی بخ وجود آورد، و با اقتدار و ثبات در صحنه میبود.
اما مبارزه و مقابله تیم ثبات و همگرایی در کمال بیبرنامگی، فقط برای بیرون کردن غنی از ارگ بود، در حالی که داعیه ساختار و اصلاح قدرت نیاز به برنامه و طرح فراگیر ساختاری و مرحلهای داشته و دارد؛ تا از یک طرف تمام افراد حول همان محور جمع شده و تشتت فکری نمیداشتند، و از طرفی هم هیچ ترفند و بحرانی نمیتوانست پایههای آن را لرزان کند. اما در تیم ثبات همه دور یک شعار شفاهی بدون سند و تعهد، همانا تغییر و اصلاح نظام و بیرون کردن غنی از ارگ جمع شده و در عین حال تأمین منافع حزبی و فردی، اولویت اصلی بیشتر افراد این تیم را تشکیل میدهد.
با این وجود، در تیم مقابل، اشرف غنی با شعار جمهوریت و برنامه سیاسی تمرکز قدرت و به گفته خودش در پیروی از سیاستهای امانی، افراد مخالف و موافق را با معاهده و موافقهای که در طرح آن دست باز دارد، دور خود جمع کرده است. حالا سیاست، روند تصاحب قدرت و روش حکومتداری امانالله خان که سراسر با دیکته و زور و ادامه همان سیاست هژمونی قومی گذشته بوده که محل بحث و نقد باقی نیست! اما اشرف غنی همان ریاستی را میخواهد که با صلاحیت ویژه و بر اساس روش حکومتداری امانی، اما زیر چتر اصلاحات پوشالی باشد. حالا اینکه معاهده و موافقه افراد مختلف دور و پیش اشرف غنی؛ اعم از جهادی و غیرجهادی و یکجانبه و چندجانبه چقدر با او دوام میکند، زمان پاسخ خواهد داد. هرچند اشرف غنی، تعهد و قسم را مقدم بر سیاست خودش نمیداند و بارها تعهد و قسم خویش را قربانی حفظ خط مشی و به گفته خودش، سیاست مبتنی بر تمرکز قدرت نموده که با توجه به متحدین طرد شده گذشته، نمیتوان آینده روشنی را برای متحدین پر مدعای اشرف غنی پیشبینی کرد.
با این حال، طی روزهای آینده، آینده سیاسی حداقل پنج سال آینده کشور تعیین خواهد شد، که میشود گفت امید اصلی آنانی که برای زدودن ساختار متمرکز قدرت و عدالت اجتماعی و سیاسی مبارزه میکنند، به مقاومت و ایستادگی صلاحالدین ربانی و دوستم و مذاکره عبدالله دوخته شده است. انتظارها هم این است که با مقاومت، گامهایی در راستای تعدیل ساختار و اصلاح نظام برداشته شود. اما در مقابل، اگر عبدالله تسلیم و معاملهای را انجام دهد و از داعیه اصلاح نظام سیاسی عقب بکشد، برای همیشه در چشم مبارزین عدالت منفور خواهد شد. عبدالله با این کار، نه تنها آخرین شانس قهرمانی در اصلاح ساختار 300 ساله قدرت در افغانستان را از دست خواهد، که آخرین میخ را بر تابوت سیاسی خویش کوبیده و حداقل برای مردم و هواداران، از روند سیاسی افغانستان حذف خواهد شد. البته اندکترین دستآورد عبدالله هم که برای بخشی از هوادارانش قابل قبول خواهد بود، حفظ ریاست اجراییهای است که حداقل اتوریته شخصیتیاش در آن حفظ شود؛ هرچند که در پنج سال گذشته فرصتهای مطلوب اصلاحی را در همان ریاست و جایگاه هدر داد.
در یک هفته اخیر، متنی از توافقنامه پیشنهادی بین اشرف غنی و عبدالله عبدالله به رسانهها درز کرد که گویا عبدالله جریان مصالحه را رهبری کرده و از ادعای ریاست اجرایی یا پستی معادل نخستوزیری پا پس کشیده است؛ هرچند که این ادعاها کماکان از جانب کاخ سپیدار رد شده است.
آنچه مبرهن است، اینکه اردوگاه سپیدار فاقد برنامه عملی قوی برای تقابل با تیم رقیب و مقابله جدی با چالشهای این چنینی است. امروز تزلزل و چند دستگی حداقل وقفهای و چند ساعته میان سران تیم ثبات و همگرایی دیده میشود؛ از انتشار اعلامیه توسط سران احزاب شریک در تیم گرفته تا روایتهای چندگونه در رسانهها و... که همه تزلزل و آسیبپذیری این تیم را نشان میدهد.
هرچند که از قراین معلوم میشود تاکنون صلاحالدین ربانی و جنرال دوستم بیشترین ایستادگی و مقاومت را پای خواستههای مطرح این تیم انجام دادهاند، اما حزب وحدتین متحد عبدالله، اندکی بیاراده به نظر میرسند. البته یکی به خاطر نداشتن موقف مهم سیاسی در تکت عبدالله، چندان علاقمند به همراهی با شور و شعف با این تیم به نظر نمیرسد و دیگری هم بنابر ملاحظاتی که برای به دست آوردن حداقلی چند پست و مقام دارد، و بارها همراهانش را در معاملات کوچک و بزرگ سیاسی تنها گذاشته، امروزه به جای ایستادگی، بیشتر در نقش میانجی و مصلح ظاهر شده، تا حامی و بخش مهمی از تکت رهبری تیم ثبات و همگرایی. البته به نظر میرسد شخص عبدالله عبدالله هم مثل همیشه به جای تأکید روی اصلاحات بنیادی در ساختار قدرت که امروزه معضل هم ناشی از همین ناحیه است، بیشتر انعطافپذیر و علاقهمند به ساختار تشکیلات دفتری و تشریفات است.
بناء آنچه پیداست، مقاومت اصلی در تیم ثبات و همگرایی از جانب صلاحالدین ربانی و جنرال دوستم است. البته نفوذ و اقتدار این دو رهبر سیاسی به عنوان حامی تیم ثبات در حوزه شمال و شمال شرق کشور قابل توجه است، که بدون شک اقتدار و چانهزنی مقتدرانه سپیدار تاکنون هم قطعا بستگی به حمایت این دو نفر بوده است؛ از اینرو است که ارگ ریاست جمهوری هم حساب ویژهای در مورد این دو نفر باز کرده و کرنشهای ارگ هم بیشتر از ایستادگی آنها است.
اما در عین حال مشکل دیگری که تیم ثبات و همگرایی و اردوگاه سپیدار دارد، عدم داشتن طرح و برنامه جامع سیاسی است. آنها در طول رقابت سیاسی و انتخاباتی، بارها نشان دادند که طرح جامع و همهجانبهای که همه افراد تیم حول آن جمع باشند، وجود ندارد و نیاز بود تیمی به بزرگی دسته ثبات و همگرایی، که داعیه بزرگ اصلاحات سیاسی را دارد، در تمام مراحل سیاسی و حتی بحرانی را که امروز به میان آمده، دارای طرح هدفمند، واحد، جامع و همه شمول میبود، تا نه تنها حداقل تزلزل چند ساعته بینشان به وجود نمیآمد، که ارگ با مصاحبه و نشر متنهای موافقتنامههای یک طرفه؛ نمیتوانست بینشان آزردگی بخ وجود آورد، و با اقتدار و ثبات در صحنه میبود.
اما مبارزه و مقابله تیم ثبات و همگرایی در کمال بیبرنامگی، فقط برای بیرون کردن غنی از ارگ بود، در حالی که داعیه ساختار و اصلاح قدرت نیاز به برنامه و طرح فراگیر ساختاری و مرحلهای داشته و دارد؛ تا از یک طرف تمام افراد حول همان محور جمع شده و تشتت فکری نمیداشتند، و از طرفی هم هیچ ترفند و بحرانی نمیتوانست پایههای آن را لرزان کند. اما در تیم ثبات همه دور یک شعار شفاهی بدون سند و تعهد، همانا تغییر و اصلاح نظام و بیرون کردن غنی از ارگ جمع شده و در عین حال تأمین منافع حزبی و فردی، اولویت اصلی بیشتر افراد این تیم را تشکیل میدهد.
با این وجود، در تیم مقابل، اشرف غنی با شعار جمهوریت و برنامه سیاسی تمرکز قدرت و به گفته خودش در پیروی از سیاستهای امانی، افراد مخالف و موافق را با معاهده و موافقهای که در طرح آن دست باز دارد، دور خود جمع کرده است. حالا سیاست، روند تصاحب قدرت و روش حکومتداری امانالله خان که سراسر با دیکته و زور و ادامه همان سیاست هژمونی قومی گذشته بوده که محل بحث و نقد باقی نیست! اما اشرف غنی همان ریاستی را میخواهد که با صلاحیت ویژه و بر اساس روش حکومتداری امانی، اما زیر چتر اصلاحات پوشالی باشد. حالا اینکه معاهده و موافقه افراد مختلف دور و پیش اشرف غنی؛ اعم از جهادی و غیرجهادی و یکجانبه و چندجانبه چقدر با او دوام میکند، زمان پاسخ خواهد داد. هرچند اشرف غنی، تعهد و قسم را مقدم بر سیاست خودش نمیداند و بارها تعهد و قسم خویش را قربانی حفظ خط مشی و به گفته خودش، سیاست مبتنی بر تمرکز قدرت نموده که با توجه به متحدین طرد شده گذشته، نمیتوان آینده روشنی را برای متحدین پر مدعای اشرف غنی پیشبینی کرد.
با این حال، طی روزهای آینده، آینده سیاسی حداقل پنج سال آینده کشور تعیین خواهد شد، که میشود گفت امید اصلی آنانی که برای زدودن ساختار متمرکز قدرت و عدالت اجتماعی و سیاسی مبارزه میکنند، به مقاومت و ایستادگی صلاحالدین ربانی و دوستم و مذاکره عبدالله دوخته شده است. انتظارها هم این است که با مقاومت، گامهایی در راستای تعدیل ساختار و اصلاح نظام برداشته شود. اما در مقابل، اگر عبدالله تسلیم و معاملهای را انجام دهد و از داعیه اصلاح نظام سیاسی عقب بکشد، برای همیشه در چشم مبارزین عدالت منفور خواهد شد. عبدالله با این کار، نه تنها آخرین شانس قهرمانی در اصلاح ساختار 300 ساله قدرت در افغانستان را از دست خواهد، که آخرین میخ را بر تابوت سیاسی خویش کوبیده و حداقل برای مردم و هواداران، از روند سیاسی افغانستان حذف خواهد شد. البته اندکترین دستآورد عبدالله هم که برای بخشی از هوادارانش قابل قبول خواهد بود، حفظ ریاست اجراییهای است که حداقل اتوریته شخصیتیاش در آن حفظ شود؛ هرچند که در پنج سال گذشته فرصتهای مطلوب اصلاحی را در همان ریاست و جایگاه هدر داد.