حسینی مزاری/ در بخش قبلی این مطلب بیان شد که نه صلح در افغانستان میآید و نه هم نیروهای خارجی قصد ترک افغانستان را خواهند داشت، اینجا سؤالی به ذهن میرسد که اگر چنین باشد پس چرا آمریکاییها با شعار رسیدن به صلح با طالبان موافقتنامه امضا کردند و به چه دلیل در متن توافقنامه از خروج نیروهای آمریکایی یاد شده است؟
در پاسخ به سوال اول گفتنی است که مذاکرات آمریکا با طالبان و در نهایت امضای توافقنامه با این گروه هیچ ربطی به آمدن صلح دلخواه مردم افغانستان ندارد. آمریکاییها از یکسو مضطربند و نمیدانند که برای رسیدن به هدف واقعی خود چه راه و رسمی را رعایت کنند، چرا که آنان به افغانستان آمدند تا بر چهار قدرت اقتصادی شرق اشراف داشته باشند و 19 سال است در این راستا تلاش داشته و راههای مختلفی را طی نموده و طرح و برنامههای گوناگونی را به اجرا گرفتهاند، ولی به نتیجۀ مطلوب و ملموسی دست نیافتهاند و بلکه برعکس، افسار اوضاع از دست آمریکاییها در رفته است و اکنون میخواهند به گونهای بر اوضاع تسلط پیدا کرده، راهی برای رسیدن به هدف خود بیابند.
از سوی دیگر ظاهرا عمدهترین گروه مخالف حضور خارجیها در افغانستان طالبان به نظر میرسند و اگر چه آمریکاییها در یک مقطعی تلاش جدی روی دست گرفتند تا شر این گروه را از فراراه حرکت خود کم کنند، اما نه تنها نتوانستند، بلکه این گروه، هم در داخل افغانستان از قوت بیشتری برخوردار گردید و هم در صحنه منطقهای و بینالمللی جا باز کرد و روابط دیپلماتیکاش با ایران، روسیه و چین گرم و گرمتر شد تا جایی که دو اجلاس پر رنگ با حضور نمایندگان طالبان در روسیه برپا گردید. آمریکاییها نگران شدند که مبادا طالبان به دامن چهار قدرتی بیفتند که هدف آمدن آنها در افغانستان این چهار قدرت و ضربه زدن به آنها بوده است و اگر روال اینگونه تداوم بیابد قطعا تجربه شوروی سابق و مجاهدین سالهای جهاد تکرار گردیده و دیری نخواهد پایید تا نیروهای امریکایی به عنوان اشغالگر مورد هجمه عمومی مردم افغانستان قرار گرفته، زمینه های اخراج آنها به راحتی فراهم شود. این شد که آمریکاییها تاکتیک عوض کرده، پیام مذاکره با طالبان و برقراری صلح در افغانستان را سر دادند.
آمریکا از مذاکره با طالبان و امضای توافقنامه با این گروه چند هدف را دنبال میکند.
1- طالبان نه تنها از چهار قدرت یاد شده دور شوند بلکه در برابر آنها قرار گرفته و یا حداقل هیچ رابطه دوستانهای با آنها برقرار نکنند.
2- منافع آمریکا در افغانستان نه تنها از سوی گروه طالبان به رسمیت شناخته شود که از آن محافظت کنند و مطابق سیاستهای منطقهای آمریکا عمل نمایند. در این صورت به طور طبیعی طالبان از سوی آمریکاییها مورد حمایت قرار گرفته، دستشان باز گذاشته شده و قلمرو حاکمیتشان در افغانستان گسترده و مستحکم و مابقی وابستگان تکنوکرات آمریکایی نیز ملزم به پیروی از احکام صادره از سوی طالبان خواهد شد. آنگاه خیال امریکاییها جمع گردیده و با استفاده از فضا و بستر افغانستان و بهرهگیری از برخی گروههای فشاری چون داعش در راستای ضربه زدن اساسی به منافع حداقل روسیه، چین و ایران آمادگی خواهند گرفت.
3- در صورتی که طالبان پس از امضای توافقنامه، نتوانند مطالبه اصلی آمریکاییها را برآورده کنند، حداقل از صحنهی جنگ بیرون آمده و جا برای گروه جایگزین آن یعنی داعش خالی میشود. امریکاییها قطعا دل در گرو هیچ یکی از جریانها و گروههای افغانستانی نداده بل آنها به دنبال منافع ملی خودند و اگر اکنون با طالبان خوش و بِش را روی دست دارند صرفا جهت استفاده از توان و ظرفیت طالبان و بهرهگیری از بستر اجتماعی است که طالبان از آن برخوردارند.
به طور طبیعی حضور طالبان در عرصه فعالیتهای سیاسی دو سرنوشت را در فراراه این گروه قرار خواهد داد؛ یکی؛ با طرح و توطئههای غربیها استحاله گردیده، غرق در رفاه مادی و گرفتاریهای شهوانی، آهسته و به تدریج به عنوان گروه از منفعل و مستأصل به حیات نسبی ادامه خواهند داد و بدینترتیب به عنوان عوامل رام شدهای در مسیر اجرایی شدن سایر نیات و امیال شیطانی غربیها عمل خواهند کرد و دیگر؛ در صورت وفادار ماندن برخی عناصر این گروه به اهداف مبارزاتی قبلی، از دم تیغ ترورهای روانی و فیزیکی گذر خواهند کرد، چنانچه این دو توطئه براندازانه گریبانگیر شخصیتها و گروههای جهادی نیز گردید و اینک نه تنها چیزی به نام جهاد و مجاهدینی که واقعا در راستای حفظ ارزشهای دینی و جهادی کار درخور و شایستهای انجام دهند مطرح به نظر نمیرسند که بسیاری از این چهرهها و گروههای تابعه شان مجری سیاستهای استعماری غرب در کشور میباشند. در چنین شرایطی فضا برای ادامه توطئههای آمریکاییها همچنان باز مانده، افغانستان و مردم آن میروند تا چند دههی دیگر با بحرانهای ساختگی واشنگتن دست و پنجه نرم کنند.
وجود این روند، طبیعی است که نه تنها زمینهساز برقراری آن صلحی نخواهد شد که مردم افغانستان انتظار آن را میکشند، بلکه تنها آمریکاییها هستند که مضطرب و دست و پاچه به دنبال اجرایی کردن طرحی باشند که از یکسو کمککننده به دستیابی به اهداف اصلیشان در افغانستان باشد و از سوی دیگر دست ترامپ را در انتخابات پیش روی ریاست جمهوری امریکا بگیرد و طبعا وجود یک چنین بازی شیطانی به جز تشدید بحران و افق تاریک در فراراه مردم افغانستان چیز دیگری نخواهد بود.
اما در پاسخ به سوال دوم نیز باید اذعان کرد که؛ خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان هم، آنگونه که برای بسیاری خوشبینی ایجاد کرده است مطرح نخواهد بود بلکه از سوی آمریکاییها یک حرکت تظاهرگونه روی دست گرفته خواهد شد تا در دنیا اینگونه بازتاب پیدا کند که گویا سربازان خارجی به ویژه آمریکاییها آنهم در پی اجرای بندی از توافقنامه میان طالبان و آمریکا، از افغانستان خارج میشوند، اما واقعیت ماجرا طور دیگری خواهد بود، به این معنا که ممکن است نیروهای خارجی بقیه کشورهای عضو ناتو از افغانستان خارج شوند و باز ممکن است تعداد موجود نیروهای آمریکایی از افغانستان کاهش پیدا کنند، چون در صورت حمایت طالبان از حضور نیروهای آمریکایی و رفع و یا کاهش تهدیدات جدی نظامی علیه این نیروها نیازی به وجود نیروهای زیاد نخواهد بود، اما هزاران نیروی نظامی تحت عنوان محافظان سفارت آمریکا، کنسولگریهای آن و برخی شخصیتهای حقیقی و حقوقی دیگر این کشور در افغانستان باقی خواهند ماند و به مأموریتهای منطقهای واشنگتن در افغانستان خواهند پرداخت.
جای شکی نیست که این رویکرد آمریکاییها با اطلاع و قول مساعد طالبان خواهد بود و جای تردیدی باقی نمیگذارد که توافقنامههای پنهانی دیگری نیز وجود خواهد داشت که گویای حقایق پشت پرده اعلان ناشدهای خواهد بود. بنابراین به طور قطع نه آمریکا به دنبال برقراری صلح در افغانستان است و نه هم به فکر ترک افغانستان و این کشور ابرقدرتِ زیادهخواه دنیا طی 19 سال اخیر این همه پول مصرف نکرده و این همه سرباز به کشتن نداده و این همه ادوات سنگین نظامی، رسانه ای و فرهنگی علیه ملت بزرگ افغانستان به مصرف نرسانده تا به این راحتی به ترک خاک افغانستان اقدام کند و اگر فرد یا جریانی غیر از این می اندیشد و در بازتاب تحلیلها و اخبار این چنینی مبادرت میکنند یا خیلی سطحی نگر و در نهایت نفهمند و یا خائنانه به دنبال انحراف اذهان عمومی از عمق و گسترهی کار امریکاییها در افغانستان هستند.
ادامه دارد...