بعد از رحلت پیامبر اسلام (ص)، دورانی رسید که امور مسلمین در طی سالیان دراز و مکر و حیله به دست زمامداران ظالم افتاد. یزید دستور داد تا حضرت امام حسین (ع) با وی بیعت کند. امام باید چه میکرد؟ حکومت یزیدی را بپذیرد یا راه دیگری را برگزیند؟ امکان ندارد امام با یزید سازش کند؛ چرا که اینجا نه ماجرای صلح حدیبیه است و نه صلح امام حسن (ع) و معاویه. اما باید با کدام نیرو به مقابله بپردازد؟
امام به همهی جوانب حادثهای که قرار است اتفاق بیفتد احاطه دارد، اما ما گذشته از همه جوانب عرفانی، کلامی، حقایق، قضا و قدر و غیره، به شخصیت و عملکرد این ابرمرد تاریخ و احیاکنندهی دین جد بزرگوارش، نگاهی رسانهای و خبری میاندازیم.
چند نکته:
1- امام خواست به گوش همه جهان برساند که حکومت یزید باطل است، اما اینکه چگونه و چطور در آن زمان مبحث ماست.
2- امام به همه باید بفهماند که او خواستار خونریزی نیست.
3- امام میخواست پیروان حقیقی اهل بیت را به جهان معرفی کند و بگوید در چنین شرایطی باز هم هنوز زهیر و حبیبی وجود دارند.
4- امام خواست به شیوه قابل فهم و ساده برای مردم ثابت کند که نیت و قصد او اصلاح مردم است و نه کسب مقام اعتباری حکومت.
امام عازم سفر شد. باز هم تاکید میکنم ما صرف نظر از مباحثی همچون قضا و قدر و اطلاع امام از حادثه عاشورا و معینشدن قبلی مکان حادثه یعنی کربلا، عملکرد رسانهای امام را دنبال میکنیم.
سفر امام از مدینه، یعنی ای مردم من از این حکومت بیزارم که مسکن خود را وامیگذارم و راهی دیار غیر میشوم. سفر امام یعنی ای جهانیان بدانید من شروعکننده جنگ نیستم. یزید اگر دست از ما بردارد من دیاری جز مدینه میروم. سفر امام یعنی جهانیان مطلع خواهند شد که نوه پیامبر سفر کرد اما چرا؟ جواب این سوال یعنی نیت امام یعنی رسانه.
اگر میخواهید مطلبی را به گوش مردم برسانید، مرتبط با همان موضوع سوال مطرح کنید.
امام حسین (ع) با اهل خویش عازم سفر شد، اما چرا؟ اول به خاطر اینکه یزید از اهلبیت امام بهعنوان گروگان استفاده نکند. یعنی حرکت یک قافله از دینمدارها، یعنی اینکه مرا از اطرافیانم بشناسید، یعنی نقطهی آغاز احیای دین با اینهاست، اینان که اهل من هستند و برای احیای دین برخاستهاند. این خلق سوال، اهمیت گسترش و پخش خبر را صد چندان میکند.
نکته بعدی اینکه امام مسیر طولانیتر را انتخاب میکند. اما چرا؟ اول اینکه نیت رفتن به مکه را دارد، دوم اینکه بلاد زیادتری این قافلهی احیاگر دین را ببینند و اطلاع یابند و بدانند که حسین (ع) به حکومت یزید پشت کرده و راهی دیار غیر شده است. یعنی صدها نکته دیگر که ما توان بیانش را نداریم و در حد وسع خویش نمیبینیم.
اینکه امام مکه میرود، باز هم خبر از گسترش این اخبار دارد، یعنی آنجا مکانی هست که مردم از نقطه نقطه جهان جمع میشوند و میتوانند قافله حق و احیاکننده دین را ببینند و خبرِ آن را به گوش دنیا برسانند.
امام مکه میآید تا به مردم بفهماند که کار و عملکرد ایشان بر حق و خدامحور بودهاست. من ابتدا تسلیم حق هستم و بعد دستورات او را عملی میکنم.
در طول این راهِ طولانی، قافلهی امام بسان آهنرباست که پیروان حقیقی را از بین افراد هرزه چیده و دور امام و قافلهاش جمع میکند.
امام حج را نیمهتمام رها میکند، چرا؟
امام در طول این سفر، چند سوال اساسی را در ذهن مردم ایجاد کرد تا از یک طرف صدای حرکت این قافله بلندتر و از طرفی هم تلاطمی در درون مردم ایجاد کند که این کار نکتهها دارد.
حج نیمهتمام یعنی خبر مهمتر، یعنی کار اساسیتری هم هست که باید انجام دهم یعنی ای مردم من که امام شما هستم بهتر میدانم که گاهی بعضی دستورات خداوند از حجِ خودش هم مهمتر میشود. یعنی ای مردم من قرار است امتی را زنده و دینی را احیا کنم.
امام میداند کوفیان "قلوبهم معک و صفوفهم متقابلاند" اما اینجا را دقت کنید. امام حسین (ع) حجت خویش مسلمابنعقیل را میفرستد تا نقلی نباشد که امام خودش به کوفه آمد. حجت میفرستد تا بیان دارد ای اهل کوفه شما بر عهد و پیمان و ایمان خود نبودید. شما بجای رجال، اشباه الرجال بودید. قلبتان چیزیست و زبانتان چیز دیگری. این را که امام میداند اما چگونه به خودِ کوفیان بفهماند و به گوش دنیا برساند؟
رفتن مسلم و گرفتن بیعت، وضعیت مردم کوفه را بیان میدارد. مکاتبه مسلم با امام و گذشت روزها از این میان خودبخود خبرساز است. اینکه مردم کوفه بر خلاف عهد و بیعت خود راهی مقابله با امام شدند، نیت مردم کوفه را نشان میدارد.
مردم کوفه در میدان جنگ هیچ بهانهای نداشتند. از سوی دیگر، این حادثهی حجت روان کردن و تنها گذاشتن مسلم توسط مردم کوفه، هشداری برای پیروان حقیقی است تا صدای هل من ناصر ینصرنی را میشنوند.
اینها همه جوانب خبرسازی و رسانهای شدن را دارد. گلچین کردن یاران امام توسط امام نیز نکتههای فراوانی دارد.
به عنوان نمونه، امام حسین (ع) زهیر را در قافله احیاگر دین میآورد برای اینکه شک از مردمی که همچون زهیر قائل به برحق بودن هر دو گروه از مسلمانان بودند برداشته شود و بدانند که فقط گروهی که با امام هستند، بر حق میباشند. یعنی ای زهیر بر باطل بودن گروه مقابل شک نکن، بلکه بدان فقط این گروه بر حق است. یعنی زهیر تو بیا تا مردم کوفه بدانند که مال دنیا ارزشی ندارد برای بودن در این گروه. صدها نکته ناگفته در این سفر وجود دارد که ما توان پرداختن به آنها را نداریم.
نویسنده: سیدعلی توحیدی