وزارت داخله اعلام کرده که حمله گسترده روز شنبه طالبان به شهر قندوز کاملا دفع و شهر از وجود نیروهای شورشی پاکسازی شده است. در نتیجه این حمله و درگیری ۵۶ جنگجوی طالبان، ۲۰ سرباز امنیتی و پنج غیر نظامی کشته شدند. در این حمله همچنین ۸۵ نفر شامل نیروهای امنیتی و غیرنظامیان زخمی شدهاند.
روز شنبه ۹ سنبله همچنین در یک حمله انتحاری در میدان مرکزی قندوز دستکم ۱۱ سرباز امنیتی افغانستان از جمله سید سرور حسینی؛ سخنگوی پولیس این ولایت کشته شدند.
در همین حال، صبح روز یکشنبه طالبان به شهر پلخمری؛ مرکز ولایت بغلان در همسایگی قندوز حمله کردند.
حوالی ساعت ۵ صبح روز یکشنبه گروه طالبان به مناطق کرکر و پایهسازی این ولایت حمله کردند.
وزارت داخله اعلام کرد که حمله طالبان به شهر پلخمری دفع شده و در این درگیری سه عضو گروه طالبان کشته، پنج تن زخمی و دو نفر آنان بازداشت شدند.
اینکه طالبان همانند سال های ۹۴ و ۹۵ این بار موفق به سقوط قندوز نشدند و اینکه خیز آنها برای اشغال مرکز ولایت بغلان به شکست انجامید، بی تردید یک دستاورد امنیتی قابل ستایش برای نیروهای امنیتی کشور است؛ اما آیا این کافی است؟
این سؤال پیش از آنکه متوجه نیروهای امنیتی باشد، معطوف به فرماندهان ارشد نظامی، استراتژيست های امنیتی و جنگی کشور و مقام های ارشد و رده بالای امنیتی در دولت است.
تا آنجا که به سربازان پیاده، نیروهای محلی و اعضای دون پایه دستگاه های امنیتی مربوط می شود آنها نقش شان را خوب بازی می کنند و تا پای جان برای آرمان های ملی و میهنی شان می جنگند که یکی از آخرین نمونه های آن، شهید سید سرور حسینی؛ سخنگوی پولیس قندوز و چندین نیروی امنیتی دیگر بود که در جنگ اخیر مظلومانه جان باختند.
شهید حسینی در دفتر کارش، منزل اش یا حین انجام یک امر غیر نظامی و شخصی به شهادت نرسید. او به قلب نبرد زد، در میدان مرکزی شهر حضور یافت و با شهامت در اوج خطر، وظیفه سنگین اش برای اطلاع رسانی را انجام داد و هنگام انجام مأموریت، ناجوانمردانه از سوی تروریست انتحاری دشمن به شهادت رسید.
اما خون او و هزاران نیروی شجاع و بی نام و نشان امنیتی کشور، پاسخ می خواهد؛ پاسخی که باید مسؤولان نظامی، درجه داران و صاحب منصبان دارای سمت و صلاحیت باید ارائه کنند.
چقدر نیروی امنیتی و مردم ملکی باید شهید شوند تا استراتژی جنگی کابل، تغییر کند؟
سرپرست وزارت داخله دیروز رسما اعلام کرد که از برنامه ریزی طالبان برای به حمله به قندوز و مراکز شهرها اطلاع داشته است. از آقای اندرابی و دیگر همسلکان او در دیگر سمت های امنیتی و نظامی و استخباراتی باید پرسید که چرا تروریست ها را در هسته سرکوب نمی کنید؟ چرا اجازه می دهید و منتظر می مانید تا آنها نقشه های شان را عملی کنند؟ چرا دست به عملیات پیشگیرانه نمی زنید؟
آنها حتما از برنامه ریزی طالبان برای حمله بر پلخمری هم خبر داشته اند. فردا ممکن است یکی دیگر از مراکز شهری، آماج تهاجم گروهی طالبان قرار بگیرد و ده ها نظامی و غیر نظامی این کشور تلف شوند. چه کسی مسؤول این فجایع است؟
دولت هم مانند تحلیلگران امنیتی و کارشناسان نظامی می گوید که هدف طالبان از این حملات، امتیازگرفتن در میز مذاکره است. آیا جز این کشف بزرگ، مقام های امنیتی و تصمیم گیران سیاسی و اجرایی کشور هیچ وظیفه دیگری ندارند؟ همه روزه ده ها نیروی امنیتی و غیر نظامی در سراسر کشور، طعمه حملات مرگبار طالبان می شوند. آیا این توجیه که طالبان برای کسب امتیاز می جنگند، برای عدم اقدام علیه آنها کفایت می کند؟ اگر توانایی لازم برای حملات تهاجمی و پیشگیرانه وجود ندارد، این مهم باید صریحا اعلام شود و از کشورهای مدعی حمایت نظامی از افغانستان از مجاری مشروع و مجاز پرسیده شود که نقش آنها در این میان چیست؟ وقتی نمی خواهند با دولت و نیروهای امنیتی افغانستان برای مهار جنگ، تأمین امنیت و سرکوب و نابودی تروریزم همکاری کنند، پس به چه دلیلی در افغانستان حضور دارند؟ این معماهای نه چندان پیچیده باید رمزگشایی شوند. مردم و نیروهای امنیتی باید بدانند که برای چه اهداف مقدس یا نامقدس پشت پرده قربانی می شوند و این قربانی شدن، چه ارزشی دارد و چگونه محاسبه می شود و چه اثر و ثمری برای صلح و سیاست و امنیت و استقلال و آزادی و مبارزه با تروریزم و... دارد؟